یکى از مباحث مهم و کلیدى ـ که جامعه شیعه را از دیگر فرقه هاى اسلامى ممتاز مى کند ـ بحث «امامت» است. از نظر اعتقادى مباحث امامت ـ چه امامت عامه (مباحث کلى) و چه امامت خاصه (مربوط به یک امام خاص) ـ جایگاه بلندى دارد. بدین جهت دانشمندان و متکلمان در اثبات امامت ائمه (علیهم السلام) در طول تاریخ کوشش هاى فراوانى کرده اند، و در این راستا از دو روش عقلى و نقلى (قرآن و روایات) بهره گرفته اند.
محور بحث در این نوشتار، بهره گیرى از روش عقلى در اثبات امامت حضرت ولى عصر علیه السلام است و هر چند بحث در اثبات امامت حضرت مهدى علیه السلاماست؛ ولى مباحث مطرح شده در بخش امامت عامه نیز به عنوان پیش فرض بیان مى گردد تا نتیجه روشنى به دست آید.
در این راستا چهار مقدمه براى اثبات امامت حضرت حجت علیه السلامبیان مى شود:
الف. ضرورت وجود امام (وجوب امام)
ب. اوصاف امام (مانند عصمت)
ج. مصداق یابى به واسطه برهان سبر و تقسیم منطقى1
د. وجود حضرت مهدى علیه السلام
پس در استدلال، این مقدمات به کار خواهد رفت که سه مقدمه آن عقلى و مقدمه چهارم حسّى است که هچ گونه ضررى به عقلى بودن استدلال وارد نمى کند.2
1. برگرفته از: سخنرانى استاد ربانى گلپایگانى در گفتمان مهدویت سوم حوزه علمیه قم (مدرسه دارالشفاء).
2. ادله عقلى به دو دسته تقسیم مى شود: مستقلات عقلى و غیرمستقلات عقلى. به ادلّه اى که همه مقدمات آن از روش عقلى تشکیل شود، مستقلات عقلى گویند. و به ادلّه اى که برخى از مقدمات آن عقلى و برخى دیگر نقلى باشد، غیر مستقلات عقلى گویند.
وجود امام و خلیفه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و پیشواى مسلمین، مورد قبول همه مذاهب اسلامى ـ اعم از شیعه و سنّى ـ است. این انگاره به قدرى اهمیت دارد که وقتى به اهل سنّت درباره ماجراى سقیفه اعتراض مى شود که چرا عده اى از صحابه ـ از جمله خلیفه اول و دوم ـ هنوز بدن پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را غسل و کفن نکرده، به مسأله جانشینى پرداختند، مى گویند: امامت و رهبرى امت اسلامى، مهم تر از تجهیز و کفن و دفن پیامبر(صلى الله علیه وآله)است!
پس مسأله ضرورت وجود امام، نه تنها براى شیعه; بلکه حتى براى فرقه هاى مختلف اهل سنّت نیز جدّى و پر اهمیت است و آنان نیز در اینکه امامت و خلافت، امرى بایسته و ضرورى است، تردید ندارند، منتها در کیفیت و وجوب آن، با شیعه اختلاف دارند که در طول بحث روشن خواهد شد.
ابتدا دیدگاه هاى هر یک از فرقه هاى شیعه و سنى به طور اختصار بیان مى گردد:
1. امامیه اثنى عشرى: از نظر امامیه، امامت واجب است. مؤید این مطلب، کلام یکى بزرگان امامیه، خواجه نصیرالدین طوسى، است که فرمود:
«الامامیة یقولون: نصب الامام لطف، لانّه یقرب من الطاعة و یبعد عن المعصیة واللطف واجب على الله تعالى»;(1) یعنى، امامیه مى گوید: نصب امام، لطف است; زیرا مردم را به طاعت نزدیک مى کند و از معصیت دور مى سازد و لطف بر خداوند واجب است.
یادآورى: فریقین معتقد به وجوب امامت هستند، ولى در اینکه این وجوب بر خدا است یا بر مردم اختلاف نظر دارند. قول به «وجوب بر خدا»، وجوب کلامى است که امامیه بدان معتقد است; ولى قول به «وجوب بر مردم»، وجوب فقهى است که فرقه هاى اهل سنّت بر آن دیدگاه هستند.
«مقصود از وجوب کلامى، این است که فعلى، مقتضاى عدل یا حکمت یا جود یا رحمت یا دیگر صفات کمال الهى است و چون ترک چنین فعلى، مستلزم نقص در ساحت خداوند و در نتیجه، محال است; پس انجام دادن آن، واجب و ضرورى است. البته کسى، آن فعل را بر خداوند واجب نمى کند; بلکه او خود، به مقتضاى صفات کمال و جمالش، آن را بر خود واجب مى کند; چنان که فرموده است: (...کَتَبَ رَبُّکُم عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ...)و نیز فرموده است: (اِنَّ عَلَینا لَلْهُدى)(2) و آیات دیگر.
امامیه، امامت را مقتضاى حکمت و لطف خداوند مى داند و بر این اساس، آن را بر خداوند واجب مى شمارد».(3)
2. اسماعیلیه: مشهور این است که اسماعیلیه نیز مانند امامیه معتقد به وجوب امامت است (حتى وجوب بر خدا)، البته بین دیدگاه امامیه و اسماعیلیه در فلسفه امامت اختلاف نظر وجود دارد; زیرا آنان معتقدند: فلسفه آن، تعلیم معرفت خداوند به بشر است.
مرحوم فاضل مقداد مى گوید: «اسماعیلیه، امامت را بر خداوند واجب مى دانند تا معرفت خداوند را به بشر تعلیم دهد».(4)
توضیح دیدگاه اسماعیلیه:
«اسماعیلیّه عالم ممکنات را به دو عالم باطن (امر و غیب) و عالم ظاهر (خلق و شهادت) تقسیم کرده اند. عالم باطن یا امر، مشتمل بر عقول و نفوس و ارواح است و نخستین موجود در این عالم «عقل اوّل» است و سپس عقول دیگر و نفوس قرار دادند. آنان، امام را مظهر عالم باطن یا عالم امر مى دانند و رتبه اش بر نبىّ ـ که مظهر نفس است ـ برتر است. از این رو، معرفت به خداوند جز توسط امام، حاصل نمى شود. بنابراین نسبت وجود امام با وجود خداوند، نسبت مظهر و ظهور مَجلى و تجلّى است، یعنى وجود خداوند، در وجود امام، متجلّى مى گردد».(5)
3. زیدیه: اینها اگرچه با امامیه در مصادیق و شرایط امام اختلاف نظر جدى دارند; ولى معتقد به وجوب امام هستند (آن هم وجوب بر خدا). خواجه نصیرالدین طوسى آنان را از طرفداران وجوب نصب امام بر خدا مى داند(6). البته گفته شده که عده کمى از آنان معتقد به «وجوب نصب امام بر خدا» نیستند.(7) به هر حال در اصل وجوب و ضرورت امام، با سایر فرقه هاى شیعه هم عقیده هستند.
پس فرقه هاى شیعه، معتقد به وجوب امام و ضرورت آن در جامعه هستند; هرچند در فلسفه وجود امام، اختلافاتى دارند.
1. تلخیص المحصل، ص 407.
2. سوره اللیل (92)، آیه 12.
3. فصلنامه انتظار، شماره چهارم، ص 60.
4. ارشاد الطالبین، ص 227.
5. فصلنامه انتظار، ش چهار، ص 62.
6. قواعدالعقائد، ص 110.
7. برخى از زیدیه، به وجود نصّ در امامت اعتقاد ندارند و عقیده آنان در این مسأله همانند عقیده معتزله و اهل سنّت است. طبعاً این گروه، امامت را «واجب بر مردم» مى دانند، نهواجب برخدا(انتظار، ش چهارم، ص 63).
1. اشاعره: اینان به وجوب امام معتقدند. این مطلب از بیشتر کتاب هاى آنها به دست مى آید; ولى از آنجا که به حسن و قبح عقلى معتقد نیستند، وجوب امامت را از باب «وجوب بر مردم» (وجوب فقهى) مى دانند. یکى از علماى بزرگ اشاعره، قاضى عضدالدین ایجى، در این زمینه مى گوید: «نصب الامام عندنا واجب علینا سمعاً».(1)
بر این اساس آنان نیز معتقد به نصب امام و ضرورت امام در جامعه اند; اما با دو تفاوت: 1. وجوب از باب «بر مردم» است; 2. وجوب به دلیل عقلى نیست; بلکه به دلیل نقلى است.
2. معتزله: اکثریت قاطع معتزله، قائل به وجوب امام هستند و تنها دو متکلم معتزلى ـ ابوبکر اصمّ و هشام بن عمرو فوطى ـ به وجوب امامت اعتقادى ندارند. در نزد اینان «وجوب بر مردم» است.
3. ما تریدی:)2) اینان معتقد به وجوب امام هستند وجوب امامت در نظر آنها، از قسم «وجوب بر مردم» (وجوب فقهى) است.
ماتریدیه با اشاعره در این جهت هم عقیده اند که وجوب امامت از دلایل نقلى فهمیده مى شود.
4. وهابیان: این گروه نیز امامت و خلافت را واجب مى دانند; ولى قائل به وجوب کفایى آن هستند. یکى از آنها در شرح کتاب لمعة الاعتقاد ابن قدامه مقدسى چنین مى نویسد:
«الخلافة منصب کبیر و مسؤولیة عظیمة و هى تولّى تدبیر امور المسلمین بحیث یکون هوالمسؤول الاوّل فى ذلک. و هى فرض کفایة، لأنّ امور الناس لاتقوم الاّ بها»;(3) یعنى، خلافت، منصبى بزرگ و مسؤولیتى عظیم است و آن عبارت است از عهده دار شدن تدبیر امور مسلمانان به گونه اى که وى (خلیفه و والى) مسؤول نخستین در این باره به شمار مى رود. خلافت واجب کفایى است، زیرا امور مردم، بدون آن قوام نخواهد یافت.
پس فرقه هاى شیعه و سنى، به ضرورت وجود یا وجوب امام معتقدند و در این مورد اتفاق نظر دارند. هر چند در برخى مسایل نظیر اینکه این وجوب کلامى (وجوب بر خدا) است یا وجوب فقهى (وجوب بر مردم) اختلاف نظر دارند.
حال جاى این پرسش است که دلیل یا دلایل وجوب امامت چیست؟
البته جایگاه بررسى دلایل در بحث امامت خاصه نیست; بلکه باید آن را در بحث امامت عامه ملاحظه کرد; ولى براى آشنایى اجمالى به بعضى از دلایل به طور مختصر اشاره مى شود:
1. میرسید شریف گرگانى (جرجانى)، شرح مواقف، ج 8، ص 345.
2. یکى از فرق کلامى اهل سنت ماتریدیه است، مؤسس این مکتب کلامى ابومنصور ماتریدى است. وى محمدبن محمدبن محمود ماتریدى سمرقندى منسوب به ماترید از روستاهاى سمرقند است. او سال 333 در آسیاى مرکزى (سمرقند) از دنیا رفت.
3. لمعة الاعتقاد، شرح محمدبن صالح عثیمین، ص 156، (به نقل از: فصلنامه انتظار)
یکى از براهین عقلى ـ که متکلّمان زیاد به آن استدلال مى کنند ـ «قاعده لطف» است و به صراحت مى توان گفت: شیوه رایج گذشتگان همین قاعده بوده است.
شیخ طوسى(ره) مى گوید:
«لطف عنایتى است که انسان را در انجام دادن عملى که باید آن را انجام دهد برمى انگیزد و او را یارى مى کند; به طورى که اگر این یارى و انگیزه نباشد، وى آن کار را انجام نمى دهد، و نیز او را از انجام کارى که نباید انجام دهد، دور مى کند و باز مى دارد. لطف داراى سه مرحله است: توفیق (فراهم آوردن وسایل و امکانات لازم)، ارشاد و راهنمایى (نشان دادن راه)، و رهبرى در عمل (ایصال الى المطلوب)».(1)
علامه حلى(ره) در این زمینه مى گوید:
«امامت ریاست عامه الهى در امور دین و دنیا است، براى شخصى از اشخاص به عنوان نیابت از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و این واجب عقلى است; زیرا امامت لطف است. پس ما علم قطعى داریم که اگر براى مردم شخصى باشد که ریاست آنها را بر عهده گیرد و آنها را راهنمایى کند و دیگران از او اطاعت کنند و او حق مظلوم را از ظالم بستاند و ظالم را از ظلم منع کند، مردم به صلاح نزدیک تر و از فساد دورتر مى شوند».(2)
1. تمهید الاصول، ترجمه مشکوة الدینى، انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران، سال 1358، ص 767 ـ 787.
2. شرح باب حادى عشر، ص 83، مکتبة المعارف الاسلامیة.
«لطف» از صفات فعل خداوند است، نه ذات و مراد از آن، هر فعلى است که خداوند نسبت به مکلفین انجام مى دهد (مانند نعمت ها، خیرها و...) و به واسطه آن بندگان را به اطاعت نزدیک مى کنند و از معصیت باز مى دارد (البته به حدّ جبر نمى رسد.)
قاعده لطف با «قاعده اصلح» تفاوت دارد. مصالح گاهى دینى و گاه دنیوى است. اگر مصلحتى دینى بود که نزدیک کننده به طاعت و دور کننده از معصیت باشد و در تکلیف دخالت کند، به آن لطف گویند. اما اگر مصلحت دنیوى بوده و در دایره تکلیف دخالت ندارد، به آن اصلح گویند.
لطف به لحاظ تأثیر و بهره مند ساختن انسان ها، دو قسم است: لطف محصّل و لطف مقرّب. لزوم وجود پیشواى الهى، از مصادیق هر دو نوع مى تواند باشد:
1ـ2ـ1. لطف محصّل: عبارت است از انجام دادن زمینه ها و مقدماتى از سوى خداوند که تحقّق هدف آفرینش، بر آنها متوقف است; به گونه اى که اگر خداوند، این امور را در حق انسان ها انجام ندهد، کار آفرینش لغو و بیهوده مى شود. برخى از مصادیق این نوع لطف، بیان تکالیف شرعى، توان مند ساختن انسان ها براى انجام دادن تکالیف، نصب و معرفى ولىّ و حافظ دین و... است. لطف به این معنا، محقِّق اصل تکلیف و طاعت است.
1ـ2ـ2. لطف مقرّب: عبارت است از امورى که خداوند براى بندگان انجام مى دهد و در سایه آن، هدف از تکلیف برآورده مى شود; به گونه اى که اگر این امور انجام نمى شد، امتثال و اطاعت براى عده زیادى امکان پذیر نبود.
برخى از نمونه هاى این نوع لطف، وعده بهشت به نیکوکاران و عذاب جهنم براى بدکاران، نعمت ها و سختى ها به عنوان ابتلا، امر به معروف و نهى از منکر و... است.
این نوع لطف، مکلّف را به سوى انجام دادن دستورات الهى نزدیک تر و از سرکشى به دور مى دارد. این لطف، مرتبه اش، بعد از اثبات تکلیف است امّا لطف محصّل، محقّق و مثبت تکلیف شرعى است.
علامه حلّى، لطف مقرب را این گونه تعریف مى کند:
«لطف مقرّب، عبارت است از هر آنچه که در دور کردن بندگان از معصیت ونزدیک ساختن ایشان به طاعت، مؤثر است; ولى در قدرت دادن آنان بر انجام تکالیف، مدخلیّتى ندارد و اختیار را نیز از آنان سلب نمى کند».
البته تعاریف دیگرى از لطف مقرب و لطف محصل در کتب کلامى شده است.
اگر لطف محصّل نباشد، اصولا تکلیف شرعى، بعثت، پیشوا و راهنمایى نخواهد بود، یعنى، اصل وجود تکلیف شرعى محقّق نمى شود. امّا اگر لطف مقرّب نباشد (هر چند تکلیف، بعثت و نصب پیشوا و راهنما وجود دارد و چه بسا در مورد برخى از اشخاص، تکلیف هم امتثال شود)، ولى نوع مردم، امتثال تکلیف نخواهند کرد. به عنوان مثال اگر وعد و وعیدى نباشد، هر چند بندگان، توانایى بر انجام دادن دستورهاى الهى را دارند (چون در سایه لطف محصّل، شریعت و راهنما معرفى شده است); لکن بیشتر آنان تا تشویق و تنبیهى نباشد، کمتر سراغ اطاعت و فرمان بردارى مى روند. به بیان دیگر: با توجه به معناى اصطلاحى لطف که حالت برانگیزندگى دارد، اگر مکلف از این برانگیزندگى و بازدارندگى متأثر شود و به مرحله عمل برسد یعنى خلاف را ترک و ثواب را مرتکب شود، مى شود لطفِ محصل، اگر این تأثیر را نگذاشت مى شود مقرِّب. هر لطفى مقرب است یعنى شأن برانگیختن و بازدارندگى را دارد ولى هر لطفى محصّل نیست لذا بینشان از نظر نسب اربع منطقى عام و خاص مطلق است متکلمین بیشتر به لطف مقرّب توجه نمودند بخاطر عام بودن آن و توجه به لطف محصّل ننمودند.(1)
1. بر گرفته از قواعد کلامیه، على ربانى گلپایگانى.
بیشتر دانشمندانِ علم کلام، مسأله امامت را از مصادیق «لطف مقرّب» دانسته و در این زمینه بحث کرده اند. اثبات ضرورت امامت بر اساس «قاعده لطف» چنین است.
حال که خداوند، تکالیفى را بر بندگان واجب کرده است، غرض او، اطاعت و پیروى انسان ها از آن تکالیف است تا در سایه آن، به کمال و سعادت مطلوب برسند. این مهم (امتثال) بدون انجام دادن امورى ]از جانب خداوند[، مثل نصب امام معصوم، وعد و وعید و... محقّق نمى شود و خداى حکیم، حتماً این امور را انجام مى دهد تا نقض غرض در تکلیف لازم نیاید.
بیشتر دانشمندان بزرگ کلامى با ذکر مثالى، مى گویند: هر گاه کسى، غذایى آماده کند و هدف او دعوت افرادى باشد، به آنان پیغام بدهد و با اینکه مى داند آنان نشانى و راهنما ندارند، ولى برایشان راهنما نفرستد یا نشانى را به آنان نگوید; مسلماً کار عبث و بیهوده مى کند.
1. هدف و غرض اصلى خداوند از تشریع تکالیف، اطاعت و پیروى بندگان است; نه اینکه هدف، صرفاً بیان تکالیف باشد (هر چند عدّه اندکى بدون وعد و وعید و یا نصب امام، امتثال مى کنند).
عقل سلیم، حکم مى کند که پیمودن راه کمال و رسیدن به سعادت، با عمل به برنامه هایى است که عقل و شرع، آنها را بیان کرده اند و چون این هدف، مربوط به نوع انسان است و او بدون لطف الهى به آن نمى رسد; این لطف بر خدا واجب است.
قرآن، در موارد گوناگون، این مضمون را بیان مى کند که اگر خداوند، دستورى داده، یا لطفى کرده است و یا ضررى را متوجه انسان ها ساخته، هدف انجام دادن، دستورها بوده است تا در سایه آن، به کمال مطلوب برسند. در اینجا به ذکر چند نمونه از آیات بسنده مى شود:
(وبلوناهم بالحسنات والسیئات لعلّهم یرجعون).(1)
آیة الله سبحانى مى نویسد: مراد از حسنات و سیئات، نعمت ها و ضررهاى دنیایى بوده و هدف از این ابتلا، وادار کردن آنان به حق مدارى و اطاعت است.(2)
(وما أرسلنا فى قریة من نبى الا أخذنا أهلها بالبأساء والضرّاء لعلهم یضرعون)(3)
در این آیه، به هر دو قسم از لطف اشاره شده است. مفاد آیه کریمه این است که خداوند، پیامبران را براى ابلاغ تکالیف و ارشاد بندگان فرستاده است (لطف محصّل); منتها چون رفاه طلبى و سستى و فرورفتن در نعمت هاى دنیایى، مى تواند سبب سرکشى و بى خبرى انسان از هدف آفرینش و اجابت درخواست انبیا شود، حکمت الهى اقتضا مى کند تا آنان را گرفتار سختى ها کند تا به سوى اوامر الهى برگردند.(4) از آنجایى که هدف اصلى، انجام دادن دستورهاى الهى بوده، پیامبران صرفاً، به اقامه حجّت و برهان اکتفا نکرده اند; بلکه به ارائه معجزات، بشارت نیکوکاران و ترسانیدن بدکاران پرداخته اند: (رسلا مبشرین و منذرین)(5) این امور، در گرایش مردم به اطاعت و دورى گزیدن از معصیت، دخالت دارد.(6)
2. نصب امام از مصادیق «لطف مقرّب» نیز مى باشد. این پیش فرض، با توجّه به تعریف مقام امامت و وظایف و اوصاف آن، کاملا روشن و پذیرفتنى است. مرتبه امامت، نزدیک به مرتبه نبوّت است، با این فرق که پیامبر، مؤسّس تکالیف شرعى است و امام، حافظ و پاسدار آن به نیابت از پیامبر.(7)
شکى نیست که محافظت از قوانین و سایر کارکردهاى امام انسان ها را به سوى پیروى از دستورات الهى نزدیک مى کند و از سرکشى بر کنار مى دارد. از طرفى هرگاه جامعه، رهبرى داشته باشد که آنان را از تجاوز و نزاع باز دارد و به صلح و عدل و انصاف وادارد، چنین جامعه اى، به صلاح نزدیک و از فساد تباهى دور مى شود.(8) حال اگر چنین رهبرى، از جانب خدا بوده و معصوم هم باشد، دیگر جاى تردیدى در لطف بودن آن نمى ماند. نصب پیشوا و امام معصوم الهى، هیچ گونه مفسده و مزاحمى ندارد تا خداوند به جهت آن مفسده و یا تزاحم با امر دیگر، از نصب امام صرف نظر کند.
1. اعراف (7)، آیه 168.
2. الالهیّات، ج 2، ص 49.
3. اعراف (7)، آیه 94.
4. الالهیّات، ج 2، ص 49.
5. نساء (4)، آیه 165.
6. الالهیّات، ج 2، ص 50.
7. انیس الموحدین، محمدمهدى نراقى، بخش امامت.
8. کشف المراد، ص 362.
با پذیرش خاتمیّت رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و جامعیت دین اسلام، این مشکل رخ مى دهد که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در طول 23 سال ابلاغ رسالت، فرصت نیافت که همه جزئیات و تفاصیل بایسته براى راهنمایى و رهبرى امت را تبیین کند و شیوه هاى آن را در گفتار و عمل ارائه دهد. علاوه بر اینکه مردم نیز توانایى درک بعضى از معارف را نداشتند و برخى مباحث و مسائل نیز مورد نیاز نبود تا مردم آن را یاد بگیرند و به دیگران برسانند.
از اینجا مسأله احتیاج به کارشناس بعد از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) (به عنوان امام) مطرح مى شود; یعنى، کارشناس امر دین که به اشتباه دچار نشود و خطایى از او سر نزند.
این مسأله یک ضرورت عقلى و شیوه پذیرفته شده در میان عقلا است که در هر کارى متخصّص آن را مى طلبند و در مواجهه با هر مکتب و طرح پیچیده اى، کارشناس آن را جستوجو مى کنند; زیرا بدون متخصّص و کارشناس، رسالت هاى علمى و دینى، ناتمام مى ماند و سرانجام به تباهى کشیده مى شود.
آیة الله سبحانى در بحث ادله امامت دلیلى تحت عنوان (الفراغات الهائلة بعد النبى فى مجالات اربعه) ذکر کرده است. ایشان در تقریر برهان چنین مى گوید:)1)
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در طول حیات خود، مسؤولیت هایى داشته که عبارت بود از:
1. شرح و تفسیر آیات الهى و کشف اسرار آنها;
2. شرح و بیان احکام مستحدثه در زمان حیات پربرکت خویش;
3. دفع شبهات و پاسخ به سؤالات اهل کتاب;
4. حفظ دین از تحریف.
اینها امور چهارگانه اى بود که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حیاتش بدان ممارست مى کرد، حال بعد از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) چه کسى باید عهده دار چنین مسؤولیتى باشد؟ سه احتمال وجود دارد:
الف. شارع مقدّس، مسأله را مهمل بگذارد و کارى به بعد نداشته باشد! این احتمال محال است.
ب. مسأله را مهمل نگذارد; بلکه امّت بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مسؤولیت هاى او را انجام دهد. این هم با توجه به مسائل بعد از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و حوادثى که بعد از رحلت اتفاق افتاد و جامعه اسلامى را دچار تفرقه و جدایى کرد، قابل پذیرش نیست.
ج. خداوند این مسؤولیت را به شخصى مانند پیامبر(صلى الله علیه وآله) بسپارد که شئون مختلفى (مثل تفسیر معصومانه از دین و...) داشته باشد.
از این سه، دو احتمال نخست باطل است، و احتمال درست نصب جانشین پیامبر و امام از سوى خداوند است.
1. الالهیات، صص 523 ـ 533.
متکلمین در کتاب هاى کلامى خود این دلیل را آورده اند; نظیر: خواجه نصیرالدین طوسى در تلخیص المحصل(1)، عضدالدین ایجى در مواقف،(2)سعدالدین تفتازانى در شرح مقاصد(3) و شرح عقاید نسفیه(4)، شهرستانى در نهایة الاقدام(5) و آمرى در غایة المرام.(6)
با پژوهش در سیره مسلمانان ـ به ویژه مسلمین صدر اسلام ـ روشن مى شود که آنان، وجوب امامت را امرى مسلّم و تردیدناپذیر مى دانستند، و حتى کسانى که در سقیفه حضور نداشتند (مثل حضرت على(علیه السلام))، اصل نیاز جامعه اسلامى به امام را منکر نبودند.
1. تلخیص المحصل، ص 407.
2. شرح المواقف، ج 8، ص 346.
3. شرح المقاصد، ج 5، ص 236.
4. شرح عقاید نسفیه، ص 110.
5. نهایة الاقدام، ص 479.
6. غایة المرام، ص 364.
بدون تردید شارع مقدس، از مسلمانان خواسته است که حدود اسلامى را اجرا و مرزهاى کشور اسلامى را از تجاوز دشمنان حفظ کنند و پاسدار کیان اسلام و امت اسلامى باشند. از طرفى، تحقّق این هدف، بدون وجود امام و پیشوایى با کفایت و مدبّر، امکان پذیر نیست. از آنجا که مقدمه واجب چون خود واجب، واجب است; پس نصب امام واجب خواهد بود. سعدالدین تفتازانى به این دلیل در شرح مقاصد اشاره کرده است.(1)
1. شرح مقاصد، ج 5، ص 236 - 237.
دلیل دیگرى که عده اى از متکلمان اسلامى، نظیر فخررازى(1) و سعدالدین تفتازانى(2) بر وجوب امامت اقامه کرده اند، این است که: امامت، در بردارنده منافع عظیم اجتماعى است که نادیده گرفتن آنها، فرد و جامعه را دچار زیان هاى بزرگى خواهد کرد و دفع چنین ضررهایى، عقلا و شرعاً واجب است.(3)
در پایان مقدمه اول مى توان گفت:
همه متکلمان اسلامى ـ چه شیعى و چه سنى ـ بر ضرورت وجود امام (وجوب امام) اتفاق نظر دارند.
1. تلخیص المحصل، ص 407.
2. شرح مقاصد، ج 5، ص 237 - 238.
3. البته برخى به دلایل نقلى بر ضرورت وجود امام استدلال کردند; مانند استدلال به آیه «اولى الامر» و حدیث «من مات» و «ان الارض لاتخلو من حجّة» و... . (ر.ک: مباحث امامت عامه کتب کلامى)
اوصاف امام دو دسته است: بعضى از اوصاف بین فریقین اتفاقى است; نظیر اینکه، امام باید مسلمان، عادل (اجمالا)، حرّ و آزاد باشد (نه بنده)، و... .
دسته دیگر از اوصاف اختلافى است، مثل عصمت. شیعه معتقد است: امام باید معصوم باشد و حال آنکه اهل سنّت معتقد به عصمت امام و یا خلیفه نیستند.
دلایل عصمت یا عدم آن، در امامت عامه بحث مى شود; ولى در اینجا به طور اختصار و فشرده به آن اشاره مى گردد:
قبل از بیان ادله، بایسته است چند نکته روشن شود:
یکم. (عصمت) در معناى لغوى به معناى امساک، حفظ و منع آمده است; همان طور که اهل لغت (نظیر ابن فارس(1) و ابن منظور(2)) گفته اند. حتى راغب اصفهانى (عصم) را به معناى امساک و نگه دارى گرفته است.
(عصمت) در اصطلاح متکلمان و حکماى اسلامى معناى لغوى منع و حفظ را در بردارد. آنان معمولا عصمت را نسبت به گناه مى سنجند; یعنى، معصوم کسى است که از ارتکاب گناه مصون و محفوظ باشد. سید مرتضى علم الهدى در این زمینه مى گوید:
(اعلم ان العصمة هى اللطف الّذى یفعله اللّه تعالى، فیختار العبد عنده الامتناع من فعل القبیح)(3); یعنى، بدان که عصمت عبارت است از لطفى که خداوند ]در مورد بنده انجام مى دهد و به واسطه آن انسان از فعل قبیح امتناع مى کند.
دوم. معمولا متکلمان اسلامى، عصمت را به عصمت عملى و ترک گناه معنا مى کنند; در حالى که دایره عصمت وسیع تر است و عصمت علمى را هم شامل مى شود. عصمت علمى; یعنى، معصوم در حوزه علم و معرفت دچار خطا نمى شود. عصمت علمى داراى مراتب و ابعادى است، از جمله:
1. عصمت در شناخت احکام الهى،
2. عصمت در شناخت موضوعات احکام شرعى،
3. عصمت در تشخیص مصالح و مفاسد امور مربوط به رهبرى جامعه اسلامى،
4. عصمت در امور مربوط به زندگى عادى، اعم از مسائل فردى و اجتماعى.
در اعتقاد شیعه: عصمت به هر دو قسمش ـ چه عصمت عملى و چه عصمت علمى ـ براى امام لازم است و این از کلمات علماى بزرگ شیعه امامیه فهمیده مى شود. شیخ مفید(ره) در این باره مى گوید:
(امامانى که در اجراى احکام و اقامه حدود الهى و حفظ شرایع و تربیت بشر جانشینان پیامبرانند، همچون پیامبران معصوم اند و صدور گناه صغیره نیز از آنان روا نیست. آنان در مسائل مربوط به دین و احکام الهى دچار نسیان نخواهند شد. این مطلب مورد قبول همه امامیه است; مگر افراد شاذى که با استناد به ظواهر پاره اى از روایات ـ که تأویلات درستى دارد ـ به اعتقادى نادرست گراییده اند).([4)
البته اعتقاد به عصمت مختص شیعه امامیه اثنى عشرى نیست و اسماعیلیه نیز قائل به عصمت امام مى باشند.(5) شیعه زیدیه عصمت را از شرایط امام نمى دانند; ولى به عصمت سه امام نخست ـ امام على(علیه السلام)، امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) ـ اعتقاد دارند. سایر فرقه هاى اسلامى ـ مثل معتزله، اشاعره و ماتریدیه... ـ عصمت را براى امام شرط نمى دانند.
با توجه به این دو نکته، وارد بحث ادله مى شویم:
1. احمدبن فارس، معجم مقاییس اللغة، ص 779.
2. ابن منظور، لسان العرب، ج 10، ص 175.
3. الشریف المرتضى، رسائل، ج 3، ص 326.
4. اوائل المقالات، ص 115; مصنفات شیخ مفید، ج 4.
5. شرح المواقف، ج 8، ص 151 و کشف المراد، ص 492. فاضل قوشجى نیز به این مطلب تصریح کرده که اسماعیلیه معتقد به وجوب عصمت امام مى باشند. (شرح تجرید الاعتقاد، ص 366)
1. برهان امتناع تسلسل: یکى از مهم ترین دلایل عصمت امام، (برهان عقلى امتناع تسلسل) است. شکل منطقى این برهان در قالب قیاس استثنایى بدین صورت است:
اگر امام معصوم نباشد، وجود امامان غیرمتناهى (تسلسل) لازم خواهد آمد. لازم، به حکم عقل، محال و باطل است; پس ملزوم نیز محال و باطل خواهد بود.
امت از آن جهت که معصوم نیستند، احتیاج به امام دارند; یعنى، چون معصوم نیستند و کاستى در علم و عمل دارند، شخصى را مى خواهند که این کاستى آنان را جبران کند; مثلا حدود را اجرا کند و قطعاً حدود باید در حق غیرمعصوم اجرا شود. حال این امامى که اجراى حدود مى کند، خودش معصوم است یا نه؟ اگر معصوم است، مطلوب ما ثابت مى شود. اگر معصوم نباشد، خود احتیاج به امام بعدى دارد و او هم نیاز به امام دیگر و... لذا تسلسل پیش مى آید و تسلسل محال و باطل است. پس امام باید معصوم باشد تا گرفتار تسلسل نشویم.
2. آیات: ادله دیگرى هم وجود دارد که بعضى از آنها نقلى است; مانند: الف. آیه ابتلاى ابراهیم: (و اِذ ابتلى ابراهیم ربّه بکلمات فاتمّهُنّ قال انى جاعلک للناس اماماً قال و من ذرّیتى قال لاینال عهدى الظّالمین).(1)
خداوند در این آیه کسب مقام امامت را از ظالم نفى کرده و فقط غیر او را شایسته مقام امامت مى داند. (ظلم) نیز به صورت مطلق آمده و شامل همه ظلم ها و تجاوزها مى شود.
ب. آیه اولى الامر: (یا ایّها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرّسول و اولى الامر منکم).(2)
اطاعت از رسول و اولى الامر به صورت مطلق و در کنار اطاعت از خدا آمده است. بنابراین رسول و امام باید معصوم باشند و مرتکب هیچ نوع خطایى نشوند تا اطاعت مطلق از آنان امکان پذیر باشد.
نتیجه مقدمه دوم این است: حال که امام ضرورت دارد، باید معصوم هم باشد.(3)
1. بقره (2)، آیه 124.
2. نساء (24)، آیه 59.
3. براى مطالعه بیشتر ر.ک: فصلنامه انتظار، شماره 11 ـ 12 مقاله: «عصمت امام از دیدگاه خِرد».
در این قسمت مصداق امام را به کمک دلیل منطقى «سبرو تقسیم» یا «طریق التردید» مشخص مى کنیم.
پیشینه تاریخى: متکلمان امامیه از این روش در کتاب هاى کلامى خود بهره برده اند. به نظر مى رسد ابتدا شیخ مفید(ره) از این روش در آثارش استفاده کرد و بعد از ایشان، شاگردش مرحوم سید مرتضى در کتاب الذخیره و دیگر کتاب هایش بکار گرفت. بعد شیخ طوسى در کتاب الغیبة براى اثبات وجود امامت حضرت ولى عصر(عج) به آن استدلال کرد... . این روش در آثار متأخرین مشاهده نمى شود.
در بخش هاى قبل گذشت که بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در هر زمان، باید امامى باشد و او نیز باید معصوم باشد. در اینجا سؤال مى شود: مصداق چنین امامى در کدام فرقه از فرقه هاى اسلامى قرار دارد؟
البته باید دو پیش فرض را پذیرفت: 1. حق و حقیقت از امت اسلامى خارج نیست; 2. این امام از امت اسلامى بیرون نمى باشد.
حال این امام در میان کدام یک از فرقه هاى موجود شیعه و سنى قرار دارد؟
براى پاسخ باید تک تک فرقه هاى اسلامى را مورد بررسى قرار داد تا بعد از خارج کردن آنها، یک فرقه بیشتر باقى نماند. ابتدا به سراغ مذاهب اهل سنّت مى رویم و بعد فرقه هاى شیعه را ارزیابى مى کنیم.
اهل سنت اگرچه حکم به ضرورت امام مى کنند; ولى هیچ یک از فرقه هاى آن قائل به امامت معصوم نمى باشند و براى امام یا خلیفه، جایگاه عصمت قائل نیستند. لذا براساس اصل عصمت امام، آن اشخاص نمى توانند مصداق امام باشند; پس امام معصوم در میان فرقه هاى اهل سنّت نیست.
وقتى «امام معصوم» در میان فرقه هاى اهل سنّت نبود، باید آن را در میان گروه هاى شیعه جستوجو کرد; و در این جهت باید مذاهب شیعه را بررسى کرد تا روشن شود امام معصوم در میان کدام فرقه شیعى است؟
نخستین فرقه اى که در شیعه پدید آمد، فرقه کیسانیه بود. آنان پیروان مختاربن ابن عبیده ثقفى اند و از آنجا که مختار در آغاز کیسان نام داشت، به «کیسانیه» شهرت یافتند. این فرقه محمدبن حنفیّه را امام مى دانستند. بیشتر آنان به امامت او پس از امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) قائل بودند و برخى نیز به امامت وى پس از امیرالمؤمنین(علیه السلام)عقیده داشتند.(1)آنچه مسلم است، اینان امامت حضرت زین العابدین(علیه السلام) را بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام)نپذیرفتند.
کیسانیه بر این عقیده بودند که محمد حنفیّه همان «مهدى موعود(علیه السلام)» است و در کوه رضوى در نزدیکى مدینه پنهان شده است.
نقد: این عقیده باطل است; زیرا محمد حنفیه معصوم نیست; پس شرط امامت را ندارد و تخصّصاً از امامت خارج است و نیز خود او ادعاى امامت نکرده است.
1. فرق و مذاهب کلامى، على ربانى گلپایگانى، ص 62.
تاریخ پیدایش زیدیه، به قرن دوم هجرى باز مى گردد. آنان پس از شهادت امام حسین(علیه السلام)، زید شهید، فرزند امام زین العابدین(علیه السلام) را امام مى دانند.
عقیده آنها اجمالا این است که امام باید زاهد، هاشمى، فاطمى، شجاع، عالم و مشهربالسیف (اهل جهاد) باشد. بر این اساس امام زین العابدین(علیه السلام)را امام علم و زهد مى دانند، نه امام جهاد. اینان امامت را به زیدبن على(علیه السلام)نسبت دادند و امامت محمدبن على(علیه السلام) را نپذیرفتند.
نقد: این عقیده هم باطل است، زیرا خود زیدبن على(علیه السلام) ادّعاى امامت نکرده (او در نظر ائمه(علیهم السلام)نیز مدح شده است). از طرفى زیدبن على(علیه السلام)معصوم نبود; در حالى که امام باید معصوم باشد.
اینان، امام جعفر صادق(علیه السلام) را آخرین امام مى دانستند و معتقد بودند: ایشان از دنیا نرفته و زنده است و زمانى باز خواهد گشت و در واقع مهدى موعود او است. اینها به ناووسیه شهرت یافتند; چون رهبر آنان عبدالله بن ناووس نام داشت.
نقد: ردّ نظریه ناووسیه با فرقه هاى گذشته تفاوت دارد; زیرا اینان شخصى را امام موعود خود مى دانند که معصوم و مدعى امامت است; از این رو در جواب ادعاى ناووسیه مى گوییم:
یکم. ادلّه و شواهد مربوط به شهادت امام صادق(علیه السلام) به قدرى زیاد است که نمى توان منکر آن شد و این یک واقعیت مسلّم تاریخى است.
دوّم. احادیث ائمه دوازده گانه، خلاف دیدگاه ناووسیه را اثبات مى کند.
سوّم. در بعضى از روایات آمده است: «وقتى از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد، آیا شما مهدى امّت هستید؟ حضرت با صراحت آن را نفى کرد و مردم را متوجه امام دوازدهم نمود». روایات در این زمینه، شاهدى بر مدعاى ما است.
این فرقه بعد از شهادت امام کاظم(علیه السلام) در مقطع خاصى از تاریخ شیعه بهوجود آمد. اینها امامت حضرت رضا(علیه السلام) را نپذیرفتند و در امام کاظم(علیه السلام)توقف کردند; لذا واقفیه نام گرفتند.
نوبختى در فرق الشیعه مى گوید: پس از آنکه موسى بن جعفرالکاظم امام هفتم شیعیان، براى بار دوم در زندان هارون الرشید، محبوس گردید; پیروانش دچار اختلاف شده و بر پنج گروه تقسیم شدند: گروه اول رحلت او را در زندان «سندى بن شاهک» قبول کرده و پس از او به امامت فرزندش على بن موسى الرضا روى آوردند. اما چهار گروه دیگر برخى قائل به مرگ و گروهى قائل به عدم مرگ شده و بالاخره معتقد شدند: در هر حال او همان قائم آل محمد(صلى الله علیه وآله) است. آنان چشم به راه امام دیگرى باقى نماندند و به امام کاظم(علیه السلام)توقّف کردند.(1)
نقد: این عقیده هم مردود است; به همان دلایلى که در ناووسیه گفته شد.
1. ابوالحسن اشعرى در، مقالات الاسلامیین و عبدالقاهر بغدادى در الفرق بین الفرق و شهرستانى در کتاب الملل والنحل همین نظر نوبختى را بیان کرده اند.
یکى از فرقه هاى معروف شیعى فرقه اسماعیلیه است. آنان اسماعیل (110-138 هـ) بزرگ ترین فرزند امام صادق(علیه السلام) را ـ که در زمان حیات پدر در گذشت ـ امام مى دانستند.
منشأ تصور امامت اسماعیل، چند چیز بود: یکى به دلیل بزرگ تر بودن او و دیگرى تکریم ویژه اى که امام صادق(علیه السلام) نسبت به ایشان ابراز مى کرد.1همچنین ایشان فردى پرهیزگار بود... .
به هر حال این گروه امامت امام کاظم(علیه السلام) را نپذیرفتند و معتقد به امامت اسماعیل و فرزندش شدند.
نقد: یکم. اسماعیل معصوم نبود.
دوّم. اسماعیل هیچ گاه ادعاى امامت نکرد و اگر کسانى براى او ادعاى امامت کرده اند دلایل مختلفى داشته است.
سوّم. اسماعیل در زمان حیات امام صادق(علیه السلام) از دنیا رفت، و چطور ممکن است امامت از امام حىّ و زنده، به شخصى که جلوتر از امام زنده از دنیا رفته، منتقل شده باشد!
مرحوم شیخ مفید(ره) در نقد این عقیده مى گوید: «اصل یاد شده در جایى است که فرزند بزرگ امام پس از درگذشت امام زنده باشد، با آنکه اسماعیل قبل از درگذشت پدر از دنیا رفته و جنازه او در انظار همگان تشییع و تدفین گردید. حتى امام صادق(علیه السلام) دستور داد تا چند نوبت تابوت (حامل بدن اسماعیل) را روى زمین نهادند. حضرت کفن از روى چهره اش برگرفته و به صورت او مى نگریست تا کسى در مرگ او دچار شک و تردید نشود».(2)
چهارم: درباره نصب اسماعیل به عنوان امام از طرف حضرت صادق(علیه السلام)روایتى نقل نشده است.(3)
با بررسى این دیدگاه ها، روشن مى شود که هیچ کدام نمى توانند مصداق آن امام موعود باشند. بقیه فرقه ها نیز به نحوى برآمده از اینها.
1. فرق و مذاهب کلامى به نقل از: الفصول المختاره من العیون والمجالس، ص 308، ج 2.
2. همان.
3. همان.
با پژوهش هاى مختلف روشن مى شود که هیچ فرقه اى غیر از اثنى عشرى، این امام معصوم را در خود ندارند. مجموع ادله و شواهد، آن را فقط در شیعه اثنا عشرى محدود مى کند; زیرا این مکتب:
1. معتقد به ضرورت وجود امام در هر عصرى است.
2. معتقد به عصمت امام است.
3. معتقد به ولادت حضرت مهدى(علیه السلام) است و او را امام زمان مى داند.
پس(1) مصداق امام فقط در شیعه امامیه اثناعشرى خواهد بود و او وجود حضرت حجة ابن الحسن العسکرى(علیه السلام) است.
نکته:
اگر کسى بگوید: نه حرف شما باشد و نه حرف ما، در این صورت چه اتفاق خواهد افتاد؟
لازمه حرف یاد شده این خواهد بود که «حق» خارج از دایره اسلام باشد و حال آنکه این بر خلاف اجماع مسلمین است که مى گویند: حق بیرون از دایره اسلام نیست.
پس باید به نتیجه این روش منطقى گردن نهاد و چاره اى غیر از این نیست.
1. براساس قاعده منطقى سبر و تقسیم.
این مقدمه عقلى نیست; زیرا مستند به گزارش هاى حسى است (حسى بودن مقدمه خدشه اى به استدلال، وارد نمى کند). ولادت حضرت ولى عصر(علیه السلام) در نزد شیعه اثنى عشرى اجماعى است و هیچ گونه تردیدى در آن نیست; زیرا بنابر قول مشهور، آن حضرت در پانزدهم شعبان سال 255 هـ .ق(1) متولد شده و پدرش امام حسن عسکرى(علیه السلام) و مادرش نرجس خاتون است. آن حضرت در سال 260 هـ .ق به امامت رسید.
اهل سنّت بر این عقیده اند که مهدى موعود خواهد آمد و شکى در این زمینه نیست; ولى در ولادت ایشان با شیعه همراه نشدند. البته آنان مى گویند: مهدى(علیه السلام) از فرزندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فرزند فاطمه(علیها السلام)،... است. در مورد ولادت او، بیشتر اهل سنّت مى گویند: مهدى(علیه السلام) به دنیا نیامده است; ولى برخى از علماى آنها معتقد به تولد او هستند و حتى بعضى گفته اند: او فرزند امام حسن عسکرى(علیه السلام)است. گفتنى است آن دسته از علماى اهل سنت که گرایش هاى عرفانى دارند، معتقد به ولادت حضرت شدند; البته به عنوان انسان کامل... .
در اینجا به برخى از ادله ولادت حضرت مهدى اشاره مى شود:(2)
1. تصریح امام حسن عسکرى(علیه السلام) به ولادت فرزندش مهدى(علیه السلام).(3)
2. شهادت دادن حضرت حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام) و عمه امام عسکرى(علیه السلام).(4)
3. شهادت افرادى که در عصر حیات امام عسکرى(علیه السلام) خدمت حضرت مهدى(علیه السلام) رسیدند; نظیر: ابراهیم بن ادریس ابواحمد، ابراهیم بن عبده نیشابورى، احمدبن اسحاق قمى، سعدبن عبدالله اشعرى و... .(5)
4. شهادت کسانى که در عصر غیبت صغرى، خدمت آن حضرت رسیدند; اعم از وکلا و غیر وکلا.(6)
5. شهادت کسانى که در خانه امام عسکرى(علیه السلام)مشغول خدمت بودند (کنیزان، غلامان و خادمان) و حضرت ولى عصر(عج) را رؤیت کردند; نظیر: طریف خادم، ابوالادیان خادم، ابوغانم خادم و... .(7)
6. گواهى برخى از علماى اهل سنّت که نسابه (تبار شناس) مى باشند; مثل نسابه شهیر ابونصر سهل بن عبدالله داود بن سلیمان بخارى، سید عمرى (نسابه معروف قرن پنجم)، فخر رازى شافعى، مروزى ازورقانى و... .(8)
7. اعتراف برخى از علماى اهل سنّت به اینکه مهدى(علیه السلام) فرزند امام حسن عسکرى(علیه السلام) است; مثل کمال الدین محمد بن طلحه شافعى، سبط بن جوزى، محمدبن یوسف ابوعبدالله گنجى شافعى، نورالدین على بن محمدبن صباغ مالکى، فضل بن روزبهان و... .(9)
در تأیید این مطالب روایاتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که: «خلفاى من دوازده تن هستند، نخستین آنان على و آخرین شان مهدى است». همچنین دلایل و شواهد زیادى بر ولادت آن حضرت وجود دارد که انکار آن را محال مى نماید.
پس با چهار مقدمه ـ به خصوص برهان سبر و تقسیم ـ مى توان امامت امام زمان(علیه السلام) را اثبات کرد.
1. برخى سال ولادت را 254 و 256 گفته اند.
2. در این نوشتار گرایشهاى حسى به اختصار خواهد بود زیرا این بحث بطور مفصل در جایگاه خود مطرح مى شود.
3. اصول کافى، ج 1، ص 328، ح 2، از باب 76.
4. کمال الدین، صدوق، ج 2، ب 42، ح 5 و 6.
5. مهدى منتظر در اندیشه اسلامى، ثامرالعمیدى، صص 168 - 172.
6. کمال الدین، صدوق، ج 2، باب 43.
7. همان.
8. در انتظار ققنوس، صص 188-198.
9. براى مطالعه بیشتر:
الیواقیت والجواهر شعرانى، ج 2، ص 143; مطالب السؤول ابن طلحه شافعى، ج 2، ب 12، ص 79; تذکرة الخواص، ابن جوزى، ص 363; البیان فى اخبار صاحب الزمان، ب 25، ص 521; الفصول المهمه، ص 291 و... .
میگــفت وقتـــی پیکــر یکی از شـهداء رو آوردن.. . دختــرش تابـــوت رو باز کرد
و هــــی دنبال یه چیـــزی میــگشت ...
پیش از پرداختن به هر کارى، اگر ضرورت و بایستگى آن معلوم باشد، انسان براى انجام آن، انگیزه و نشاط لازم را پیدا مى کند.
وقتى سخن از مباحث «مهدویت» به میان مى آید، ممکن است سؤال شود: با وجود موضوعات بسیار و گوناگون که در جهان علم و دانش وجود دارد و نیازهاى آدمى به دانش هاى مختلف و نیز محدودیت وقت و امکانات، چرا باید به مباحث مهدویت پرداخت؟
آیا مباحث مهدویت، مسائلى کاربردى است که در زندگى روزمرّه تاثیرگذار باشد یا صرفاً بحث هایى است که دانستن آنها بهتر از ندانستنش است؟ آیا کسانى که از مهدویّت چیزى نمى دانند یا بسیار کم اطلاع اند، در زندگى و حیات دنیوى خود به بن بست گرفتار آمده اند؟ بنابراین ضرورت طرح معارف مهدویّت باید مورد بررسى دقیق قرار گیرد.
براى اثبات لزوم طرح این معارف، مى توان از ابعاد مختلف به این بحث نگاه نموده و بایستگى آن را از ابعاد و زاویه هاى گوناگون بررسى کرد.
بى تردید «اعتقاد» بنیان اصلى زندگى انسان است و آنچه در میدان عمل محقق مى شود، به ساختار اعتقادى مربوط است. اگر آدمى از اعتقادى صحیح و منطقى برخوردار باشد، در عمل گرفتار تناقض، بى هدفى و سردرگمى نخواهد شد و از همه فرصت هاى عمر خود، براى ساختن شخصیت انسانى و الهى اش بهره خواهد گرفت. البته این اعتقاد باید سازنده، حرکت آفرین و هویّت بخش باشد و در همه فراز و نشیب هاى زندگى، مسیر درست و هموار را براى آدمى بگشاید.
در فرهنگ دینى ـ قرآن و روایات شیعه و سنّى ـ بحث معرفت و شناخت امام و اعتقاد به او، از اهمیتى ویژه برخوردار است; به گونه اى که در ردیف اصول اعتقادى; یعنى، توحید، نبوت و معاد شمرده شده است.
در اینجا اهمیت شناخت امام از نظر اعتقادى، در انگاره هاى مختلف بررسى مى شود.
نخستین و مهم ترین وظیفه انسان، شناخت پروردگار و آفریننده خویش است و تا شناخت او حاصل نشود، راهِ درست بندگى و اطاعت از او به روى انسان باز نخواهد شد.(1) به همین جهت در قرآن و روایات، مطالب فراوانى درباره لزوم «معرفت خدا» مطرح شده است.
بعضى از آیات قرآن، به توصیف خدا و صفات گوناگون او پرداخته است و امامان معصوم نیز در روایات و دعاها و خطبه ها، به شکل گسترده از خدا و اوصاف او سخن گفته اند.(2)
از نظرگاه روایات راه معرفت خدا و اوصاف او، شناخت اولیاى خدا و امامان معصوم(علیهم السلام) است; چون اینان مظهر اسما و صفات الهى و آینه جمال و جلال پروردگارند. معصومین انسان هاى کاملى اند که خداوند آنان را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار داده و اراده کرده است که با آنان شناخته شود و از مسیر اطاعت آنها، اطاعت شود و ثواب و عقاب را نیز بر مدار اعتقاد و اطاعت آنان قرار داده است.
وقتى از امام حسین(علیه السلام) درباره معرفت خدا و چگونگى آن سؤال شد; حضرت فرمود: «مَعْرِفَةُ اَهْلِ کُلِّ زَمان اِمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طاعَتُهُ»;(3)«مراد از شناخت خدا، شناخت اهل هر زمانى نسبت به امام خویشتن است، آن امامى که اطاعت او بر آنان واجب است».
به عبارت روشن تر شناخت امام، طریق معرفت خدا است و انسان با شناخت امام و توجه به گفتار و دستورات او، مى تواند در جاده صحیح زندگى گام بردارد و به سعادتى که خداوند براى او رقم زده، برسد. معرفت خدا بدون شناختِ کسى که از جانب او سمت راهنمایى و راهبرى بندگان را دارد، امکان پذیر نیست.
شیخ صدوق(ره) در تبیین حدیث یاد شده مى گوید: مراد این است که مردم هر زمان بدانند، خداوند کسى است که آنها را در هر زمان از امام معصوم خالى نگذاشته است. پس کسى که عبادت کند خدایى را که براى آنان حجت قرار نداده، پس غیر خدا را عبادت کرده است.(4)
---------------------------
1. ر.ک: شیخ کلینى، کافى، ج 8، ص 247، ح 347.
2. براى بررسى اوصاف الهى در قرآن ر.ک: فهرست موضوعى «تفسیر نمونه» براى نگاه به روایات ر.ک: «میزان الحکمه» ذیل کلمه «اللّه».
3. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 9، ح 1.
4. همان.
شیعه و سنّى به اتفاق از پیامبر اسلام نقل کرده اند:
«...وَ اَنَّ مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَةً جاهِلیَّةً»;(1) «و هر آینه هر کس بمیرد و حال آنکه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است».
بر این اساس شناخت امام شرط اسلام است و اگر کسى بى شناخت امام بمیرد، گویا از اسلام بى بهره بوده است; هر چند مناسک و اعمال اسلامى را انجام داده باشد. «امامت» شاهراه بندگى خدا است و آن که در این صراط مستقیم قرار گرفته، کارها و اعمالش در مسیر درست، منطقى و عاقبت به خیرى واقع شده است; وگرنه آن اعمال ره به جایى نبرده و کمالى براى او نخواهد آورد. امامت ستون اصلى خیمه اسلام است که اعمال اسلامى وابسته به آن است.
-------------------------------------
1. شیخ صدوق، کمال الدینوتمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9 و قریب به این مضمون ر.ک: صحیح بخارى، ج 5، ص 13; صحیح مسلم، ج 6، ص 21 و 22; ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 155; مسند ابى داود، ص 259; حلیة الاولیاء، ج 3، ص 244; مستدرک حاکم، ج 1، ص 77; ینابیع المودة، ص 117.
مسأله «ولایت امامان» چنان جایگاهى دارد که در روایات گوناگون، پذیرش همه اعمال منوط به آن شده است: امام صادق(علیه السلام) پیشواى ششم شیعیان در این باره مى فرماید:
«لایقبلُ اللّهُ مِنَ العِبادِ عَمَلا اِلاّ بِمَعْرِفَتِنا»;(1)«خداوند از بندگان عملى را نمى پذیرد، مگر به معرفت و شناخت ما».
براساس این روایات همه اعمال انسان، در ظرف معرفت و آگاهى او نسبت به امام زمان، ارزش مى یابد.
----------------------------------
1. کافى، ج 1، باب نوادر، ص 143، ح 4.
«امام» واسطه فیض الهى است و آنچه از نعمت ها به عالم وجود مى رسد، به واسطه وجود او است و در این میان انسان ها نیز به واسطه وجود او، از انواع نعمت هاى الهى بهره مند مى شوند. امام هم در «تشریع» واسطه است و هم در جنبه تکوین:
«بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض والسماء»;(1) «به برکت او به خلق روزى مى رسد و به واسطه وجود او زمین و آسمان پابرجاست».
در فرمایش از امام هادى(علیه السلام) است که وقتى مى خواهید امامى را زیارت کنید اینگونه بگویید:
«...بکم فتحَ اللّهُ وَ بِکُم یَخْتِمُ وَ بِکُم یُنَزِّلُ الغَیْثَ وَ بِکُم یُمْسِکُ السَّماء أنْ تَقَعَ عَلى الارضِ اِلاّ بِاِذنِهِ»;(2)«به واسطه شما خدا آغاز کرد و به شما پایان مى دهد و به وسیله شما باران را فرو مى فرستد و به واسطه شما نگه مى دارد آسمان را که بر زمین نیفتد، جز به اذن او».
پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «یا عَلىُ! لَولا نحنُ ما خَلَقَ اللّهُ آدمَ وَلا حَواءَ وَلا الجَنَةَ وَلا النّارَ وَلا السَّماءَ وَلا الارضَ»;(3) «اى على! اگر ما نبودیم، خدا نه آدم و نه حوّا را مى آفرید و نه بهشت و نه جهنم را و نه آسمان و نه زمین را».
آیا این خلاف ادب نیست که ما درباره بسیارى از امور ـ که تأثیر چندانى در زندگى ما ندارد ـ آگاهى و اطّلاع داشته باشیم; ولى از ولى نعمت خود بى خبر باشیم؟!
-------------------------------
1. مفاتیح الجنان، دعاى عدیله.
2. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 615، ح 3213.
3. علل الشرایع، ج 1، ص 5، ح 1; کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 254، ح 4.
در روایتى از شیعه و سنى آمده است که رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «اِنّی تارِکُ فیکُمُ الثَقَلَینِ کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرتی اَهْلَ بَیتی ما اِنْ تَمَسَکتُم بِهِما لَنْ تَضِلوا بَعدی اَبَداً...».(1)
برابر این فرمایش مسلمین مأمور شده اند همان گونه که به قرآن متمسک مى شوند، به خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) نیز تمسک جویند تا در مسیر هدایت قرار گیرند. و این ضامن سعادت ابدى آنان است. روشن است که تمسّک به قرآن، بدون فهمیدن محتواى آن معنا ندارد و نیز تمسک به امامان معصوم(علیهم السلام) بدون معرفت و آگاهى به جایگاه رفیع و ویژگى هاى منحصر به فرد آنان ـ که الگوى بشریت اند ـ ممکن نیست. بنابراین از این جهت نیز معرفت و آگاهى به امام زمان(عج) لازم است.
کوتاه سخن اینکه شناخت امام و حجت الهى. چنان مهم است که در روایات فراوان بر آن تأکید و به مسلمین سفارش شده است در این مسیر از خداى بزرگ استمداد کنند و پیوسته از او بخواهند که راه معرفت حجت هاى الهى بر آنان گشوده شود. از امام صادق(علیه السلام) نقل است که بهترین دعا براى دوران غیبت آخرین حجت الهى چنین است:
«اللهم عَرِّفْنى نَفْسَک فَاِنَّک اِنْ لَم تُعَرِّفنى نفسَک لَمْ اَعْرِف نَبِیَّک. اللهم عَرِّفنى رسولک فَاِنَّک ان لم تُعَرِّفنى رسولک لَمْ اَعرف حُجَّتک اللهم عَرِّفنى حجتک فَاِنَّک ان لم تعرفنى حجتک ضللت عن دینى».(2)
----------------------------------
1. ر.ک: کمال الدینوتمام النعمة، ج 1، ص 279; عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 62; امالى طوسى، ص 161 و...
2. کافى، ج 1، ص 337، ح 5.
بشر از روزى که روى زمین قرار گرفت، پیوسته در آرزوى یک زندگى اجتماعى سعادت بخش بوده و به امید رسیدن چنین روزى قدم بر داشته است. اگر این خواسته تحقق خارجى نداشت، هرگز چنین آرزو و امیدى در نهاد وى نقش نمى بست; همان طور که اگر غذایى نبود، گرسنگى نبود و اگر آبى نبود، تشنگى نبود...
«مهدویت»; یعنى، امیدوارى به آینده اى روشن، پیام رهایى بخش به بشر سرخورده و ستم دیده و اینکه روزى یک مرد الهى خواهد آمد و آنچه مردم بدان امید دارند، یقیناً برآورده خواهد کرد.
اعتقاد به وجود مصلح جهانى ـ یا «فوتوریسم»(1) ـ همیشه ما را در عرصه هاى مختلف مبارزات اجتماعى حمایت خواهد کرد; زیرا اگر واقعاً معتقد به امام زمان(علیه السلام) باشیم، خواهیم دید که همواره یک پشتیبان نیرومندى ما را در کارهاى اجتماعى، یارى مى کند. بدون تردید نتیجه اعتقاد به امام زمان(علیه السلام)این نیست که ما از تمامى کوشش هاى اجتماعى دست برداریم و در گوشه اى نشسته و انجام همه کارها را به ظهور امام زمان(علیه السلام)حواله کنیم! اصولا حضرت ولى عصر(علیه السلام) از چنین افراد عاطل و باطلى که صبح مى کنند و به امور مسلمین اهتمام نمىورزند، بیزار است.
و یک فرد مسلمان معتقد، همواره در کوشش و فعالیت است و براى خدا کار مى کند و به زندگى ]فردى و اجتماعى خود خوشبین و امیدوار است و همیشه منتظر تعمیم عدالت و امنیت، بسط عدل و داد، آزادى و برادرى و برابرى و توسعه گزاره هاى دینى بر اساس توحید بوده و براى آنها تلاش مى کند.(2)
شخص مسلمان، باور قطعى دارد که تنها نظام اجتماعى عادلانه ـ که به تمام خواست هاى مشروع بشرى پاسخ داده و منصفانه ترین قوانین را براى انسان ها آماده کرده است ـ نظام حکومتى اسلام و قانون الهى قرآن است و زیباترین آن در عصر ظهور حضرت ولى عصر(علیه السلام) تحقق خواهد یافت و این، یعنى امید، نشاط و زندگى.
ماربین فیلسوف و مستشرق آلمانى در کتاب خود درباره فوتوریسم شیعه مى گوید: «از جمله مسائل اجتماعى بسیار مهم که همیشه مى تواند موجب امیدوارى و رستگارى باشد[، همانا اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار ظهور او است. چون معتقدات مذهبى از ملل شرق زمین تا دو قرن دیگر، کاملا اثرات خود را خواهد بخشید و مى توان گفت که در این مدت و با این همه جمعیّت و اسباب طبیعى، شیعه پیشرفت محیّرالعقولى نموده و از حیث عده و نیرو و قدرت، مقام اول را حائز خواهد شد. و حتى اگر آثار معتقدات مذهبى از بین برود، شیعه داراى آن سرمایه اى خواهد بود که ماوراى قواى طبیعیه و عارضیه، شوکت و اقتدار و قوت و حکومت خود را در عالم نگه دارد».(3)
بنابراین اعتقاد به وجود مقدس مهدى موعود ـ ارواحنافداه ـ امید را در دل ها زنده مى کند. هیچ وقت انسانى که معتقد به این اصل است، ناامید نمى شود; چون مى داند یک پایان روشن حتمى وجود دارد... و سعى مى کند که خودش را به آن برساند(4) و از حرکت نمى ایستد و در برابر ناملایمات و سختى ها تن به شکست نمى دهد. این بزرگ ترین ره آورد اجتماعى براى بشر در پرتو اعتقاد به «مهدویت» است.
شناخت و اعتقاد به امام زمان(عج) مانع از همکارى شخص معتقد، با ستمگران و ظالمان مى شود و در برابر حکومت هاى فاسد تا حد توان پایدارى مى کند; چون او منتظر امامى است که هرگز با ظلم و ستم سازش نکرده; بلکه براى عدالت گسترى قیام خواهد کرد.
همچنین آن که منتظر مصلح است، در اصلاح خود مى کوشد تا براى جامعه ایمانى عنصرى مفید، مؤثر و کارآمد باشد; بلکه براى اصلاح دیگران هم تلاش مى کند. به این شکل اجتماع به سوى خوبى ها و ارزش ها پیش مى رود. «اجتماع منتظر» جامعه اى هدف دار و ارزشى است و این از برکات شناخت عمیق نسبت به امام است.
------------------------------
1. «Futurism» یعنى اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجى و مصلح جهانى بزرگ. براى بیشتر ر.ک: سید هادى خسروشاهى، مصلح جهانى و مهدى موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 55.
2. سید هادى خسروشاهى،مصلح جهانى و مهدى موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 76،
3. سید هادى خسرو شاهى، مصلح جهانى و مهدى موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 77 به نقل از رولیسیون بزرگ یا سیاست الحسینیه، فصل 7، صص 49 و 50 تحت عنوان: فلسفه مذهب شیعه.
4. مقام معظم رهبرى (رسالت 26/9/76).
مردم پیوسته شاهد شکست مکتب ها و حکومت هاى مختلف در صحنه جهانى هستند که بسیارى از آنها از روى فریب و نیرنگ شکل گرفته اند. سالیان دراز دو ایده غالب ـ کاپیتالیسم نماینده اندیشه لیبرال دموکراسى غرب و کمونیسم نماینده مدّعى دفاع از حقوق کارگر بر اساس اصول دیالکتیک ـ همچون دو درنده اى با سلاح هاى اتمى و... جهان معاصر را تهدید کردند. این تهدیدها آشکارترین دلیل بر عجز و درماندگى برنامه ها و ایده هاى این دو مکتب بوده است. این دو تفکّر اگرچه سالیان متمادى بر افکار و اندیشه سیاسى جوامع بشرى تأثیر گذاشته بودند; ولى به مرور زمان، یکى از آنها، ناکارآمدى خود را نشان داد و به زباله دان تاریخ پیوست.
قدرت دوم که در مقابل کمونیسم قرار داشت، سرمست از غرورِ بى رقیب بودن، با نشان دادن چنگال هاى خود به جهان معاصر، خود را تنها ایدئولوژى شایسته براى رهبرى بر نظم نوین جهانى مى داند و سعى دارد به هر شکل ممکن، هر نداى مخالفى را در سینه ها خفه کند.
اما این خیالى بیش نیست; زیرا مى توان چالش هاى لیبرال ـ دموکراسى را در جهان به راحتى مشاهده کرد. این مکتب نه تنها بشر را به ساحل نجات نرسانده; بلکه او را در گردابى از بحران هاى معرفتى، اخلاقى، روانى، تکنولوژى و... گرفتار کرده است که همه اینها نشان از شکست حتمى و نزدیک این امپراتورى بزرگ دارد.
حال تکلیف این بشر وامانده و سرگشته از ناکامى ها و شعارهاى بى عمل و نظاره گر شکست ها و سراب ها چیست؟
بشر امروزى با تجربه گذشته، عطش یک طرح و نگاه جدید به جهان هستى دارد و چیزى نمى تواند آن را سیراب کند، مگر طرح «مدینه فاضله مهدوى». نظریه «مهدویت»، یک نظریه جهانى است نه منطقه اى و این اندیشه نوین براى جهان و اداره آن برنامه و طرح بنیادین و کارساز دارد.
دنیا نیز تشنه چنین طرحى است; از این رو معتقدیم تنها برنامه اى که مى تواند پاسخ گوى بشر معاصر باشد، اندیشه مهدوى است. چون مهدویت در عرصه حکومتى داراى اهداف بلند، متعالى و ارزشى است.
روشن است که اهداف حکومت امام زمان(علیه السلام)، مى تواند به عنوان اهداف راه بردى و کلان حکومت دینى مطرح شود. کسانى که در این عصر ادعاى حکومت دینى دارند، باید همه مسائل حکومتى شان را به آرمان هاى امام زمان(علیه السلام) نزدیک کنند و سیره آن حضرت را در ابعاد مختلف سیاسى، اجتماعى، فرهنگى، قضایى... در برنامه هاى کلان خود مورد نظر قرار دهند.
اگر مهدویت به خوبى تبیین شود، حرکت هاى اصلاحى در سراسر جهان به بهترین شکل روح و حیات مى گیرد; چنان که انقلاب اسلامى ایران به عنوان زمینه و بستر مناسب، براى انقلاب بزرگ مهدى(علیه السلام) شکل گرفت.
«مهدویت» در راستاى مسأله امامت و در امتداد نبوت و خاتمیت است; از این رو در مرحله اى حساس از تاریخ آغاز شده و تا امروز ادامه یافته است و تا آخرین لحظه حیات دنیوى بشر نیز باقى خواهد بود. بنابراین چگونگى «امامت» از امام على(علیه السلام) تا ولى عصر(علیه السلام) و عکس العمل مسلمانان درباره امامت (به طور عام) و مهدویت (به طور خاص) و نیز حوادث تاریخى در این زمینه، مى تواند از موضوعات مهم و حساس تاریخ اسلام به شمار آید.
مسأله مهدویت در طول تاریخ مطرح بوده است، روایات شیعه و سنى مملو از بشارات پیامبر گرامى به آمدن حضرت مهدى(عج) بوده است.(1)
موعود باورى اسلامى یا «مهدویت» نقش مؤثرى در ایجاد جریانات دینى ـ سیاسى در تاریخ اسلام ایفا کرده است. پنج یا شش(2) نهضت متکى به اندیشه «مهدویت» را ـ که به توفیقاتى در صحنه سیاسى و اجتماعى دست یافته اند ـ مى توان از این میان بر شمرد. این چند جریان توانستند با اتکاء به گستردگى اعتقاد به آمدن «مهدى» به عنوان درهم کوبنده بساط ظالمان و ریاکاران حاکم، توده ها را همراه خود کنند و به مقاصد سیاسى خود دست یابند.
پیدایى و رشد این جریان ها ـ در طول تاریخ اسلام ـ صرف نظر از راستى یا کژى آنها ـ بیانگر اصالت و ریشه دارى اندیشه مهدویت در نزد مسلمانان است.
--------------------------------------
1. ر.ک: سنن ابى داود، ج 4، ص 107، ح 4285; سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1366، ح 4083 و...
2. مثل، فاطمیان، موحدان، مهدى سودانى،...
در این قسمت وظیفه مسلمانان براى زمینه سازى و گسترش فرهنگ مهدویت و جلوگیرى از انحراف،... بیان مى شود و کار فرهنگى در عرصه مهدویت در چند محور ترسیم مى گردد:
تعیین استراتژى انتظار
«استراتژى»; یعنى، «هنر توزیع و به کارگیرى همه افراد و امکانات موجود براى نیل به هدفى کلان». این تعریف مسائل گوناگونى را در بر مى گیرد; از ساده ترین مسائل امنیتى گرفته تا تحقّق یک امپراتورى و حکومت پکپارچه جهانى. در طراحى استراتژى کلان براى مهدویت، باید به سه نکته مهم توجّه کرد:
1. نظر به «آینده» از جایگاهى مهم برخوردار است; زیرا مقصد همه را در نحوه بودن و زیستن در هیئت فردى و جمعى معلوم مى سازد. بسیارى از نابه سامانى ها و آشفتگى هاى ملّت ها، ناشى از گنگ و مبهم بودن همین موضوع است. وقتى آینده و مقصد نامعلوم باشد، بسیج و سازماندهى هیچ نیرویى امکان پذیر نیست.
2. تعیین «نقطه مطلوب و مفروض» در دور دست که اولین گام واقعى در تدوین استراتژى است.
3. هرگونه طرح و برنامه «منفعلانه» در تدوین استراتژى، ممنوع است. باید در تدوین «استراتژى انتظار» فعّال برخورد کرد; فعال بودن برنامه ها و طرح ها با مبانى اعتقادى ما در مهدویت سازگارى دارد و به هیچ وجه با طرح هاى منفعلانه و غیرفعال نمى سازد.
پس براى رسیدن به چنین استراتژى لازم است، سه اصل را همیشه مدّ نظر داشت:
الف. شناسایى وضع موجود انسان معاصر،
ب. ترسیم وضع مطلوب،
ج. ترسیم نحوه سیر از وضع موجود به وضع مطلوب (آینده نگرى).(1)
آسیب شناسى و لزوم مقابله با آن
اعتقاد به «مهدویت»، پیامدهاى مثبتى براى بشر دارد; زیرا ایمان به امام زمان(علیه السلام)مانع از تسلیم شدن است. ملت هاى با ایمان که حضور آن حضرت را در میان خود احساس مى کنند، از حضورش امید و نشاط مى گیرند و براى مجد و عظمت اسلام، مبارزه و مجاهدت مى کنند.
حال کسانى که منافع شان به خطر مى افتد چه مى کنند؟ آیا ساکت مى نشینند تا همه بافته هاى آنان به راحتى رشته شود؟ قطعاً چنین نخواهند کرد; بلکه با روش هاى مختلف، به مبارزه با افکار و اندیشه هاى موعود گرایى و مهدویت مى پردازند.(2)
بنابراین با شناخت دشمن و آسیب شناسى به موقع، مى توان دشمن را در اجراى طرح ها و برنامه هایش ناکام گذاشت. البته مهدویت از زوایا و ابعاد دیگر نیز قابل بررسى است که به آنها پرداخته نشد.
----------------------------------------
1. استراتژى انتظار، اسماعیل شفیعى سروستانى، ج 1و2.
2. فصلنامه انتظار، ش 5، ص 276-271.
هر یک از ابعاد «مهدویت»، در علوم مختلف مورد بحث قرار مى گیرد: بعد اعتقادى آن در علم کلام، بعد سیاسى آن در علومى مانند فلسفه سیاست و جامعه شناسى، بعد اجتماعى از دیدگاه جامعه شناختى و بعد تاریخى آن در مسائل تاریخ اسلام مورد بحث قرار مى گیرد.
ابعاد سیاسى، اجتماعى و تاریخى مهدویّت اختصاص به علماى اسلام ندارد و مبتنى بر داشتن باور اسلامى نیست; ولى بحث اعتقادى درباره آن، مبتنى بر ایمان اسلامى و مخصوص متکلمان اسلامى است. البته اگر کسى کلام اسلامى را از جنبه تاریخى مطالعه کند، در این صورت بحثى پیرامون دینى خواهد بود.(1)
-------------------------------
1. ربانى گلپایگانى، على; عقاید استدلالى، ج 2، ص 98.
برای هر فرهنگ و مجموعه معرفتی ممکن است آفت هایی روی دهد که مانع رشد و بالندگی آن فرهنگ باشد فرهنگ دینی نیز گاهی به آفتهایی گرفتار میشود که حرکت رو به کمال آن را کُند میکند و بحث «آسیب شناسی دینی» عهده دار شناختن آن آفتها و شیوه مقابله با آنهاست.
مناسب است در فصل پایانی درباره آن چه به عنوان آسیبهای فرهنگ ناب مهدوی مطرح میشود بحث کنیم تا ضمن آشنایی با آسیبها به راههای خنثی سازی و مقابله با آنها بیندیشیم.
آسیبهای فرهنگ مهدویت، مواردی است که غفلت از آنها موجب سستی اعتقاد مردم و به ویژه جوانان نسبت به اصل وجود امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا ابعاد مختلف شناخت آن بزرگوار است و گاهی نیز سبب گرایش به افراد یا مجموعههای منحرف میگردد. بنابراین آشنایی با این آسیب ها، منتظرانِ آن امام بزرگ را از کجروی در اعتقاد و عمل حفظ خواهد کرد.
از آسیبهای مهم در فرهنگ مهدویت، تفسیرها و برداشتهای نادرست از موضوعات این فرهنگ اسلامی است. تحلیل نادرست و ناقص از روایات به دریافت غیر صحیح میانجامد که چند نمونه از آن را بیان میکنیم.
1. برداشت غلط از مفهوم «انتظار» سبب شده است که بعضی گمان کنند که چون اصلاح جهان از فسادها به دست امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود ما در برابر تباهیها و ناهنجاریها هیچ وظیفهای نداریم و بلکه ممکن است گفته شود که برای نزدیک شدن ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید برای ترویج بدیها و زشتیها در جامعه اقدام کنیم!! این اندیشه نادرست در مقابل دیدگاه قرآن و اهلبیت(علیهم السلام) است که امر به معروف و نهی از منکر را از وظایف حتمی هر مسلمان میداند.
بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی; در نقد این دیدگاه فرمودهاند:
«ما اگر دستمان میرسید و قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلمها و جورها را از عالم برداریم تکلیف شرعی ماست. منتهی ما نمیتوانیم. این که هست این است که حضرت ]امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عالم را پر میکند از عدالت؛ نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه این که شما دیگر تکلیف ندارید.»( 1 )
ایشان همچنین در ادامه بیانات خود فرمودهاند:
«آیا[ ما بر خلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم؟ دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند؟!»( 2 )
لازم به ذکر است که ما در ابتدای بحث «انتظار» درباره معنی صحیح انتظار سخن گفتیم.
2. بعضی افراد از ظاهر برخی از روایات اینگونه برداشت کردهاند که هر قیامی قبل از قیام امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محکوم و مردود است بنابراین در برابر قیام و انقلاب شکوهمند اسلامی ایران که قیامی بر ضدّ طاغوت و استکبار و در جهت برقراری احکام الهی بوده است موضع نادرستی گرفتهاند.
در پاسخ باید گفت که اجرای بسیاری از احکام اسلامی مانند اقامه حدود و قصاص و نیز جهاد با دشمنان و مبارزه فراگیر با فساد جز با تشکیل حکومت اسلامی ممکن نیست، بنابراین تلاش برای برقراری نظام اسلامی کاری پسندیده و مورد قبول است و نهی از قیام در بعضی از روایات به معنی شرکت در قیامهای باطل که انگیزه الهی ندارد و یا قیام هایی که بدون توجه به شرایط و زمینههای لازم انجام میگیرد و یا حرکت هایی که به عنوان قیام مهدوی شروع میگردد، میباشد. نه اینکه هر انقلاب و حرکتی که در مسیر اصلاح جامعه است مردود شمرده شود. ( 3 )
3. یکی دیگر از برداشتهای غلط در فرهنگ مهدویت، نشان دادن چهره خشونت آمیز از امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
بر خلاف تصوّر بعضی افراد که میاندیشند امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شمشیر عدالت، دریایی از خون به راه میاندازد و بسیاری را از دم تیغ عبور میدهد؛ امام عصر(علیه السلام) مظهر رأفت و رحمت پروردگار است و مانند پیامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) ابتدا همگان را با بیان روشن و دلائل آشکار به اسلام و قرآن میخواند و اکثر مردم دعوت آن حضرت را پاسخ میدهند و به او میپیوندند. بنابراین امام(علیه السلام) تنها با مخالفان سرسخت که آگاهانه از پذیرفتن حق سرباز میزنند و جز زبان شمشیر نمیفهمند با سلاح برخورد میکند.
--------------------------------------
1. صحیفه نور، ج 20، ص 196.
2. همان.
3. براى اطلاع بیشتر درباره این موضوع به کتاب «دادگستر جهان» نوشته «ابراهیم امینى»، ص 254 تا 300 مراجعه شود.
یکی دیگر از آسیبهای جدی در فرهنگ مهدویت، استعجال ظهور است. استعجال به معنی عجله کردن و خواستن چیزی قبل از رسیدن وقت آن و تحقّق زمینههای لازم برای آنست. انسانهای عجول به خاطر ضعف نفس و کم ظرفیت بودن، متانت و سکون و آرامش خود را از دست میدهند و بدون در نظر گرفتن شرایط، خواهان تحقّق پدیدهها هستند.
در فرهنگ ناب مهدویت و در برخورد با مسئله انتظار امام غایب، انسانِ منتظر، پیوسته در طلب ظهور است و با تمام وجود و اشتیاق خواستار ظهور است و برای تعجیل امر فرج دعا میکند ولی هرگز عجله نمیکند و هر چه غیبت به درازا کشد و انتظار، طولانی شود، باز هم صبر و شکیبایی را از کف نمیدهد بلکه علیرغم شوق فراوان به ظهور، در برابر اراده پروردگار و خواست او کمال تسلیم را از خود نشان میدهد و برای تحقّق همه زمینههای لازم برای ظهور میکوشد و بردباری میکند.
عبدالرحمن بن کثیر گوید:
«خدمت امام صادق نشسته بودم که مهرم داخل شد و عرض کرد: قربانت گردم! به من خبر دهید این امری که در انتظارش هستیم کی واقع میشود؟ امام فرمود: ای مهرم! دروغ گفتند وقت گذاران و هلاک شدند شتاب کنندگان و نجات یافتند تسلیم شدگان.» ( 1 )
نهی از عجله و شتاب زدگی در امر ظهور به آن جهت است که به دنبال عجله، روحیه یأس و نومیدی در انسانِ منتظر، پیدا میشود؛ آرامش و صبوری را از دست میدهد و حالت تسلیم او به حالت گله مندی و شکایت تبدیل میگردد و از تأخیر ظهور بی قرار میگردد و این بیماری را به دیگران نیز سرایت میدهد و گاهی به خاطر استعجال ظهور به حالتِ انکار وجود امام، گرفتار میشود.
گفتنی است که منشأ استعجال ظهور آن است که نمیداند ظهور از سنتهای الهی است و مانند همه سنتها باید پس از تحقق همه شرایط و زمینه ها، انجام گیرد و بنابراین برای وقوع آن عجله میکند.
---------------------------------
1. کافى، ج 2، ص 191.
از آسیبهای فرهنگ مهدویت آن است که بعضی به دنبال تعیین زمان برای ظهور هستند. در حالی که زمان ظهور بر مردم مخفی است و در روایات پیشوایان دینی از تعیین وقت برای ظهور به شدت نهی شده است و وقت گذاران دروغگو شمرده شدهاند.
از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد، آیا برای ظهور وقت (معینی) است؟ حضرت فرمود:
«آنها که برای ظهور تعیین وقت میکنند دروغ میگویند. و دو بار این جمله را تکرار کرد.» ( 1 )
با این حال بعضی آگاهانه یا ناآگاهانه برای ظهور تعیین وقت میکنند که کمترین اثر آن احساس یأس و ناامیدی برای کسانی است که این وعدههای دروغین را باور کردهاند ولی خلاف آن را مشاهده کردهاند.
بنابراین منتظرانِ واقعی باید خود را از دام شیادان و نیز نادانان حفظ کنند و درباره زمان ظهور، تنها منتظر اراده پروردگار باشند.
--------------------------------------------
1. الغیبة طوسى، ح 411، ص 426.
در روایات فراوان نشانه هایی برای ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان شده است امّا کیفیت دقیق و خصوصیات آنها روشن نیست و این بستری برای تحلیلها و تفسیرهای شخصی و احتمالی گردیده است و هر از چند گاهی بعضی در پی تطبیق علائم ظهور بر پدیدههای موجود بر میآیند و بدینوسیله خبر از نزدیکی ظهور و احتمال قریب الوقوع بودن آن میدهند.
این جریان نیز از آسیبهای فرهنگ مهدویت است که گاهی به یأس و ناامیدی از ظهور میانجامد. برای مثال وقتی شخصیت سفیانی به فردی خاصّ که در فلان منطقه است تفسیر شود و درباره دجّال، تحلیلهای بی دلیل مطرح گردد و به دنبال آن بشارت ظهور در زمانی بسیار نزدیک، به همگان داده شود و پس از طی شدن سالیانی، امام(علیه السلام) ظهور نکند، عدّهای به انحراف و اشتباه گرفتار میشوند و در اعتقادات صحیح خود دچار تزلزل و تردید میگردند.
بدر فرهنگ ناب مهدوی معارف فراوانی است که پرداختن به آنها یک ضرورت شمرده میشود و نقش اساسی در جهت آگاهی بخشی به شیعیان دارد و برای ترسیم نحوه عملکرد آنها در زمان غیبت بسیار مهم است.
گاهی افراد و مجموعهها در قالب گفتار و مقالهها و نشریات و حتی کنفرانسها به بحث هایی روی میآورند که هیچ ضرورتی برای طرح آنها احساس نمیشود و بلکه گاهی سبب ایجاد شبههها و سؤالات انحرافی در ذهن و اندیشه منتظران میگردد.
برای نمونه پرداختن به بحث «ملاقات با امام زمان» و ترغیب و تشویق فراوان و به شکل افراطی نسبت به این موضوع، پیامدهای ناگواری دارد و سبب ناامیدی و گاهی انکار امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میگردد. در حالی که آنچه در روایات بر آن تأکید شده است، حرکت در جهت رضایت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پیروی از آن حضرت در گفتار و کردار است و بنابراین آنچه مهم است تبیین وظایف منتظران، در عصر غیبت امام است تا اگر توفیق ملاقات با امام دست داد، در حالت رضایتمندی آن بزرگوار باشد.
پرداختن به مباحثی از قبیل ازدواج حضرت و یا وجود فرزند برای آن بزرگوار و یا محل زندگی حضرت و مانند آن نیز از نمونههای بحثهای غیر ضروری است که بجاست جای خود را به مباحث کاربردی و تأثیرگذار بدهد. به همین دلیل گفتگو درباره شرایط و زمینههای ظهور نیز بر بحث علائم ظهور مقدم است زیرا آشنایی با شرایط ظهور، مشتاقان امام را به حرکت در راستای تحقق آن شرایط ترغیب میکند.
این نکته نیز مهم است که در طرح مباحث مهدویت، جامع نگری لازم است. مقصود این است که در هنگام گفتگو درباره یک موضوع مجموعه معارف مهدویت مورد مطالعه قرار گیرد. گاهی بعضی افراد با مطالعه برخی از روایات و بدون در نظر گرفتن روایات دیگر، تحلیلهای نادرستی از جریان مهدویت بیان میکنند. برای مثال با ملاحظه روایاتی که از جنگ طولانی و خونریزی فراوان خبر داده است، چهره بسیار خشنی از امام غایب ترسیم میکنند و از روایات دیگر که جلوههای محبّت و مهربانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیان کرده است و سیره و اخلاق او را همانند خلق و خوی جدّ گرامیش پیامبر مکرّم اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) معرفی کرده است، غافل میمانند. بدیهی است که دقّت در هر دو دسته روایات، این حقیقت را بیان میکند که برخورد امام(علیه السلام) با همه انسانهای حق طلب ـ چه رسد به شیعیان و دوستداران آن بزرگوار ـ با دریایی از مهربانی و صفا و صمیمیت خواهد بود و شمشیر انتقام آن ذخیره الهی تنها بر گرده ستمگران و پیروان آنها فرود خواهد آمد.
بنابراین گفتگو درباره موضوع مهدویت صلاحیت علمی کافی میخواهد و آنها که چنین صلاحیتی ندارند نباید به این میدان وارد شوند و ورود آنها به این عرصه میتواند آسیبهای جبران ناپذیری به فرهنگ مهدویت وارد کند.
یکی دیگر از آسیبهای معارف مهدویت، ظهور مدّعیان دروغین در این جریان مقدّس است. در طول سالیان غیبت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) افرادی به دروغ ادعا کردهاند که با آن حضرت، ارتباط خاص دارند و یا از سوی آن بزرگوار، به مقام نیابت خاص رسیدهاند.
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرین نامه خود به نایب چهارم، تصریح فرمودهاند:
«تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت، کارهایت را سامان ده و درباره جانشینی از خود، به هیچ کس وصیت نکن که غیبت کامل فرا رسیده است... و در آینده بعضی از شیعیان من ادعای مشاهده (و ارتباط با من) میکنند. آگاه باشید که هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه (آسمانی) ادّعای مشاهده کند دروغگو است.» ( 1 )
با این بیان روشن، هر شیعه آگاهی وظیفه دارد، مدّعیان ارتباط و نیابت خاص را تکذیب کند و راه نفوذ و سودجوئی این فرصت طلبان و دنیا خواهان را ببندد.
بعضی از این دروغگویان پا را فراتر نهاده و پس از ادّعای نیابت، مدّعی مهدویت شدهاند و در پی این ادّعای باطل، مکتب و فرقهای انحرافی را بنیان نهادهاند و زمینه انحراف اعتقادی عدّه بسیاری را فراهم کرده اند( 2 ) که با مطالعه تاریخچه این گروهها روشن میشود که بسیاری از آنها با پشتیبانی و حمایت استعمار به وجود آمده و به حیات خود ادامه دادهاند.
روشن است که شکل گیری فرقهها و گروههای منحرف و پیوستن و اعتماد کردن افراد به مدّعیان مهدویت یا نیابت، در جهل و نادانی آنها ریشه دارد. شوق فراوان به دیدار امام(علیه السلام) بدون معرفت و آگاهی کافی نسبت به آن حضرت و غفلت از وجود شیادان در این عرصه، زمینه ساز ارتباط با مدّعیان دروغین میگردد.
بنابراین شیعیان منتظر باید با آگاهی کافی از معارف ناب مهدویت خود را از دام نیرنگ بازان حفظ کنند و با پیروی از علمای متعهد شیعه در مسیر روشن مکتب گام بردارند.
----------------------------------------
1. کمال الدین، ج2، باب45، ح 45، ص 294، توضیح اینکه مقصود از «مشاهده» همان نیابت است نه صِرف دیدار، چنانکه علامه مجلسی; فرموده است.
2. یکى از این فرقه هاى منحرف، فرقه بابیّت است که رهبر آن «على محمّد شیرازی»، ابتدا ادعاى نیابت امام مهدى(علیه السلام) را مطرح کرد و پس از آن مدعى شد که همان مهدى موعود است و در نهایت ادعاى پیامبرى هم کرد! و این فرقه منحرف زمینه شکل گیرى فرقهی ضالهی بهائیت گردید.
از مهم ترین آسیبهای معارف مهدویت، تفسیرها و برداشتهای غلط از آموزههای آن است.
برداشت نادرست از مفهوم انتظار، مردود دانستن قیام در عصر غیبت، نشان دادن چهره خشن از امام(علیه السلام) و... از مصادیق بارز انحراف در فهم و تفسیر معارف مهدویت میباشد.
تعیین وقت ظهور، تطبیق علائم بر مصادیق خاص، ادعاهای دروغین در مورد ارتباط با حضرت و یا نیابت از ایشان، از آسیبهای جدی در حوزه مباحث مهدویت به حساب میآید.یکی از حوادث مهم هنگام ظهور، موضوع رجعت و بازگشت نیکان و بدان به دنیاست که از جمله عقاید شیعه است و در آثار اسلامی از گذشته تا حال بحثهای فراوانی دربارۀ آن بیان گردیده است. در این بخش به اختصار درباره این موضوع میپردازیم و بحثهای تکمیلی را به کتابهای مستقل در این موضوع وا میگذاریم.
رجعت در لغت به معنی بازگشت است و در فرهنگ دینی مقصود از آن عبارتست از بازگشت حجّتهای الهی و امامان معصوم(علیهم السلام) و گروهی از مومنان خالص و کفار و منافقان به عالم دنیا یعنی ایشان به امر خداوند بار دیگر زنده میشوند و به دنیا برمی گردند و این دورنمایی از رستاخیز است که پیش از قیامت در همین عالم اتفاق میافتد.
امام باقر(علیه السلام) در ضمن روایتی که دربارۀ رجعت آمده است فرمودهاند:
«مومنان برمی گردند تا عزیز شوند و چشمان آنان روشن گردد و تبهکاران برمی گردند تا خداوند آنها را خوار کند.»( 1 )
درست است که جایگاه اصلی برای پاداش و کیفر انسانها، عالم آخرت است ولی خداوند اراده فرموده است که بخشی از اجر و کیفر آنها را در همین دنیا عملی کند.
هدف دیگر از رجعت برخورداری مومنان از سعادت یاری حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان گردیده. این مهم در ضمن دعاها و نیز بیانات بعضی از علما مطرح شده است.
مرحوم سید مرتضی (متوفی436 ق) گفته است:
«همانا خداوند هنگام ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) گروهی از شیعیان آن حضرت را که قبلاً از دنیا رفته اند برمی گرداند تا به ثواب یاری آن حضرت نائل شوند...». ( 2 )
و در زیارت امام عصر در سرداب مقدس سامراء آمده است:
«مولای، فان ادرکنی الموت قبل ظهورک فانّی اتوسّل بک و با بائک الطاهرین الی الله تعالی و اسئله ان یصلی علی محمد و آل محمد و ان یجعل لی کرّۀ فی ظهورک و رجعۀ فی ایامک لابلغ من طاعتک مرادی و اشفی من اعدائک فوأدی. ( 3 )
اگر پیش از ظهور تو مرگ، مرا دریابد، به وسیله تو و پدران پاکت به خدای بزرگ متوسل میشوم و از او میخواهم که بر محمد و خاندان او درود بفرستد و برای من بازگشتی در ظهور تو و روزگار دولت تو قرار دهد تا به مقصود خود در زمینه اطاعت تو نائل شوم و سینه ام را از خواری دشمنانت شفا دهم.»
----------------------------------
1. بحارالانوار، ج53 ص64
2.رسائل، ج1، ص 125
3.مفاتیح الجنان: آداب سرداب مقدس ، زیارت دوم صاحب الأمر(علیه السلام)
رجعت از عقاید مسلم شیعه است که پشتوانه آن دهها آیه قرآن و صدها روایت از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) است.
محدث بزرگ مرحوم شیخ حرّ عاملی در کتاب خود «ایقاظ» 520 حدیث درباره رجعت نقل کرده است و مرحوم مجلسی; میفرماید:
«اگر احادیث رجعت متواتر( 1 ) نباشد دیگر در هیچ موردی نمیتوان ادعای تواتر کرد.» ( 2 )
گذشته از آیات و روایات فراوان، همه علمای شیعه بر این حقیقت اتفاق نظر دارند چنانکه مرحوم شیخ حرّ عاملی; به این مطلب تصریح کرده و بلکه نبوت رجعت را از ضروریات مذهب شیعه دانسته است. ( 3 )
------------------------------------------------
1. متواتر به روایاتی می گویند که تعداد روایت کنندگان آنها به قدری زیاد است که احتمال اجتماع آنها بر دروغ را غیر ممکن می سازد.
2.خادمی شیرازی، رجعت، ص 140
.3 همان، ص 145.
در آیات متعددی از قرآن، آشکارا جریان بازگشت افرادی از مردگان به دنیا مطرح شده است و روایات زیادی از اهل بیت(علیه السلام) در تفسیر این آیات وارد شده است.
از نمونههای بسیار روشن رجعت و بازگشت به دنیا جریان عزیر است. او سپس از این که صد سال مرده بود، به ارادۀ الهی زنده شده و به دنیا بازگشت و سالیان زیادی زندگی کرد. ( 1 )
خداوند در آیه 56 سوره بقره فرموده است:
Gثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرونF؛
آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم تا شاید سپاسگزار باشد.
این آیه در مورد هفتاد نفر از برگزیدگان قوم موسی(علیه السلام) است که همراه آن حضرت به کوه طور رفتند تا گفت و گوی موسی(علیه السلام) با خداوند را ببینند و گرفتن الواح از جانب خدا را شاهد باشند. وقتی گفت و گوی موسی(علیه السلام) را با خدا دیدند گفتند: «ای موسی ما به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه خداوند را آشکارا ببینیم»
موسی(علیه السلام) آنها را از این خواسته بی جا و غیرممکن باز داشت ولی آنها اصرار کردند و سرانجام به صاعقه الهی گرفتار شده و همگی مردند. موسی(علیه السلام) از این واقعه ناراحت شد و نسبت به پیامدهای آن در میان بنیاسرائیل نگران بود بنابراین از خداوند خواست که آنها را به زندگی برگرداند. درخواست او پذیرفته شد و مطابق آیه یاد شده خداوند آنها را به زندگی دنیا برگردانید( 2 ) به گونهای که طبق روایتی از امام علی(علیه السلام) ( 3 )، این عدّه به خانههای خود بازگشتند و مدتی زندگی کردند و صاحب فرزند شدند و پس از رسیدن اجلشان از دنیا رفتند. ( 4 )
آیاتی از قرآن نیز، دلیل بر «رجعت به دنیا در آینده»است.
در آیه 83 سوره نمل میفرماید:
Gو یوم نحشر من کل امۀ فوجاً ممن یکذب بایاتنا فهم یوزعونF؛
روزی که از هر امتی گروهی را بر میانگیزیم از آنها که آیات ما را تکذیب میکردند، پس آنها بازداشته میشوند.
در این آیه سخن از روزی است که در آن گروهی از مردم برانگیخته میشوند بنابراین اشاره به روزی غیر از روز قیامت دارد زیرا که در قیامت همه انسانها از اولین و آخرین محشور میشوند. مرحوم طبرسی ; در تفسیر مجمع البیان نوشته است که براساس روایات بسیار از اهل بیت(علیه السلام) این آیه مربوطه به گروهی از شیعیان حضرت مهدی(علیه السلام) و نیز عدهای از دشمنان آن حضرت است که در دوران ظهور او به دنیا باز میگردند. ( 5 )
در یکی از آن روایات آمده که از امام صادق(علیه السلام) دربارة این آیه سؤال شد؛ آن حضرت فرمود: مردم در مورد آن چه میگویند؟ راوی گفت: آنها میگویند: این آیه دربارۀ قیامت است. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«آیا خداوند در روز قیامت گروهی را بر میانگیزد و گروه دیگر را رها میکند؟! اینگونه نیست این آیه دربارۀ رجعت است. اما آیه قیامت این آیه استکه خداوند میفرماید: «و حشرنا هم فلم نغا در منهم احداً» یعنی: آنان را برانگیختیم هیچ کس از آنها را وانگذاشتیم». ( 6 )
در آیه 95 سوره انبیاء آمده است:
Gو حرام علی قریۀ اهلکناها أنّهم لایرجعونF
ممتنع است- باز آمدن به دنیا – بر مردم شهری که آن را هلاک کردیم که آنها بر نمیگردند. این آیه نیز از مهم ترین دلیلهای رجعت است، زیرا در قیامت همه مردمان و از جمله اقوام هلاک شده به عذاب الهی برمی گردند. این حقیقت در روایات متعدد بیان گردیده است.
امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در تفسیر این آیه فرمودند:
«هر قریهای که خداوند اهل آن را با عذاب هلاک کرده است در رجعت باز نمیگردند. این آیه از بزرگترین دلائل رجعت است زیرا هیچ کس از مسلمانان منکر آن نیست که همه مردم در قیامت بازمی گردند چه کسی که هلاک شده و چه کسی که هلاک نشده است پس سخن خداوندکه فرموده لایرجعون = باز نمیگردند مربوط به رجعت است اما در قیامت هلاک شدگان به عذاب الهی هم باز میگردند تا در آتش داخل شوند.» ( 7 )
---------------------------------------------------------
1.بقره، 259.
2.ر. ک به تفسیر نمونه، ج1، صص 257-259.
3. بحارالانوار، ج53، ص 73 و 129.
4.آیات دیگری مانند بقره/259 و بقره /73 و بقره/243 نیز بر زنده شدن و بازگشتن به این دنیا دلالت دارد.
5. مجمع البیان، ذیل آیه 83 سوره نمل.
6. بحارالانوار، ج53، ص 51.
7. بحار الانوار، ج53 ، ص52، ح29.
'
قابل ذکر است موضوع رجعت در دعاها و زیاراتی که از امامان معصوم(علیهم السلام) نقل شده نیز مطرح گردیده است. در زیارت جامعه کبیره که از امام هادی(علیه السلام) روایت شده میخوانیم.
«معترف بکم، مومن بایاتکم، مصدق برجعتکم، منتظر لامرکم( 1 )؛
(ای امامان و حجتهای خدا) من به شما و امامت شما اعتراف میکنیم و بازگشت شما را به این دنیا باور دارم و رجعت شما را تصدیق میکنم و امر شما را انتظار میکشم.»
در بعضی از زیارتهای مخصوص به حضرت مهدی(علیه السلام) از جمله زیارت آل یاسین نیز این موضوع با صراحت بیان گردیده است.
-------------------------------------------
1. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
از میان روایات فراوان میتوان این مطالب را درباره رجعت بیان کرد.
1. رجعت از روزهای بزرگ و مهم عالم است که از آن در قرآن به «ایام الله» = روزهای خدا یاد شده است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«ایام الله سه روز است: روز قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روز رجعت و روز قیامت. ( 1 )»
2. اعتقاد به رجعت از نشانههای شیعیان اهل بیت(علیه السلام) است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«از ما نیست کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد.» ( 2 )
3. رجعت برای همه مردم نیست بلکه مخصوص مؤمنان خالص و کفار و منافقان خالص است. ( 3 )
4. از جمله مؤمنان رجعت کننده، پیامبران و امامان معصوم(علیه السلام) هستند و اولین امامی که در زمان رجعت و پس از امام مهدی(علیه السلام) حکومت عدل جهانی را برعهده میگیرد، حضرت امام حسین(علیه السلام) است که سالهای بسیار حکومت خواهد کرد. ( 4 )
5. برای همه مومنان و منتظران واقعی ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که پیش از ظهور آن عزیز از دنیا رفتند امکان رجعت به دنیا و یاری آن امام وجود دارد.
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که هر کس چهل بامداد خدا را با دعای عهد بخواند از یاوران قائم، خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبرش بیرون آورد و قائم(علیه السلام) را یاری دهد ( 5 )...
6. کفار و منافقان هرگز به میل و ارادۀ خود به دنیا باز نمیگردند بلکه از روی اجبار به رجعت تن میدهند ولی رجعت مؤمنین اختیاری به نظر میرسد. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: هنگامی که حضرت مهدی(علیه السلام) قیام کند مأمورین الهی در قبر با اشخاص مؤمن تماس میگیرند و به آنها میگویند: ای بندۀ خدا! مولایت ظهور کرده است اگر میخواهی به او بپیوندی آزاد هستی و اگر میخواهی در نعمتهای الهی (برزخی) متنعم بمانی باز هم آزاد هستی. ( 6 )
-------------------------------------------------------------
1. بحارالانوار، ج53، ص 63، ح53.
2. همان، ص92، ح101.
3. بحارالانوار، ج53، ص 39، ح1.
4. همان، ص 46 ، ح19.
5. ر. ک به مفاتیح الجنان، دعای عهد.
6. بحارالانوار، ج53، ص 95.
براساس روایات، گروه پیامبران(علیهم السلام)، امامان معصوم(علیهم السلام)، مؤمنان خالص و نیز کفار خالص، جزء کسانی اند که در زمان رجعت، به این دنیا باز میگردند.
1. رجعت پیامبران و امامان(علیهم السلام)
روایات مربوط به انبیاء(علیهم السلام)
الف) روایاتی که بطور عام از بازگشت پیامبران و ائمه (علیهم السلام) سخن به میان آورده اند مثل کلام امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه Gإِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُF. حضرت فرمود: به خدا سوگندد این آیه در زمان رجعت عملی خواهند شد آیا نمیدانید که پیامبران(علیهم السلام) در دنیا یاری نشدند و کشته شدند و نیز ائمه(علیهم السلام) کشته شدند اما این یاری و پیروزی در رجعت تحقق خواهند یافت. ( 1 )
ب) روایاتی که با ذکر عدد، رجعت انبیاء را یاد آور شده است. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: هنگامی که امام حسین(علیه السلام) همراه با یاران شهیدش رجعت میکنند، هفتاد نفر از پیامبران نیز با او رجعت مینمایند چنانکه با موسی بن عمران هفتاد نفر از پیامبران همراه بودند. ( 2 )
ج) روایاتی که بطور خاص از رجعت بعضی از پیامبران و امامان(علیهم السلام) با ذکر نام آنان، سخن به میان آوردهاند.
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «همانا دانیال و یونس(علیهما السلام) هر دو در زمان رجعت امیرالمؤمین(علیه السلام) به دنیا باز میگردند و اقرار به رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) مینمایند و همراه آنان هفتاد نفر برانگیخته میشوند.» ( 3 )
امام زین العابدین(علیه السلام) میفرماید: «یرجع الیکم بینکم و امیرالمؤمنین و الائمه( 4 )؛ پیامبر شما و امیرالمؤمنین و امامان معصوم(علیه السلام) به سوی شما مجدداً باز میگردد. در مورد اینکه اولین فرد رجعت کننده کیست؟»
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «اول من یرجع الی الدنیا الحسین بن علی( 5 )؛ اولین کسی که به دنیا باز میگردد حسین بن علی(علیه السلام) است.»
د) روایاتی که از بازگشت افراد صالح از امتهای گذشته و امت اسلام، خبر دادهاند. براساس این روایات از میان امتهای پیشین رجعت اصحاب کهف و مؤمن آلفرعون نام برده شده است. همچنین از میان اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمه(علیهم السلام) افرادی مثل: سلمان فارسی، مقدار، مالک اشتر، ابو دجانه انصاری، مفضل بن عمر، عبدالله بن شریک عامری، اسماعیل بن جعفر(علیه السلام)، حارث، عقیل، جبیر و... نام برده شده است. ( 6 )
-----------------------------------------------
1. معجم احادیث الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج5، ص384.
2. همان، ج3، ص89.
3. بحارالانوار، ج53، ص62.
4. معجم احادیث الامام المهدی، ج5، ص327.
5. بحارالانوار، ج5، ص90.
6. الشیعة والرجعة، ج1، ص158، چشم اندازی به حکومت حضرت مهدی(علیه السلام)، ص95.
رجعت به معنای بازگشت است و در فرهنگ دینی عبادت است از بازگشت اولیاء و حجّت های الهی و گروهی از مومنان خالص و کفار خالص به دنیا.
فلسفه رجعت در روایات، روئیت عزت و شوکت مومنان و ذلت و خواری ستمکاران و کافران بیان شده است.
اصل اعتقاد به رجعت با توجه به دلائل قرآنی و روائی آن، جزء عقاید مسلم مذهب شیعه میباشد.
در روایات از رجعت، به عنوان «ایام الله » یاد شده و اعتقاد به آن از نشانههای شیعیان اهلبیت(علیهم السلام) شمرده شده است.
طبق روایات، اولین کسی که از امامان معصوم(علیهم السلام) در دنیا رجعت میکند امام حسین(علیه السلام) است که سالها حکومت خواهند نمود.افراد و جمعیتها پیش از آنکه به حکومت برسند و قدرت را به دست گیرند آرمانهایی را برای حکومت خود بیان میکنند و چه بسا برای رسیدن به آن اهداف، برنامههای خود را نیز اعلام کنند امّا معمولا پس از رسیدن به قدرت و گذشت زمان، در اهداف خود ناکام مانده و گاهی از آنچه گفته بودند عدول میکنند و یا به کلّی آن ایدهها و اهداف مطرح شده را فراموش میکنند.
دست نیافتن به آرزوها و اهداف از پیش تعیین شده یا به جهت آن است که «هدف ها» واقعی و اصولی نبوده و یا آنکه برنامههای حکومت برای رسیدن به هدف ها، برنامه جامع و کاملی نبوده است و در بسیاری از موارد نیز سبب ناکامی، عدم لیاقت مجریان بوده است.
در حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهداف، هدفهایی است واقعی و اصیل که ریشه در عمق وجدانهای بشر دارد و همگان در آرزوی رسیدن به آن بودهاند و برنامهها نیز بر اساس تعالیم قرآن و سنّت اهلبیت(علیهم السلام) تنظیم گردیده و در تمامی بخشها ضمانت اجرائی برای آنها وجود دارد؛ بنابراین دستاوردهای این انقلاب عظیم، بسیار چشمگیر و قابل توجه است و در یک جمله باید گفت دستاوردهای حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پاسخگوی تمام نیازهای معنوی و مادی بشر است که خداوند متعال در وجود انسان به امانت نهاده است.
در اینجا با توجه به روایات برخی از این دستاوردها را بیان میکنیم:
در روایات فراوان، مهمترین ره آورد قیام و انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پر شدن جهان از عدالت و دادگری شمرده شده است که در بخش اهداف حکومت درباره آن سخن گفتیم. اما در این بخش بر آن حقیقت یاد شده این واقعیت را میافزاییم که در حاکمیت قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) عدالت در همه سطوح جامعه به صورت یک جریان جاری در تمام مویرگهای اجتماع در میآید و هیچ نهاد و مجموعه کوچک یا بزرگی نمیماند مگر اینکه عدالت در آن حاکم خواهد شد و روابط افراد با یکدیگر بر اساس آن پی ریزی خواهد شد.
امام صادق(علیه السلام) در این باره فرمود:
«به خدا قسم، عدالت را در خانههای مردم خواهد برد آنچنان که سرما و گرما به درون خانهها نفوذ میکند.»( 1 )
وقتی خانه که کوچکترین نهاد در جامعه است به کانون عدالت تبدیل میشود و روابط افراد خانواده با یکدیگر عادلانه میگردد حکایت از آن دارد که حکومت جهانی و عدل گستر مهدوی نه با ابزار زور و قانون بلکه بر اساس یک تربیت قرآنی که به عدالت و احسان فرمان میدهد( 2 )، افراد را پرورش میدهد و در فضایی این چنین همگان به حکم وظیفه انسانی و الهی خود، حقوق دیگران را ـ گرچه از نظر رتبه و مقام، جایگاهی نداشته باشند ـ محترم میشمارند.
در جامعه موعود مهدوی، عدالت، یک جریان فرهنگی اصیل و با پشتوانه قرآنی و حکومتی است که تخلّف از آن تنها توسط معدودی از افراد که خود محور و منفعت طلب بوده و به دور از تعالیم قرآن و اهلبیت(علیهم السلام) پرورش یافته اند، صورت میگیرد که حاکمیت عدالت پرور با آنها برخورد جدّی میکند و اجازه رشد و نموّ و ریشه دوانیدن به آنها نمیدهد و به ویژه از نفوذ آنها به سطوح حاکمیت جلوگیری میکند.
آری عدالتی چنین فراگیر و همگانی ره آورد حکومت مهدی منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و بدینسان عالیترین هدف انقلاب امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که پر کردن عالم از عدل و داد بوده است به شکل کامل تحقق خواهد یافت و ظلم و ستم و حق کشی در همه زوایای جامعه حتی در روابط اعضای خانواده با یکدیگر از بین خواهد رفت.
---------------------------------
1. بحارالانوار، ج 52، ص 362.
2. قرآن مى فرماید: «ان الله یأمر بالعدل والاحسان یعنى به راستى که خداوند به عدالت و نیکوکارى فرمان مى دهد»؛ سوره نحل، آیه90.
در بخش قبل آمده که فراگیر شدن عدالت در جامعه به سبب تربیت صحیح افراد و رواج فرهنگ قرآن و عترت در جامعه است و در روایات ما به رشد فکری و اخلاقی و ایمانی مردم در حاکمیت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تصریح شده است.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«وقتی قائم ما قیام کند دست (عنایت) خویش بر سر بندگان خدا نهد و به برکت آن عقل و خرد آنها به کمال رسد.» ( 3 )
و همه خوبیها و زیباییها به دنبال کمال عقل انسان، به دست میآید زیرا که عقل، پیامبر درونی انسان است که در صورت حاکم بودن آن بر کشور جسم و جان، اندیشه و عمل آدمی به سوی صلاح و درستی خواهد رفت و مسیر بندگی پروردگار و نیل به سعادت هموار خواهد شد.
از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد که عقل چیست؟
فرمود:
«عقل آن ]حقیقتی است که به سبب آن خداوند عبادت میشود و به راهنمایی[ آن بهشت به دست میآید.» ( 2 )
آری، در جامعه امروز میبینیم که در جامعه بدون امام، شهوات بر عقل، غلبه دارد و نفس سرکش، یگانه فرمانروای افراد و گروهها و احزاب است و پیامد این وضعیت پایمال شدن حقوق افراد و فراموش شدن ارزشهای الهی است ولی در جامعه موعود و در سایه فرمانروائی حجّت خدا، که عقل کلّ است، عقول انسانها، میدان دار و سکّان دار تصمیم و اقدام خواهد بود و عقلِ به کمال رسیده جز به خوبی و زیبایی فرمان نمیدهد.
--------------------------------------
1. بحارالانوار، ج 52، ح 71، ص 336.
2. کافى، ج 1، ح 3، ص 58.
برابر روایات، جمعیتی که تحت حاکمیت جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسر میبرند، با هم متّحد و صمیمی خواهند بود و در زمان بر پایی دولت مهدوی جایی برای کینه و دشمنی نسبت به یکدیگر در دلهای بندگان خدا نخواهد ماند.
امام علی(علیه السلام) فرمود:
«وَلَوْ قَدْ قامَ قائمُنا... لَذَهَبْتِ الشَّحْناءُ، مِنْ قُلُوبِ الْعِبادِ...؛
وقتی قائم ما قیام کند، کینه از دلهای بندگان برود.»
در آن زمان دیگر بهانهای برای کینه توزی نیست زیرا که روزگار عدل و دادگری است و حقی از کسی ضایع نمیشود و روزگار خردورزی و تعقّل است نه عقل ستیزی و شهوت پرستی. ( 1 ) بنابراین زمینهای برای دشمنی و کینه جویی باقی نمیماند و از این رو دلهای مردم که تا پیش از این، پراکنده و دور از هم بود، انس و الفت مییابد و همگان به برادری و اُخوّت قرآنی باز میگردند( 2 ) و مانند برادران با یکدیگر همدل و مهربان میشوند.
امام صادق(علیه السلام) در وصف روزگار سبز مهدوی فرمود:
«]در آن ایام[ خداوند وحدت و اُلفت بین قلوب پریشان و پراکنده برقرار کند.» ( 3 )
و اگر دست خدا در کار است دیگر عجیب نیست که این همدلی و صمیمیت به جایی رسد که تصور آن در دنیای کنونی که بحران تضادها و کشمکشهای مادّی به اوج خود رسیده است، دشوار باشد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«وقتی قائم ما قیام کند دوستی واقعی و صمیمیت حقیقی بیان میشود. هر نیازمندی دست میبرد و از جیب برادر ایمانی اش به مقدار نیاز برمی دارد و برادرش او را منع نمیکند.» ( 4 )
-------------------------------------------------
1. در دو بخش قبلى به تفصیل درباره عدالت دوران امام مهدى و کمال عقلى مردم در آن روزگار سخن گفته شد.
2. اشاره به آیه «انما المؤمنون اخوة...، همانا مؤمنان با یکدیگر برادرند»؛ سوره حجرات، آیه10.
3. کمال الدین، ج 2، باب 55، ح 7، ص 548.
4. بحارالانوار، ج 52، ح 164، ص 372.
یکی از مشکلات بشر امروز بروز بیماریهای سخت و غیر قابل علاج است که محصول عوامل گوناگون از جمله آلودگی محیط زیست به سبب به کارگیری سلاحهای شیمیایی، اتمی و میکروبی است. همچنین روابط نامشروع انسانها با یکدیگر و نیز از بین بردن جنگلها و آبهای دریا از دیگر عوامل ظهور بیماریهایی مانند جذام، طاعون، فلج، سکته و دهها بیماری دیگر است که بهداشت و درمان پیشرفته امروزی نیز قادر به معالجه آنها نیست. بر بیماریهای جسمی باید فهرست بلندی از امراض روحی و روانی را نیز افزود که زندگی را برای مردم جهان تلخ و غیر قابل تحمل کرده است که این نیز به سبب روابط غلط حاکم بر جهان و انسانهاست.
در دولت کریمه مهدوی که روزگار عدالت گستری و حکومت فضیلتها و زیبایی هاست و روابط بر اساس برادری و برابری شکل میگیرد، بیماریهای جسمی و روانی انسان از بین میرود و قوای بدنی و روحی انسان به طور شگفت انگیزی قوی و نیرومند میگردد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، خداوند بیماریها را از مؤمنان دور میسازد و تندرستی را به آنان باز میگرداند.» ( 1 )
در دولت آن سرور که دانش به گونهای شگفت پیشرفت میکند هیچ بیماری لاعلاجی نمیماند و بهداشت و طبّ، رشد چشمگیری خواهد داشت و نیز به برکت وجود حضرت، بسیاری از بیماران شفا خواهند گرفت.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«هر کس قائم اهلبیت مرا درک کند اگر به بیماری دچار باشد شفا مییابد و چنانچه دچار ناتوانی باشد توانا و نیرومند میگردد.» ( 2 )
----------------------------------------------
1. بحارالانوار، ح 138، ص 364.
2. همان، ح 68، ص 335.
از دستاوردهای بزرگ حکومت قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) خیر و برکت فراوان و بی سابقه است. در بهار دولت او همه جا سبز و خرم گشته و نشاط و حیات مییابد. آسمان میبارد و زمین میرویاند و برکات الهی سرشار و بی شمار میگردد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«... خداوند به سبب او (امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برکات آسمانها و زمین را جاری میکند. ]در ایام دولت او آسمان میبارد و زمین دانه میدهد.» ( 1 )
در سایه حکومت آن حضرت کویری نمیماند و همه زمینها جامه حیات و شادابی به تن میکند. این تحول چشمگیر و فراوانی بی نظیر به جهت آن است که روزگار مهدی، زمان جوانه زدن نهال پاکی و تقوا و شکوفایی گلهای ایمان است و مردم در همه اصناف و اقشار تحت تربیت الهی قرار گرفته و روابط خود را بر اساس ارزشهای خدائی انجام میدهند و خداوند وعده فرموده است که چنین محیط پاکی را از برکات و خیرات، سیراب گرداند.
قرآن کریم در این زمینه میفرماید:
Gوَلَوْ اَنَّ اَهْلَ القُری امَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِF؛
اگر مردم شهرها ایمان آورده و تقوا پیشه میکردند درهای [برکات آسمان و زمین را به رویشان باز میکردیم. ( 2 )
-----------------------------------------
1. غیبت طوسى، ح 149، ص 188.
2. سوره اعراف، آیه 96.
وقتی همه منابع زمینی برای امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آشکار گردد و برکات آسمان و زمین بر مردم زمان او بی دریغ جریان یابد و به عدالت تقسیم گردد جایی برای فقر و تهیدستی نمیماند و بشریت در دولت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای همیشه از چنگال فقر و نداری رها میشود. ( 1 )
در روزگار او روابط اقتصادی بر اساس برادری و برابری شکل میگیرد و اصل سودجوئی و منفعت طلبی شخصی، جای خود را به حسّ دلسوزی و غمخواری و مواسات با برادران دینی میدهد و در این حال همه به یکدیگر به عنوان اعضای یک خانواده نگاه میکنند و بنابراین همه، دیگران را از خود میدانند و بوی یگانگی و یکرنگی در همه جا به مشام میرسد.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«... (امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر سال دو بار به مردم میبخشد و در هر ماه دوبار به آنها روزی (و نیاز زندگی) عطا میکند و ]در این کار به مساوات بین مردم عمل مینماید تا اینکه چنان مردم بی نیاز میشوند که هیچ نیازمندی به زکات پیدا نمیشود...!» ( 2 )
از روایات استفاده میشود که عدم نیازمندی مردم به جهت روحیه قناعت و بی نیازی روحی است. به بیان دیگر پیش از آنکه مردم از بیرون، صاحب مال فراوان شوند و بی نیاز گردند از درون، روح بی نیازی در آنها پیدا میشود و به آنچه خداوند از فضل خویش به آنها عطا کرده راضی و خشنود میگردند و بنابراین چشمی به اموال دیگران ندارند.
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) در توصیف روزگار دولت مهدوی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرموده است:
«... خداوند روح بی نیازی را در دلهای بندگان قرار میدهد.» ( 3 )
این در حالی است که پیش از ظهور روحیه آزمندی و زیاده طلبی عامل مؤثری در رقابتهای غلط و انباشتن اموال بر روی هم و انفاق نکردن آنها به نیازمندان بوده است.
خلاصه اینکه در زمان امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بی نیازی از بیرون و درون خواهد بود. از سوئی ثروت سرشار به عدالت تقسیم میگردد و از سوی دیگر قناعت، ویژگی اخلاقی مردمان میشود.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) پس از اینکه درباره بخشش امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مردم بیاناتی فرموده است میافزاید: «و خداوند دلهای امت محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم) را از بی نیازی پُر میکند و عدالت مهدوی همه آنها را در بر میگیرد به گونهای که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر میکند تا ندا دهندهای اعلام کند:
چه کسی نیازمند مال است؟ پس کسی در میان مردم بر نخیزد مگر یک نفر!
پس امام به او[ میفرماید: نزد خزانه دار برو و به او بگو: مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تو فرمان میدهد که به من مالی بدهی. پس خزانه دار به او میگوید: جامه ات را بیاور، تا اینکه وسط جامه اش را پُر میکند و چون آن را بر دوش میکشد پشیمان میشود و میگوید: چرا در میان امت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) من از همه حریصتر باشم... پس مال را بر میگرداند ولی از او قبول نمیشود و به او گفته میشود: ما آنچه عطا کردیم باز پس نمیگیریم.» ( 4 )
----------------------------------------------------
1. ر.ک: منتخب الاثر، فصل 7، باب 3، 4، صص 589 ـ 593.
2. بحارالانوار، ج 52، ح 212، ص 390.
3. بحارالانوار، ج 51، ص 84.
4. همان، ص 92.
قرآن کریم در سه مورد وعده داده است که خداوند متعال دین مقدس اسلام را جهان گیر خواهد کرد:
Gهُوَالَّذی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ...F ( 1 )؛
او خدائی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن دین را بر همه ادیان پیروز گرداند...
و شکی نیست که وعده خداوند انجام شدنی و تخلف ناپذیر است چنانکه قرآن فرموده است:
G...اِنَّ اللّهَ لایخْلِفُ الْمیعادَF.(2 )
ولی روشن است که با وجود همه مجاهدتها و تلاشهای بی دریغ پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و اولیاء خدا(علیهم السلام) تا کنون چنین رویداد مبارکی به وقوع نپیوسته است( 3 ) و همه مسلمانان امید دارند که این روزگار فرا رسد و البتّه این آرزویی حقیقی است که ریشه در بیانات پیشوایان معصوم(علیهم السلام) دارد.
بنابراین در سایه حاکمیت آن ولی پروردگار بانگ اشهدان لااله الاّ اللّه که پرچم توحید است و نوای اشهد ان محمّداً رسول اللّه که علم اسلام است همه جا را فرا خواهد گرفت و اثری از شرک و کفر باقی نخواهد ماند.
امام باقر(علیه السلام) در توضیح آیه Gوَقاتِلُوهُمْ حَتّی لاتَکُونَ فِتْنَةٌ وَیکُونَ الدّینُ کُلُّه لِلّه...F (4 )
فرمود:
«تأویل( 5 ) این آیه هنوز نیامده است و هرگاه قائم ما قیام کند آنکس که زمان او را در یابد، تأویل این آیه را خواهد دید و هر آینه ]در آن زمان دین محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم) به هرکجا که شب میرسد خواهد رسید (و عالم گیر خواهد شد) به گونهای که بر سطح زمین، اثری از شرک نخواهد ماند همانگونه که خداوند فرموده وعده نموده[ است؟!»( 6 )
و البتّه این جهان شمولی اسلام به سبب حقّانیت و واقعیت «اسلام» است که در روزگار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر چه بیشتر و بهتر آشکار خواهد شد و همگان را به خود جلب خواهد کرد مگر آنانکه از روی عِناد و سرکشی سر به طغیان بردارند که با شمشیر عدل مهدوی که دست انتقام پروردگار است رو به رو خواهند شد.
آخرین نکته در این بخش آنست که این وحدت عقیدتی که در پرتو حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دست میآید زمینه بسیار مناسبی برای تشکیل جامعه واحد جهانی است و جهان به دنبال همین اتحاد و یگانگی در اعتقاد، به یک قانون و نظام توحیدی تن میدهد و آن را میپذیرد و سپس در سایه آن، روابط فردی و اجتماعی خود را بر اساس معیارهایی که از یک عقیده و مرام گرفته شده است، تنظیم میکند و طبق این بیان، وحدتِ عقیدتی و جمع شدن همه مردم در زیر یک پرچم و دینِ واحد، یک ضرورت و نیاز جدی است که در حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حاصل خواهد شد.
--------------------------------------
1. سوره توبه، آیه 33؛ سوره فتح، آیه 28 و سوره صف، آیه 9.
2. سوره آل عمران، آیه 9.
3. این سخن نه یک ادعا بلکه یک واقعیت تاریخى است و مفسرین بزرگ از شیعه و سنى از آن سخن گفتهاند. مثل فخر رازى در «التفسیر الکبیر»، ج16، ص40 و قرطبى در «تفسیر القرطبى» ج8، ص121 و طبرسى در «مجمع البیان»، ج5، ص35.
4. «و با آنان (مشرکان) بجنگید تا اینکه (در زمین) فتنه و فسادى نماند و آئین همه، دین خدا گردد.» (سوره انفال، آیه39)
5. برای تأویل معانی مختلفی گفتهاند و یکی از آنها معانی موجود در آیات است.
6. بحارالانوار، ج 51، ص 55.
در حاکمیت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که دوران فراگیری همه خوبیها در همه عرصههای زندگی است، امنیّت که از بزرگترین نعمتهای الهی و از عالی ترین آرزوهای انسان است، به دست میآید.
وقتی مردم از عقیده و مرامی واحد پیروی کنند و در روابط اجتماعی خود به اصول بلند اخلاقی پای بند باشند و عدالت در تمام مویرگهای حیات فردی و جمعی بشر جاری گردد، بهانهای برای ناامنی و ترس در هیچ بخشی از زندگی باقی نمیماند. در جامعهای که هر کسی به حقوق الهی و انسانی خود میرسد و با تجاوز و حق کُشی ـ گرچه در طبقه حاکمان و در کمترین مقدار آن باشد ـ برخورد قانونی میشود، امنیّت عمومی و اجتماعی شکل میگیرد.
امام علی(علیه السلام) فرمود:
«به دست ما ]و در حکومت ما روزگار سختیها سپری میگردد... و چون قائم ما قیام کند کینهها از دلها بیرون رود، حیوانات نیز با هم سازگاری کنند. در آن روزگار چنان محیط امنی ایجاد شود[ که زن، با همه زیب و زیور خود، از عراق تا شام برود... و چیزی او را نترساند.» ( 1 )
و البتّه برای ما که در روزگار بی عدالتیها و آزمندیها و کینه توزیها بسر میبریم تصور چنان دورانِ سبزی، بسیار دشوار است ولی چنانکه گفته شد اگر به عوامل آن همه بدی و زشتی بنگریم و بیندیشیم که این عوامل در حاکمیت حکومت حق ریشه کن خواهد شد خواهیم دانست که وعده الهی در تحقق جامعه امن و آرام، حتمی است.
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است:
«خدا به کسانی از شما که ایمان آوردهاند... وعده داده که به یقین در روی زمین، ایشان را خلیفه (و حاکم) گرداند... و پس از اینکه در ترس و نگرانی قرار داشتند، امنیّت و آرامش را به ایشان عطا فرماید...». ( 2 )
و امام صادق(علیه السلام) در معنی این آیه فرمود:
«این آیه درباره قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانش نازل شده است.» ( 3 )
-------------------------------------------
1. خصال، ج 2، ص 418.
2. سوره نور، آیه 55.
3. الغیبة نعمانى، ح 35، ص 240.
در دوران حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسرار علمی فراوان در علوم اسلامی و انسانی آشکار میشود و دانش بشری به گونهای غیر قابل تصوّر توسعه مییابد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«علم و دانش، بیست و هفت حرف است و همه آنچه پیامبران آورده اند، تنها دو حرف آن است و مردم تا کنون جز با آن دو حرف آشنایی ندارند و هنگامی که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون آورده و در میان مردم گسترش دهد و آن دو حرف را نیز به آنها ضمیمه ساخته و مجموع بیست و هفت حرف را منتشر خواهد کرد.» ( 1 )
بدیهی است که رشد و توسعه علمی در همه زمینهها برای انسان روی میدهد و در روایات متعدد اشاراتی آمده که نشان میدهد فاصله دانش صنعتی در آن زمان، با صنعت کنونی، بسیار زیاد خواهد بود. ( 2 )
همانگونه که صنعت کنونی با قرنهای پیشین تفاوت چشمگیری دارد.
در اینجا به بعضی از روایات اشاره میکنیم:
امام صادق(علیه السلام) درباره چگونگی ارتباطات در حکومت امام مهدی فرمود:
«در روزگار قائم(علیه السلام) مؤمن در مشرق زمین، برادرش را که در مغرب زمین است میبیند...». ( 3 )
و نیز فرمود:
«هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند قدرت شنوایی و بینایی شیعیان ما را افزایش میدهد به گونهای که آن حضرت از فاصله یک برید (چهار فرسنگ) با شیعیان خود سخن میگوید و آنان سخن او را میشنوند و او را میبینند در حالی که حضرت در جایگاه خود قرار دارد. ( 4 )
و درباره میزان آگاهی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از احوال مردم به عنوان رئیس حکومت و مرکز تصمیم گیری و فرماندهی، در روایت آمده است که:
«اگر کسی در خانه خودش سخنی بگوید، بیم آن دارد که مبادا دیوارهای خانه اش گزارش دهند.» ( 5 )
با توجه به وسایل پیشرفته ارتباطی درک این روایات آسانتر است ولی روشن نیست که آیا همین وسائل به صورت پیشرفتهتر به کار گرفته میشود یا سیستم دیگری که پیچیدگی بیشتری دارد جایگزین وسائل امروزی خواهد شد.
--------------------------------------------------
1. بحارالانوار، ج 52، ص 326.
2. البته ممکن است که روایات مذکور اشاره به اعجاز هم داشته باشد.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 391.
4. بحارالانوار، ج52، ص 336.
5. همان، ص 390.
در بخشهای قبل درباره اهداف، برنامهها و دستاوردهای حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفته شد. در پایان به برخی از ویژگیهای حکومت مانند قلمرو حکومت و مرکز آن، مدت حکومت و روش کارگزاران و معرفی آنها و نیز سیره رهبر بزرگ حکومت، میپردازیم.
تردیدی نیست که حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکومتی جهانی است زیرا که او موعود همه بشریت و تحقق بخش آرزوهای همه انسان هاست. بنابراین آنچه از زیباییها و خوبیها در سایه حکومت او به وجود آید سراسر زمین را فرا خواهد گرفت. این حقیقتی است که روایات فراوان، شاهد آن است که به گروههایی از آنها اشاره میکنیم.
الف. روایات بسیاری که مضمون آن چنین است، مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمین را پر از عدل و داد میکند همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد. ( 1 ) کلمه «زمین» (الارض) سرتاسر کره خاکی را در بر میگیرد و هیچ دلیلی وجود ندارد که معنی آن را به بخشی از زمین محدود کند.
ب. روایاتی که از تسلّط امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر مناطق مختلف جهان خبر داده است که گستردگی و پراکندگی و اهمیت آن مناطق، حکایت از سلطه آن حضرت بر تمامی جهان دارد و معلوم میشود که نام بردن از شهرها و کشورها در روایات از باب نمونه و مثال بوده و میزان درک مخاطبان روایات در آن زمان نیز ملاحظه گردیده است.
در روایات مختلف از روم، چین، دیلم یا کوههای دیلم، ترک، سند، هند، قسطنطنیه، کابل شاه و خزر به عنوان مناطقی که امام مهدی بر آنها مسلط خواهد شد و آنها را فتح خواهد کرد نام برده شده است. ( 2 )
گفتنی است که در زمان ائمه(علیهم السلام) مناطق یاد شده بر بخشهای بسیار گسترده تری نسبت به زمان ما، گفته میشده است. برای مثال «روم» شامل همه اروپا و حتی قاره آمریکا میگردیده و مراد از چین همه شرق آسیا بوده که شامل ژاپن نیز میشود همانگونه که «هند»، پاکستان امروز را شامل بوده است.
شهر قسطنطنیه همان استانبول است که در جهان آن روز به عنوان مقاوم ترین شهرها و مناطق از آن یاد میشده و در واقع فتح آن به پیروزی و موفقیت بزرگ شمرده میشده زیرا که یکی از راههای اصلی ورود به قاره اروپا بوده است.
خلاصه اینکه تسلّط امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر مناطق حسّاس و مهم جهان حکایت از گستردگی جهانی فرمانروایی آن حضرت دارد.
ج. گذشته از روایات دسته اول و دسته دوّم، روایات متعددی در دست است که به روشنی از جهانی بودن حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خبر میدهد.
در سخنی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) آمده است که خداوند متعال فرموده است:
«... من دین خود را به دست آنها (پیشوایان دوازده گانه) بر همه آئینها پیروز میگردانم و به دست ایشان فرمان خود را (بر همه) چیره خواهم ساخت و به (قیام) آخرین آنها ـ امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ سراسر زمین را از دشمنانم پاک خواهم کرد و او را بر مشرق و مغرب زمین فرمانروا خواهم گرداند...» ( 3 )
و امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«اَلْقائِمُ مِنّا... یبْلُغُ سُلْطانَهُ الْمَشْرِقَ وَالْمَغْرِبَ وَ یظْهِرُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ دینَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ وَ لَوْکَرِهَ الْمُشْرِکُونَ... (4 ) ؛
قائم(علیه السلام) از ما (خاندان پیامبر) است... (او کسی است که) فرمانروایی او مشرق و مغرب (عالم) را فرا خواهد گرفت و خداوند به دست او دین خود را بر همه ادیان غلبه میدهد اگر چه مشرکان را خوش نیاید.»
و اما مرکز حکومت جهانی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهر تاریخی کوفه است که در آن زمان وسعت زیادی خواهد یافت به گونهای که شهر نجف را که در چند کیلومتری کوفه است شامل میشود و به همین دلیل است که در بعضی روایات، کوفه و در بعضی دیگر نجف به عنوان مرکز حکومت نام برده شده است.
امام صادق(علیه السلام) در ضمن روایتی طولانی فرمود:
«مرکز حکومت او (حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهر کوفه خواهد بود و محل قضاوت او مسجد (بزرگ) کوفه.» ( 5 )
گفتنی است شهر کوفه از دیرزمان، مورد توجّه خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و محل زمامداری حضرت علی(علیه السلام) بوده است و مسجد مشهور آن یکی از چهار مسجد معروف جهان اسلام است که امام علی(علیه السلام) در آن نماز و خطبه میخوانده است و نیز در آن به امر قضاوت میپرداخته است و در نهایت در محراب همان مسجد به شهادت رسیده است.
--------------------------------
1. کمال الدین، باب 25، ح 4 و باب 24، ح 1 و 7.
2. ر.ک: الغیبة نعمانى و احتجاج طبرسى.
3. کمال الدین، ج 1، باب 23، ح 4، ص 477.
4. همان، ج1، ح 16، ص 603.
5. بحارالانوار، ج 53، ص 11.
پس از اینکه عالم بشریت یک دوره بسیار طولانی از حاکمیت ظلم و ستم را پشت سر گذاشت، جهان با ظهور آخرین حجّت پروردگار به سوی حاکمیت خوبیها خواهد رفت و حکومت به دست حاکمان و نیکان قرار خواهد گرفت و این وعده حتمی خداوند است.
حکومت خوبان که با فرمانروایی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغاز میشود تا پایان عمر دنیا ادامه خواهد یافت و دیگر روزگار ظلم و ظالمین تکرار نخواهد شد.
در سخنی که پیش از این از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نقل شد آمده است که خداوند بزرگ حاکمیت آخرین پیشوای معصوم را به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) بشارت میدهد و در پایان میافزاید:
«(پس از آنکه مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حکومت رسید) دولت او را دوام خواهم بخشید و پیوسته تا قیامت، روزگار (و حاکمیت زمین) را در دست اولیاء ودوستان خود دست به دست خواهم کرد.» ( 1 )
بنابراین نظام عادلانهای که امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برپا خواهد کرد، دولتی است که پس از آن برای دیگران دولتی نخواهد بود و در حقیقت تاریخ جدیدی از حیات بشر شروع خواهد شد که سراسر در زیر حاکمیت الهی بسر خواهد بُرد.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«دولت ما آخرین دولت هاست و هیچ خاندان صاحب دولتی نمیماند مگر اینکه پیش از حکومت ما، حاکم میشوند تا وقتی (حکومت اهلبیت بر پا شد و) شیوه حکمرانی ما را دیدند نگویند، اگر ما هم حاکم میشدیم همینگونه عمل میکردیم.» ( 2 )
بنابراین مدّت استمرار نظام الهی پس از ظهور، جدا از مدّت حکومت شخص امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که مطابق روایات آن حضرت باقیمانده عمر خود را حاکم بوده و سرانجام چشم از جهان فرو خواهد بست.
تردیدی نیست که مدت حکومت آن حضرت باید به قدری باشد که امکان تحول جهانی و استقرار عدالت در همه مناطق عالم وجود داشته باشد ولی اینکه این هدف در چند سال قابل دسترسی است، قابل تخمین و گمانه زنی نیست و باید به روایات امامان معصوم(علیهم السلام) رجوع کرد. البته با توجه به قابلیتهای آن رهبر الهی و توفیق و مدد غیبی برای آن حضرت و اصحاب و یاران شایستهای که در اختیار اوست و آمادگی جهانی برای پذیرفتن حاکمیت ارزشها و زیباییها در زمان ظهور، ممکن است که رسالت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمانی نسبتاً کوتاه انجام شود و جریانی که بشریت در طول قرون متمادی از ایجاد آن ناتوان بوده است در کمتر از 10 سال اتفاق افتد.
روایاتی که مدت حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیان میکند بسیار گوناگون است. بعضی از آنها مدت حکومت آن حضرت را 5 سال و تعدادی از آنها 7 سال و برخی دیگر 8 و 9 و 10 سال بیان کرده است. چند روایت هم مدت حکومت را 19 سال و چند ماه و بالاخره 40 سال و 309 سال بر شمرده است. ( 3 )
گذشته از اینکه علّت این همه اختلاف در روایات، روشن نیست پیدا کردن مدت واقعی حکومت از میان این روایات کاری دشوار است. اما بعضی از علمای شیعه با توجه به فراوانی و شهرت روایات 7 سال، این نظر را انتخاب کردهاند. ( 4 )
و بعضی دیگر گفتهاند مدت حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 7 سال است ولی هر سال از سالهای حکومت حضرت به اندازه 10 سال از سالهای ماست که این مطلب نیز در بعضی روایات آمده است:
راوی از امام صادق(علیه السلام) درباره مدت حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سؤال میکند و امام میفرماید:
«(حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هفت سال حکومت میکند که برابر 70 سال از سالهای روزگار شماست.» ( 5 )
مرحوم مجلسی; میفرماید:
«روایاتی که درباره مدت حکومت امام(علیه السلام) رسیده است باید به احتمالهای زیر توجیه کرد: برخی روایات به تمام مدت حکومت اشاره دارد و برخی بر مدت ثبات و استقرار و حکومت. بعضی مطابق سالها و روزهایی است که ما با آن آشناییم و بعضی مطابق سالها و ماههای روزگار حضرت است که طولانی میباشد و خداوند به حقیقت مطلب آگاه است.» ( 6 )
------------------------------------------------
1. کمال الدین، ج 1، باب 23، ح 4، ص 477.
2. الغیبة طوسى، فصل 8، ح 493، ص 472.
3. براى آگاهى از روایات به کتاب چشم اندازى به حکومت حضرت مهدى(علیه السلام)، نجم الدین طبسى، ص173-175 رجوع شود.
4. ر.ک: «المهدى»، سیدصدرالدین صدر، ص239؛ تاریخ مابعدالظهور، سیدمحمد صدر.
5. الغیبة طوسى، فصل 8، ح 497، ص 474.
6. بحارالانوار، ج 52، ص 280.
هر حاکمی در حکومت و بخشهای مختلف مدیریت خود شیوهای مخصوص دارد که این خود از مشخصههای حکومت اوست. امام موعود و مهدی منتظر(علیه السلام) نیز وقتی حکومت جهان را به دست گیرد در تدبیر نظام جهانی خود روش و متد خاصّی دارد. گرچه در ضمن مباحث گذشته به گوشه هایی از شیوه عملکرد آن حضرت اشاره شد ولی به جهت اهمیت موضوع مناسب است در این مجال به گونه مستقلّ به آن بپردازیم و در زلال سخنان پیامبر اکرم و امامان معصوم(علیهم السلام) شیوه حکومتی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بهتر و بیشتر بشناسیم.
آنچه در ابتدا باید بر آن تأکید شود این است که روایات، یک تصویر کلّی از سیره آن بزرگوار به دست داده است و آن عبارتست از اینکه سیره امام مهدی همان سیره و روش پیامبر بزرگ اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) است و آنگونه که پیامبر در زمان ظهور خود با جاهلیت بشری در همه ابعاد آن مبارزه کرد و اسلام ناب که ضامن سعادت دنیا و آخرت است را بر محیط خود حاکم کرد، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز با ظهور خود با جاهلیت جدید که دردناکتر از جاهلیت قدیم است بر خورد خواهد کرد و ارزشهای اسلامی و الهی را بر ویرانههای جاهلیت مدرن، بنا خواهد کرد.
از امام صادق(علیه السلام) درباره سیره حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سؤال شد، فرمود:
«یصْنَعُ کَما صَنَعَ رَسُولُ اللّه(صلی الله علیه و آله وسلم) یهْدِمُ ما کانَ قَبْلَهُ کَما هَدَمَ رَسُولُ اللّه(صلی الله علیه و آله وسلم) اَمْرَالْجاهِلِیة وَیسْتَأنِفُ الاِْسْلامَ جَدیداً. ( 1 )
امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند پیامبر اسلام عمل خواهد کرد (و) همانگونه که پیامبر آنچه از روش جاهلیت (در میان مردم مرسوم) بود از میان برد، همینگونه روشهای جاهلی پیش از ظهور خود را نابود خواهد ساخت و اسلام را از نو پی ریزی خواهد کرد.»
این سیاست کلّی امام موعود(علیه السلام) در زمان حاکمیت اوست. البته شرایط زمانی متفاوت، موجب تغییراتی در شیوه اجرا و حکومت داری میشود که در روایات مطرح گردیده و ما در بخشهای جداگانه به آنها میپردازیم.
---------------------------------
1. الغیبة نعمانى، باب 13، ح 13، ص 236.
امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با انقلاب جهانی خود بساط کفر و شرک را از گستره زمین بر میچیند و همگان را به دین مقدس اسلام دعوت میکند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در این باره فرموده است:
«شیوه او ]امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) [ شیوه من است و مردم را بر آئین و شریعت من قرار میدهد.» ( 1 )
البته آن حضرت در شرایطی ظهور میکند که حق به گونهای آشکار، معرفی گردیده و از هر جهت بر مردم جهان، حجّت تمام شده است.
با این حال طبق برخی از روایات، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تورات و انجیل واقعی و تحریف نشده را از غاری در انطاکیه بیرون میآورد و به وسیله آنها با یهودیان و مسیحیان جهان احتجاج میکند که بسیاری از ایشان مسلمان میشوند. ( 2 ) در این میان آنچه که گرایش ملّتهای گوناگون را به اسلام بیشتر میکند آن است که همگان آشکارا میبینند که مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با امدادهای غیبی یاری میگردد و نشانههای پیامبران همچون عصای موسی(علیه السلام) و انگشتر سلیمان(علیه السلام) و زره و شمشیر و پرچم پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) را همراه دارد( 3 ) و برای تحقق اهداف پیامبران خدا و برقراری عدالت جهانی قیام کرده است. روشن است که در چنین بستری که حق و حقیقت آشکارا بر جهانیان عرضه شده است، تنها کسانی در جبهه باطل باقی میمانند که به کلّی هویت انسانی و الهی خود را از دست داده باشند و اینان همانها هستند که جز فساد و تباهی و ظلم از آنها سر نمیزند و لازم است ساحت دولت مهدوی از لوث وجود آنان پاک گردد. اینجاست که شمشیر برنده عدالت مهدوی از نیام برآمده و با قدرت و صولت بر پیکر ستمکاران لجوج فرود میآید و کسی از آنها را باقی نمیگذارد. این شیوه و روش پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز بوده است. ( 4 )
-------------------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، باب 39، ح 6، ص 122.
2. ر.ک: به الفتن، صص 249-251.
3. ر.ک به اثبات الهداة، ج 3، صص 439 - 494.
4. همان، ص 450.
از آنجا که موعود منتظر برای استقرار عدالت در تمام زمین ذخیره شده است، برای انجام رسالت خود نیاز به یک سیستم قضایی مستحکم دارد بنابراین آن حضرت در این بخش به شیوه جدّ بزرگوارش امام علی(علیه السلام) عمل میکند و با جدّیت و قدرت به دنبال بدست آوردن حقوق پایمال شده مردمان است و حق را در هر کجا باشد، گرفته و به صاحب آن بر میگرداند.
و چنان به عدالت رفتار میکند که مطابق روایات، زندگان آرزو میکنند که مردگان بر گردند و از برکت عدل او بهره مند شوند. ( 1 )
گفتنی است که بخشی از روایات بیانگر آن است که امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مقام قضاوت مانند حضرت سلیمان(علیه السلام) و حضرت داود(علیه السلام) عمل میکند و مانند آنها با علم الهی که دارد حکم میکند و نه با استناد به شاهد و گواه.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«وقتی قائم آل محمد قیام کند مانند داود و سلیمان(علیهما السلام) داوری میکند، (یعنی) شاهد و گواه طلب نمیکند.» ( 2 )
و شاید راز اینگونه داوری آن است که به سبب اعتماد بر علم الهی، عدالت حقیقی بر پا میشود در حالی که وقتی بر گواهان و سخن آنها تکیه میشود، عدالت ظاهری حاکم میشود زیرا به هر حال شاهدان از میان انسانها هستند و احتمال اشتباه هست.
البته درکِ چگونگی قضاوت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیوه گفته شده کار دشواری است ولی میتوان فهمید که این شیوه با اوضاع روزگار آن حضرت سازگار است.
--------------------------------------
1. الفتن، ص 99.
2. اثبات الهداة، ج 3، ص 447.
یکی از ارکان مهم حکومت، کارگزاران آن هستند. وقتی مسئولان حکومتی افرادی شایسته باشند، کار دولت و ملّت به سامان خواهد رسید و دست یابی به اهداف حکومت، آسانتر خواهد بود.
حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان رئیس حکومت جهانی، برای مناطق گوناگون عالم، حاکمانی را از میان بهترین یاوران خود بر میگزیند، آنها تمام ویژگیهای یک حاکم اسلامی از قبیل دانش مدیریت، تعهّد و پاکی در نیت و عمل و شجاعت در تصمیم گیری را دارا هستند. با این حال شخص امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان فرمانروای بزرگ و مرکز مدیریت عالم به صورت مداوم عملکرد حاکمان را زیر نظر دارد و با شدّت و دقّت و بدون چشم پوشی کار آنها را حساب رسی میکند. این ویژگی مهمّ که پیش از حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نادیده گرفته شده است در روایات به عنوان یکی از علامتهای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان گردیده است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«عَلامَةُ الْمَهْدی اَنْ یکُونَ شَدیداً عَلَی الْعُمّالِ جَواداً بِالْمالِ رَحیماً بِالْمَساکین( 1 )؛
علامت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن است که با کارگزاران خود شدید (و دقیق) است. دست بخشندهای دارد و نسبت به مسکینان مهربان است.»
--------------------------
1. معجم احادیث الامام المهدى(علیه السلام)، ج 1، ح 152، ص 246.
روش امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در امور مالی حکومت بر مبنای مساوات قرار دارد و این همان روش پسندیدهای است که در زمان پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) وجود داشته است و پس از او، این شیوه تغییر یافت و معیارهای دروغینی برای پرداختهای بی حساب به افراد، جای آن را گرفت و سبب پیدایش فاصله طبقاتی در جامعه اسلامی آن روز شد و اگرچه امام علی(علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام) در مدت خلافت خود به نظام برابری در پرداخت اموال مسلمین پای بند بودند ولی پس از ایشان بنی امیه اموال مسلمانان را مانند ملک شخصی خود و بر طبق مصالح فردی، به کار میبردند و از این راه پایههای حکومت نامشروع خود را محکم میکردند. آنها زمینهای کشاورزی یا غیر آن از ثروتها و اموال عمومی را به نزدیکان خود میبخشیدند و این کار که به ویژه در زمان خلیفه سوم و دوران بنی امیه رایج گردیده بود حالتی رسمی پیدا کرد.
امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که مظهر عدالت و دادگری است، بیت المالِ مردم را به عنوان ثروتی عمومی که همگان در آن شریک هستند قرار میدهد به گونهای که هیچ گونه تبعیض و امتیاز خواهی در آن راه نداشته باشد و بخشش ثروتها و زمینها به کلّی ممنوع باشد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«... اِذا قامَ قائِمُنا اضْمَحَلَّت الْقَطائِعُ فَلاقَطائِع( 1 )؛
زمانی که قائم ما قیام کند، قطایع (زمین هایی که زمامداران و حکام جور در مالکیت خود در آوره و یا واگذار کرده اند) از بین میرود به طوری که دیگر قطایعی در میان نخواهد بود.»
و دیگر از شاخصههای شیوه مالی امام آن است که در راستای رفع نیازهای مادّی و ایجاد رفاهی معقول برای زندگی تمام افراد، امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اموال فراوانی به مردم میبخشد و در حکومت او هر نیازمندی که از او طلب میکند، اموال زیادی دریافت میکند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«... فَهُوَ یحْثُوا الْمالَ حَثْواً( 2 )؛
او (مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اموال را به فراوانی میبخشد.»
و این شیوه برای ایجاد زمینههای اصلاح فردی و اجتماعی است که هدف بزرگ امام خوبان است. آن حضرت با بی نیاز کردن مردم از جهت مادّی، در پی ایجاد زمینه مناسب برای پرداختن افراد به طاعت و عبادت پروردگار است که در بخش اهداف حکومت به تفصیل درباره آن سخن گفتیم.
------------------------------------
1. بحارالانوار، ج 52، ص 309.
2. معجم احادیث الامام المهدى(علیه السلام)، ج 1، ص 232، ح 143.
سیره امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در رفتار شخصی و نیز در ارتباط با مردم، نمایانگر یک حاکم اسلامی نمونه است که حکومت در نگاه او وسیلهای است برای خدمت به مردم و رسانیدن آنها به قلههای کمال و نه جایگاهی برای زراندوزی و ستمگری و به استثمار کشیدن بندگان خدا!
به راستی که آن امام صالحان در کرسی حکمفرمایی یاد آور حکومت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است و با وجود آنکه همه اموال و ثروتها در اختیار اوست در زندگی شخصی خود در پایین ترین سطح به سر میبرد و به کمترینها قناعت میکند.
امام علی(علیه السلام) در توصیف او فرموده است:
«امام ]مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با خود عهد میبندد که اگرچه حاکم و رهبر جامعه بشری است ولی[ همانند رعیت خود راه رود و مانند آنان بپوشد و بر مرکبی همچون مرکب آنها سوار شود... و به کم قناعت کند.» ( 1 )
امام علی(علیه السلام) خود چنین بود و در زندگی دنیا و خوراک و پوشش آن زهدی پیامبرگونه داشت و مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این میدان به آن حضرت اقتدا خواهد کرد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«اِنَّ قائِمَنا اِذا قامَ لَبِسَ لِباسَ عَلِی وَ سارَ بِسیرَتِهِ( 2 )؛
وقتی قائم ما قیام کند لباس علی(علیه السلام) را در بر میکند و روش او را پیش میگیرد.»
او که درباره خود سخت گیر و دقیق است، با امت چون پدری مهربان است و آسایش و راحتی آنها را میخواهد به گونهای که در روایت امام رضا(علیه السلام) اینگونه توصیف شده است:
«اَلاِْمام، الاَْنیسُ الرّفیق وَالوالِدُ الشَّفیق وَالاَْخُ الشَّقیق وَالأُمُّ البَرَّةِ بِالْوَلَدِالصَّغیر مَفْزَعُ الْعِبادَ فِی الدّاهِیة النّاد( 3 )؛
امام آن همدم همراه و آن پدر مهربان و برادر تنی (که پشتیبان برادر) است و مادر دلسوز نسبت به فرزند خردسال است و پناهگاه بندگان در واقعه هولناک.»
آری او چنان با امت صمیمی و نزدیک است که همه او را پناهگاه خود میدانند.
از پیامبر مکرّم اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) روایت شده که درباره مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرموده است:
«امّتش به او پناه میبرند آن گونه که زنبورها به ملکه خود پناهنده میشوند.» ( 4 )
او مصداق کامل رهبری است که از میان مردم برگزیده شده و در بین آنها و مانند آنها زندگی میکند. به همین دلیل دردهای آنها را به خوبی میشناسد و درمان آن را میداند و تمام همّت خود را برای بهبودی حال آنها به کار میگیرد و در این راه تنها به رضایت الهی میاندیشد. در این صورت چرا امّت در کنار او به آرامش و امنیّت نرسد و به کدام دلیل دل به غیر او بسپارد؟!
--------------------------------
1. منتخب الاثر، فصل 6، باب 11، ح 4، ص 581.
2. وسائل الشیعه، ج 3، ص 348.
3. اصول کافى، ج 1، ح 1، ص 225.
4. منتخب الاثر، فصل 7، باب 7، ح 2، ص 598.
یکی از دغدغههای حکومتها جلب رضایت عموم بوده است ولی به خاطر ضعفهای بسیاری که در اداره مجموعهها وجود داشته چنین رضایتی حاصل نشده است. از ویژگیهای اساسی حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همین است که مورد قبول همه افراد و اجتماعات بشری است و نه تنها همه اهل زمین که ساکنان آسمان نیز نسبت به آن حکومت الهی و فرمانروای عدل گستر رضایت کامل دارند.
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«شما را بشارت میدهم به مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف).. اهل آسمان و زمین از او (و حکومت او) راضی هستند. و چگونه ممکن است که کسی از حاکمیت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناراضی باشد و حال آنکه برای همه جهانیان روشن میشود که صلاح امر بشر و سعادت او در همه جنبههای مادی و معنوی تنها در سایه حکومت الهی آن حضرت است.» ( 1 )
بجاست در پایان این بخش کلام جاودانه امام علی(علیه السلام) را به عنوان حُسن ختام بیاوریم:
«... خداوند او را (امام مهدی را) به وسیله فرشتگان خود تأیید میکند و یاران او را حفظ میکند و به وسیله نشانههای خود یاریش میکند و او را بر اهل زمین پیروز میگرداند به گونهای که (همه) با میل و رغبت یا به اکراه به او میگروند و زمین را از عدل و داد و از روشنایی و دلیل پر میکند. شهرها به او ایمان میآورند تا اینکه کافری نمیماند جز آنکه ایمان میآورد و زشت کاری نمیماند جز آنکه نیکو میگردد و در حکومت او درندگان با هم آشتی میکنند و زمین برکتهای خود را بیرون میریزد و آسمان خیرات خود را فرو میبارد و گنجها (ی زمین) برای او آشکار میگردد... پس خوشا حال آنکه روزگار او را ببیند و سخن او را بشنود.» ( 2 )
-----------------------------------------------
1. بحارالانوار، ج 51، ص 81.
2. اثبات الهداة، ج 3، ص 524.
دستاوردهای حکومت مهدوی مطابق با اهداف اصیل و نیازهای واقعی و فطری بشر، خواهد بود.
مهمترین
دستاوردهای حکومتی حضرت عبارت اند از: عدالت فراگیر، رشد اخلاق و ایمان،
اتحاد و همدلی، سلامتی جسمی و روحی جامعه، فزونی برکات، رفع فقر، امنیّت
عمومی، رشد علم و نابودی کفر و حاکمیت جهانی اسلام.
از نظر قلمرو، حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهانی میباشد.
مرکز حکومت جهانی مهدوی، شهر کوفه مقرّ خلافت امیر المومنین(علیه السلام) میباشد.
مدت حکومت حضرت در روایات متفاوت نقل شده است آنچه مسلم است این است که حضرت به قدری طولانی حکومت خواهند کرد تا تحولات عظیم حکومت عدل جهانی پدید آید و عدالت در جهان مستقرگردد.
سیره حکومتی حضرت از بعد مدیریتی، قضائی، اقتصادی و... اجرای دین و عدالت و شکوفایی بشریت خواهند بود.
پس از آشنایی با اهداف حکومت، باید به بررسی برنامههای حکومت برای رسیدن به هدفهای مذکور بپردازیم تا ضمن شناخت مسیر فعالیتها در دورانِ سبز ظهور، الگویی برای دوران پیش از ظهور ترسیم شود و آنانکه به انتظار منجی بزرگ عالم هستند با روشهای حکومتی و برنامههای اجرایی امام عصر(علیه السلام) آشنا گردیده و خود و جامعه را برای پیمودن چنان راهی آماده کنند.
با استفاده از روایات فراوانی که درباره دوران حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موجود است سه محور عمده برنامههای آن حکومت عبارتند از: برنامههای فرهنگی، برنامههای اجتماعی و برنامههای اقتصادی.
به بیان دیگر جامعه بشری که به خاطر دوری از تعالیم ناب قرآن و سیره پیشوایان دینی، به انحطاط فرهنگی گرفتار شده است لازم است در پرتو یک انقلاب فرهنگی بزرگ، به دامن قرآن و عترت بازگردانده شود.
همچنین لزوم یک «برنامه جامع اجتماعی» به آن جهت است که زخمهای گوناگون پیکر اجتماع، التیام گیرد و برنامههای صحیحی که ضامن حیات واقعی جامعه و برخورداری همگان از حقوق الهی و انسانی است به جای روشهای ظالمانه که جامعه را به هرج و مرج و فساد و تباهی و از بین رفتن حقوق ضعیفان کشانیده است، قرار گرفته و اجرا گردد.
برای فراهم شدن زمینههای تعالی فرهنگی و رشد اجتماعی، برنامه اقتصادی نیز ضرورت دارد تا ضمن آن از تمامی امکانات مادّی زمینی به شکل عادلانه و در بستر مناسب استفاده شود. به بیان دیگر اینکه با بهره گیری بهینه از مواهب طبیعی، رشد اقتصادی و تأمین معیشت برای همه طبقات و در همه محیطها امکان پذیر گردد.
پس
از بیان اجمالی برنامههای حکومت امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه
الشریف) ـ به بررسی تفصیلی آنها بر اساس روایات معصومین(علیهم السلام)
میپردازیم و مهمترین برنامههای حضرت را در هر بخش مورد بحث قرار میدهیم:
پس از آشنایی با اهداف حکومت، باید به بررسی برنامههای حکومت برای رسیدن به هدفهای مذکور بپردازیم تا ضمن شناخت مسیر فعالیتها در دورانِ سبز ظهور، الگویی برای دوران پیش از ظهور ترسیم شود و آنانکه به انتظار منجی بزرگ عالم هستند با روشهای حکومتی و برنامههای اجرایی امام عصر(علیه السلام) آشنا گردیده و خود و جامعه را برای پیمودن چنان راهی آماده کنند.
با استفاده از روایات فراوانی که درباره دوران حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موجود است سه محور عمده برنامههای آن حکومت عبارتند از: برنامههای فرهنگی، برنامههای اجتماعی و برنامههای اقتصادی.
به بیان دیگر جامعه بشری که به خاطر دوری از تعالیم ناب قرآن و سیره پیشوایان دینی، به انحطاط فرهنگی گرفتار شده است لازم است در پرتو یک انقلاب فرهنگی بزرگ، به دامن قرآن و عترت بازگردانده شود.
همچنین لزوم یک «برنامه جامع اجتماعی» به آن جهت است که زخمهای گوناگون پیکر اجتماع، التیام گیرد و برنامههای صحیحی که ضامن حیات واقعی جامعه و برخورداری همگان از حقوق الهی و انسانی است به جای روشهای ظالمانه که جامعه را به هرج و مرج و فساد و تباهی و از بین رفتن حقوق ضعیفان کشانیده است، قرار گرفته و اجرا گردد.
برای فراهم شدن زمینههای تعالی فرهنگی و رشد اجتماعی، برنامه اقتصادی نیز ضرورت دارد تا ضمن آن از تمامی امکانات مادّی زمینی به شکل عادلانه و در بستر مناسب استفاده شود. به بیان دیگر اینکه با بهره گیری بهینه از مواهب طبیعی، رشد اقتصادی و تأمین معیشت برای همه طبقات و در همه محیطها امکان پذیر گردد.
پس از بیان اجمالی برنامههای حکومت امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ به بررسی تفصیلی آنها بر اساس روایات معصومین(علیهم السلام) میپردازیم و مهمترین برنامههای حضرت را در هر بخش مورد بحث قرار میدهیم:
در حکومت جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تمامی فعالیتهای فرهنگی، در راستای رشد و تعالی علمی و عملی مردم خواهد بود و با جهل و نادانی در همه زمینهها مقابله خواهد شد.
مهمترین محورهای جهاد فرهنگی در حکومت حقّ عبارتند از:
پس از آنکه در همه اعصار، قرآن غریب و تنها مانده و در حاشیه زندگی به فراموشی سپرده شده بود؛ در زمان حکومت آخرین حجّت الهی تعالیم حیات بخش قرآن به تمامی عرصه زندگی بشر وارد میشود. و سنّت که همان گفتار و رفتار پیشوایان دینی است در همه جا به عنوان بهترین الگوی حیات انسانی مطرح میگردد و عملکرد همگان با معیار خدشه ناپذیر قرآن و عترت ارزیابی میشود.
امام علی(علیه السلام) در بیانی رسا حکومت قرآنی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را چنین توصیف کرده است:
«در روزگاری که هوای نفس حکومت میکند ]امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور میکند و[ هدایت و رستگاری را جایگزین هوای نفس میسازد و در عصری که نظر شخصی بر قرآن مقدم شده است، افکار را متوجه قرآن میگرداند و آن را حاکم بر جامعه میسازد.»( 1 )
و نیز در بیانی دیگر، آن حضرت دوران ظهور قرآن و حضور آن را در زندگی بشر چنین بشارت داده است:
«... گویی هم اکنون شیعیان خود را میبینم که در مسجد کوفه، خیمهها زدهاند و قرآن را بدان گونه که نازل شده به مردم میآموزند...». ( 2 )
و یاد دادن و یاد گرفتن قرآن نقطه شروعی برای ترویج فرهنگ قرآنی و حاکمیت قرآن و احکام آن در همه حوزههای فردی و اجتماعی است.
قرآن کریم و تعالیم اهلبیت(علیهم السلام) بر رشد اخلاقی و معنوی بشر بیشترین تأکید را انجام داده است زیرا که مهمترین عامل رشد و تعالی انسان به سوی هدف بلند خلقت همانا اخلاق نیکو میباشد. پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) هدف از پیامبری خود را تکمیل مکارم اخلاق میشمرد( 3 ) و قرآن نیز آن بزرگوار را بهترین الگوی رفتاری برای همه مردم معرفی میکند. ( 4 ) ولی با کمال تأسف به واسطه دوری بشر از راهنماییهای قرآن و اهلبیت(علیهم السلام)، انحطاط اخلاقی در همه زمینهها در جوامع بشری و به ویژه جامعه مسلمین آشکار گردیده است و همین انحراف از ارزشهای اخلاقی از عوامل مهم ویران کردن حیات فردی و اجتماعی انسانها شده است.
حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که حکومت خدا و ارزشهای الهی بر جهان است، ترویج ارزشهای اخلاقی را در رأس برنامههای خود قرار خواهد داد.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«اِذا قامَ قائمُنا وَضَعَ یدَهُ عَلی رُؤُوسِ الْعِبادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولُهُمْ وَ اَکْمَلَ بِهِ اَخْلاقُهُمْ( 5 )؛
زمانی که قائم ما قیام کند دست خود بر سر بندگان خواهد نهاد و عقلهای ایشان را جمع خواهد کرد و اخلاق آنها را به کمال خواهد رساند.»
از این تعبیر کنایه آمیز و زیبا استفاده میشود که در پرتو حکومت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که حکومت اخلاق و معنویت است، بستر مناسب برای کمال عقلی و اخلاقی بشر فراهم خواهد آمد زیرا همانگونه که اخلاق منحط و پست از نقصان عقل و خِرد آدمی است، کمال عقل موجب بروز و ظهور اخلاق نیکو در انسان خواهد بود.
از سوی دیگر محیط آکنده از هدایتهای قرآن و سنتهای الهی آدمی را به سوی خوبیها سوق میدهد. بنابراین از درون و برون همه کششها به سوی فضیلتها و زیبایی هاست و اینگونه است که ارزشهای الهی و انسانی همه جائی و عالم گیر میشود.
3. نهضت علمی
یکی از برنامههای فرهنگی حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که خود منبع علوم و سرآمد همه عالمان زمان خویش است( 6 )، نهضت علمی و رشد دانش بشری به طور چشمگیر و بی سابقه است.
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) پس از بشارت دادن نسبت به مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دربارة این بخش از اقدام او فرموده است:
«...نهمین امام (از فرزندان امام حسین(علیه السلام)) قائم ایشان است که خداوند به دست او همه زمین را از روشنایی پر میکند پس از آنکه گرفتار تاریکی گشته است و تمام زمین را از عدالت و دادگری میآکند پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد و سراسر عالم را از علم و دانائی بهره مند میسازد پس از آنکه به جهل و نادانی گرفتار آمده باشد...». ( 7 )
و این جنبش علمی و فکری برای همه اقشار و طبقات جامعه است و در این شکوفایی فرقی بین مرد و زن نیست. بلکه زنان نیز به رتبههای بلند علمی و دین شناسی میرسند.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«در زمان امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شما حکمت (و دانش) داده میشود تا آن جا که زن در درون خانه اش مطابق کتاب خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) قضاوت میکند.» ( 8 )
و این حکایت از آگاهی و شناخت عمیق از آیات قرآن و روایات اهلبیت(علیهم السلام) دارد زیرا که امر قضاوت امری دشوار و سنگین است.
بدعت در مقابل «سنّت» و به معنی نوآوری در دین و داخل کردن اندیشهها و آراء شخصی در دین و دینداری است.
امام علی(علیه السلام) در معرفی بدعت گذاران فرمود:
«بدعت گذاران کسانی هستند که با فرمان خدا و کتاب او و پیامبرش مخالفت میورزند و براساس رأی و هواهای نفسانی خود عمل میکنند هر چند شمار آنها بسیار باشد.» ( 9 )
بنابراین بدعت به معنی مخالفت با خدا و کتاب و پیامبر او و حاکم کردن هواهای نفسانی و عمل کردن براساس تمایلات شخصی است و این جز آنست که با الهام از کتاب و سنّت و بر اساس معیارهای الهی تحقیق و تحلیلی نو ارائه شود. بدعت امری است که سنّت و شیوه خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را نابود میکند و هیچ آفتی برای دین، چنین شکننده و نابود کننده نیست.
امام علی(علیه السلام) فرمود:
«ماهَدَمَ الدّینَ مِثْلُ البِدَعِ(0 1 )؛
هیچ چیز مانند بدعتها دین را ویران و تباه نکرده است.»
و به همین دلیل است که سنتمداران وظیفه دارند در مقابل بدعت گذاران قیام کنند و پرده از تزویر و نیرنگ آنها بردارند و راه نادرست آنها را برای مردمان آشکار کنند و بدینگونه از گمراهی مردم جلوگیری کنند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«هرگاه بدعتها در میان امتم آشکار شوند بر عالم است که علم و دانش خود را آشکار سازد، هر کس چنین نکند نفرین خدا بر او باد!» ( 11 )
با تأسف باید گفت که پس از پیامبر و راه روشن او، چه بدعتها که در دین نگذاشتند و چه انحرافها و کجیها که در مسیر دینداری پدید نیاوردند و چه گمراهیها که در برابر مردم نگشودند! و بدین سان چهره دین را واژگونه ساختند و رخسار تابناک آئین را به حجابهای هواها و سلیقههای شخصی پوشاندند و هر چند امامان معصوم(علیهم السلام) و به دنبال ایشان عالمان دین کوشیدند ولی همچنان راه بدعت گذاری و سنّت سوزی باز ماند و در دوران غیبت بیشتر شد.
و اکنون عالم در انتظار است که صاحب مکتب و موعود قرآن بیاید و در سایه سار حکومت او سنتها زنده گردیده و بدعتها برچیده شود. و بی شک در رأس برنامههای اصلاحی او مبارزه با بدعتها و گمراهی هاست تا زمینههای هدایت و رشد و تعالی بشر فراهم گردد.
امام باقر(علیه السلام) در ضمن سخنی بلند در توصیف زمان ظهور آن حضرت فرمود:
«... وَلایتْرُکُ بِدْعَةً اِلاّ اَزالَها وَ لاسُنَّةً اِلاّ اَقامَها... (2 1 ) ؛
هیچ بدعتی را وانگذارد مگر اینکه آن را از ریشه برکند و از هیچ سنّتی نمیگذرد مگر اینکه آن را بر پا خواهد فرمود.»
--------------------------
1. نهج البلاغه، خطبه 138.
2. الغیبة نعمانى، باب 21، ح 3، ص 333.
3. پیامبر اسلام9 مى فرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ همانا من براى تکمیل مکارم اخلاق برانگیخته شدم. (میزان الحکمة، مترجم، ج 4، ص 1530).
4. اشاره به آیه «لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة»؛ «و براى شما در رسول خدا الگوى نیکویى است.» (سوره احزاب، آیه 21)
5. بحارالانوار، 52، ص 336.
6. امام على(علیه السلام) در توصیف مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دانش او از همه شما بیشتر است؛ الغیبة نعمانى، باب 13، ح 1.
7. بحارالانوار، ج 36، ص 253؛ کمال الدین، ج 1، باب 24، ح 5، ص 487.
8. الغیبة نعمانى، 239؛ بحارالانوار، ج 52، ص 352.
9. میزان الحکمة، ح 1632.
10. بحارالانوار، ج 78، ص 91.
11. میزان الحکمة، ح 1649.
12. بحارالانوار، ج 58، ح 11، ص 11.
از شاخصههای یک جامعه سالم، اقتصاد سالم است. اگر از منابع ثروت در جامعه به درستی استفاده شود و امکانات تولید و توزیع در اختیار عدهای خاص نباشد بلکه حکومت به همه قشرها توجه کرده و برای همه امکانِ بهره گیری از سرمایهها را فراهم کند، جامعهای ساخته میشود که امکان رشد معنوی نیز در آن بیشتر است. در قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم السلام) نیز به جنبه اقتصادی و بهینه سازی وضع معیشتی مردم توجه شده است. بنابراین در حکومت قرآنی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای اقتصاد جهان برنامه جامعی تدوین شده است که بر اساس آن اولا امر تولید سامان مییابد و از منابع طبیعی و مواهب خدایی بهترین بهره برداری میشود و ثانیاً ثروت به دست آمده به شکل عادلانه بین همه طبقات توزیع میگردد.
بجاست در اینباره به روایات نیم نگاهی بیندازیم.
1. بهره وری از منابع طبیعی
یکی از مشکلات بخش اقتصاد، استفاده نکردن صحیح و بجا از مواهب الهی است. نه از تمام ظرفیت خاک استفاده میشود و نه از آب به درستی در راه احیاء زمین بهره برداری میگردد. در زمان امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و به برکت حکومت حقّ او آسمان، سخاوتمندانه میبارد و زمین بی دریغ بار میدهد.
امام علی(علیه السلام) فرمود:
«... وَلَوْ قَدْ قامَ قائمُنا لاََنْزَلَتِ السَّماءُ قَطْرَها وَ لاََخْرَجَتِ اْلاَرْضُ نَباتَها... ( 1 )
و چون قائم ما قیام کند، آسمان باران میریزد و زمین گیاه بیرون میآورد...».
در زمان حاکمیت آخرین حجّت حقّ همه زمین و امکانات آن در اختیار امام خوبان قرار میگیرد تا سرمایهای کلان برای پی ریزی اقتصادی سالم فراهم شود.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«...تُطْوی لَهُ الاَْرْضُ وَ تَظْهَرُ لَهُ الْکُنُوزُ... ( 2 )
زمین برای او پیچیده میشود (در لحظهای از نقطهای به نقطه دیگر میرود) و تمام گنجهای آن برای او آشکار میگردد.»
2. توزیع عادلانه ثروت
از مهمترین عوامل اقتصاد بیمار در جوامع بشری، انباشته شدن ثروت در نزد گروهی خاصّ است. همیشه اینگونه بوده است که افراد یا جمعیت هایی که برای خود ـ به هر دلیل ـ امتیازی قائل بودهاند بر انبارهای ثروت عمومی چنگ انداخته و آن را در جهت منافع شخصی و گروهی به کار بردهاند. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با اینان مقابله خواهد کرد و ثروت همگانی را در اختیار همگان خواهد گذاشت و عدالت علوی را به همه نشان خواهد داد.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«اِذا قامَ قائمُ اَهْلِ الْبَیتِ قَسَّمَ بِالسَّویة وَعَدَلَ فِی الرَّعِیةِ... ( 3 )
وقتی قائم خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) قیام کند (اموال را) به مساوی تقسیم میکند و در میان خلق به عدالت رفتار میکند.»
در زمان آن حضرت اصل مساوات و برابری به اجرا در میآید و همگان از حقوق انسانی و الهی خود بهره مند میشوند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«شما را به مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت میدهم که در امّت من برانگیخته خواهد شد... او اموال را به درستی تقسیم میکند. کسی پرسید: مراد چیست؟ فرمود: یعنی بین مردم مساوات را اجرا خواهد کرد.» ( 4 )
و ره آورد این مساوات در سطح جامعه آن است که فقر و تهیدستی ریشه کن گردیده و فاصلههای طبقاتی برچیده میشود.
امام باقر(علیه السلام) فرمود: «... امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میان مردم به مساوات رفتار میکند به گونهای که کسی پیدا نشود که نیازمند زکات باشد.» ( 5 )
3. عمران و آبادانی
در حکومتهای بشری، بخش هایی از محیط زندگی آباد میشود که به نحوی در ارتباط با حاکمان و اطرافیان و همفکران ایشان و یا طبقه اشراف و بزرگان و صاحب نفوذها باشد و بقیه طبقات فراموش میشوند ولی در حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که امر تولید و توزیع ساماندهی میگردد همه جا به نعمت و آبادانی میرسد.
امام باقر(علیه السلام) در توصیف روزگار امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود:
«... فَلا یبْقی فِی الاَْرْضِ خَرابٌ اِلاّعُمِّرَ...». ( 6 )
در تمام زمین هیچ ویرانهای نمیماند جز اینکه آباد میگردد.
-----------------------------------
1. بحارالانوار، ج 10، ص 104 ـ خصال / 626.
2. کمال الدین، ج 1، باب 32، ح 16، ص 603.
3. الغیبة نعمانى، باب 13، ح 26، ص 242.
4. بحارالانوار، ج 51، ص 81.
5. همان، ص 390.
6. کمال الدین، ج 1، باب 32، ح 16، ص 603.
یکی از ابعاد اصلاح ساختار جامعه بشری، پرداختن به برنامههای اجتماعی است. در حکومت دادگستر بزرگ عالم، برای سامان بخشی اجتماع، برنامه هایی بر اساس تعالیم قرآن و سنّت اهلبیت(علیهم السلام) در نظر گرفته شده است که به سبب اجرای آنها محیط زندگی، زمینهای آماده برای رشد و تعالی افراد خواهد بود. در جهانی که تحت حاکمیت الهی است خوبیها ترویج میشود و از بدیها نهی میگردد و با بدکاران برخورد قانونی میشود و نیز حقوق اجتماعی افراد به مساوات پرداخت میشود و عدالت اجتماعی به معنی واقعی آن پیاده میگردد.
بجاست به روایات مراجعه کنیم و جلوهای از آن دنیای زیبا را مشاهده کنیم:
1. احیاء و گسترش امر به معروف و نهی از منکر
در حکومت جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فریضه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر به صورت گسترده به اجرا گذاشته خواهد شد. همان واجبی که قرآن کریم بر آن تأکید ورزیده و آن را از ویژگیهای امت اسلامی به عنوان برگزیده امتها شمرده است. ( 1 )
همان امری که به سبب آن همه واجبات الهی اقامه میگردد( 2 ) و واگذاشتن آن عامل اساسی در هلاکت و نابودی خوبیها و رشد و زیادی بدیها در اجتماعات بوده است.
و از بهترین و والاترین مراتب امر به معروف و نهی از منکر آن است که رئیس حکومت و کارگزاران آن امر کننده به خوبیها و بازدارنده از زشتیها باشند.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«اَلْمَهدی وَ اصْحابُهُ... یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ( 3 )؛
مهدی و یاران او... امر به معروف و نهی از منکر میکنند.»
2. مبارزه با فساد و رذائل اخلاقی
نهی از منکر که یکی از شاخصههای حکومت الهی است تنها به زبان نخواهد بود بلکه در عمل با منکرات و زشتیها مقابله خواهد شد تا جایی برای فساد و رذائل اخلاقی در جامعه نماند و محیط زندگی از زشتیها پاک گردد.
در دعای ندبه که آهنگ فراق و نوای جدایی از یار غایب است میخوانیم:
«اَینَ طامِسُ آثارَ الزَّیغِ وَالاَْهْواءِ، أَینَ قاطِعُ حَبائلَ الْکِذْبِ وَالاِْفْتِراءِ(4 )؛
کجاست آنکه آثار گمراهی و هوی و هوس را نابود خواهد ساخت؟ کجاست آنکه ریسمانهای دروغ و افتراء را ریشه کن کند؟»
برخورد با مفسدان و تبهکاران جامعه، شیوههای گوناگون دارد. در حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سویی با شیوههای فرهنگی و تعلیم معارف و تحکیم عقائد و ایمان، فاسقان و بزهکاران را به راه صلاح و راستی برمی گردانند و از سوی دیگر با تأمین نیازهای مشروع و معقول زندگی و اجرای عدالت اجتماعی، راه را بر فساد و تباهی میبندند ولی آنها که با وجود همه اینها راه تجاوز به حقوق دیگران و زیرپاگذاشتن احکام الهی را میپیمایند و چارچوب قانون را نمیپذیرند، با اینها به گونهای شدید برخورد میشود که سدّ راه تبهکاری آنها گردد و نیز از ادامه روند فساد در جامعه توسط دیگران جلوگیری شود و آن اجرای حدود الهی درباره مفسدان است که حدّ و مرز آن در قوانین کیفری اسلام بیان گردیده است.
در روایت بلندی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) که حضرت جواد(علیه السلام) نقل کرده است، در ضمن بیان خصوصیات امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:
«او حدود الهی را اقامه (و اجرا) خواهد کرد.» ( 5 )
در رأس برنامههای حکومتی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سطح جامعه، اجرای عدالت در همه بخش هاست و اوست که همه عالم را، پر از عدالت و دادگری میکند همانگونه که از ظلم و ستم آکنده باشد. و یکی از مهمترین حوزههای اجرای عدالت، بخش قضاوت است و این همان بخشی است که بیشترین ظلمها و حق کشیها در آن شده است. اموال، به ناحق مصادره گشته و خونها، به ناحق ریخته شده و آبروی بی گناهان به خطر افتاده است! در محاکم قضایی دنیا، بیشترین ظلم بر مستضعفان عالم شده است و احکام صادره از آنها تحت تأثیر نفوذ قدرتمندان و حاکمان ستمگر، مال و جان افراد و گروههای بسیاری را به ناحق نابود کرده است. قاضیان دنیا طلب نیز برای جلب منافع مادّی برای خود و وابستگانشان حکمهای ظالمانه بسیاری را نوشته و اجرا کردهاند و خلاصه اینکه چه بسیار بی گناهی که به چوبه دار آویخته شده است و چه بسا تبهکار و مجرمی که قانون خدا درباره او اجرا نگردیده است.
حاکمیت عدل گستر امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پایان همه ظلمها و نهایت همه حق کشی هاست. او که مظهر عدالت پروردگار است، محکمه هایی دادگستر ایجاد میکند و قاضیانی صالح و مُجریانی دقیق و خدا ترس میگمارد تا به هیچ کس در هیچ جای عالم کمترین ستمی نرود.
حضرت رضا(علیه السلام) در ضمن روایتی بلند در توصیف امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دوران طلائی ظهورش فرمود:
«فَاِذا خَرَجَ اَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وَضَعَ میزانَ الْعَدْلِ بَینَ النّاسِ فَلا یظْلِمُ اَحَدٌ اَحَداً( 6 )؛
وقتی او قیام کند زمین به نور پروردگار روشن گردد و آن حضرت ترازوی عدالت در میان خلق نهد پس (چنان عدالت را جاری کند که) هیچ کس بر دیگری ظلم و ستم روا ندارد.»
از این روایت دانسته میشود که عدالت قضایی حضرت چنان گسترده و دقیق است که راه را بر ظالمان و سودجویان میبندد و از تکرار ظلم و ستم و عادی شدن تجاوز به حق دیگران، جلوگیری میکند.
----------------------------------------
1. سوره آل عمران، آیه 110.
2. در سخنى از امام باقر درباره این واجب آمده: «ان الامر بالمعروف والنّهى عن المنکر... فریضة عظیمة بها تقام الفرائض» یعنى «امر به معروف و نهى از منکر... واجبى است که به سبب آن همه واجبات اقامه مى گردد». میزان الحکمة، مترجم ج8، ص 3704.
3. بحارالانوار، ج 51، ص 47.
4. مفاتیح الجنان، دعاى ندبه.
5. بحارالانوار، 52، باب 27، ح 4.
6. همان، ج 52، ص 321.
مهم
ترین برنامههای فرهنگی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبارت است
از: احیاء کتاب و سنت، گسترش اخلاق، شکوفای علم و مبارزه با بدعت ها.
برنامه حضرت در عرصه اقتصاد، بهره وری کامل از منابع طبیعی و گسترش عمران و آبادی جهان است.
برنامه حکومتی حضرت در عرصه اجتماعی، احیاء امر به معروف و نهی از منکر و اجرای الهی در جامعه است.وقتی سخن از ظهور به میان میآید احساس دلپذیری به آدمی دست میدهد. گویی در فضای باغی سبز و کنار نهری جاری نشسته است و به آواز خوش بلبلان گوش میدهد. آری ظهور زیبائیها و انتشار خوبیها جان و تن خستگان را نشاط میبخشد و برق شادی در چشمان امیدواران روشن میکند.
در این بخش درباره ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و آنچه در سایه سار حضور عینی او رخ خواهد داد سخن میگوییم و به تماشای جمال بی مثالش بیحجاب غیبت مینشینیم.
یکی از سئوالاتی که همواره ذهن بسیاری از مردم را به خود مشغول کرده این است که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه زمانی ظهور میکند و آیا برای ظهور وقتی تعیین شده است؟
پاسخ این است که بر اساس سخنان پیشوایان دینی زمان ظهور بر مردم مخفی است.
امام صادق(علیه السلام) در این باره فرمود:
«ما نه در گذشته برای ظهور وقتی را تعیین کردیم و نه در آینده وقت تعیین میکنیم( 1 )».
بنابراین کسانی که برای ظهور، زمان مشخصی را تعیین میکنند فریبکار و دروغگو هستند این مطلب در روایات مورد تأکید قرار گرفته است.
امام باقر(علیه السلام) به یکی از اصحاب خود که از زمان ظهور سؤال کرد فرمود:
«وقت گذاران دروغ میگویند، وقت گذاران دروغ میگویند وقت گذاران دروغ میگویند.» ( 2 )
از اینگونه روایات به خوبی میتوان فهمید که همواره کسانی بودهاند که با انگیزههای شیطانی برای ظهور، زمان تعیین میکردهاند و چنین افرادی در آینده هم وجود خواهند داشت. به همین جهت پیشوایان معصوم(علیه السلام) از شیعیان خواستهاند که در برابر وقت گذاران بی تفاوت نباشند بلکه آنها را تکذیب نمایند.
امام صادق(علیه السلام) در این زمینه به یکی از اصحاب خود فرمود:
«از تکذیب کردن کسی که برای ظهور وقت تعیین میکند هیچ پروایی نداشته باش چرا که ما برای کسی وقت ظهور را تعیین نکرده ایم.» ( 3 )
------------------------------------------------
1. الغیبة طوسى، فصل 7، ح 412، ص 426.
2. همان، ح 411، ص 425.
3. الغیبة طوسی، فصل7، ح 414، ص 426.
چنانکه گفته شد بر اساس اراده خداوند حکیم زمان ظهور بر ما مخفی است و بدون تردید این مسأله به جهت حکمت هایی است که برخی از آنها را میآوریم:
وقتی زمان ظهور پنهان باشد نور امید در دل منتظران همه عصرها باقی خواهد ماند و با این امید پیوسته و مداوم است که میتوانند در برابر سختیها و فشارهای دوران غیبت مقاومت کنند. به راستی اگر به شیعیان سدههای گذشته گفته میشد که ظهور در زمان شما رخ نمیدهد بلکه در آینده دور اتفاق خواهد افتاد، آنها با کدام امید در برابر فتنههای روزگار خود مقاومت میکردند و چگونه میتوانستند گذرگاههای سخت دوران غیبت را به سلامت پشت سر بگذارند؟
بدون تردید انتظار سازنده که از مهم ترین عوامل فعالیت و پویایی است تنها در سایه مخفی بودن زمان ظهور شکل خواهد گرفت زیرا با مشخص بودن زمان ظهور کسانی که میدانند ظهور را درک نمیکنند انگیزهای برای تحرک و زمینه سازی نخواهند داشت و به سکون و رکود روی خواهند آورد.
حال آنکه با پنهان بودن زمان ظهور، انسانهای همه عصرها و دورانها به امید اینکه ظهور را در زمان خود ببینند تلاش میکنند تا زمینههای ظهور را فراهم کنند و جامعه خود را به جامعهای صالح و پویا تبدیل نمایند.
به علاوه در صورت معین بودن وقت ظهور چنانچه برای مصالحی ظهور در زمان وعده داده شده رخ ندهد چه بسا افرادی در اصل اعتقاد به امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دچار تردید شوند.
امام باقر(علیه السلام) در پاسخ این سؤال که آیا ظهور وقت مشخّصی دارد فرموده است:
«کسانی که وقت تعیین میکنند دروغ میگویند، (و این سخن را تکرار فرمود) زمانی که موسی(علیه السلام) به دعوت پروردگار به مدت سی روز از میان قوم خود بیرون رفت و خداوند بر آن سی روز، ده روز دیگر افزود قوم او گفتند: موسی به وعده خود وفا نکرد و آنچه نباید میکردند، کردند. ]از دین برگشتند و گوساله پرست شدند( 1 ) [».
همه میخواهند بدانند که در جریان قیام جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه حوادثی روی میدهد، حرکت امام از کجا و چگونه آغاز میشود، شیوه برخورد امام با گروههای مخالف چگونه است و بالاخره چگونه آن حضرت بر تمامی جهان غلبه خواهد کرد و رشته امور جهان را به دست خواهد گرفت اینگونه سؤالها فکر و اندیشه هر انسانِ مشتاق ظهور را به خود مشغول میکند. ولی واقعیت این است که سخن گفتن درباره حوادث مربوط به ظهور کاری بسیار مشکل است؛ چون گزارش دادن از آینده و اتفاقاتی است که هنوز واقع نشده است و به طور طبیعی نمیتوان اطلاع دقیقی از آن رویدادها داشت.
بنابراین آنچه در این بخش میآوریم حوادث و رخدادهای روزگار ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که برابر روایات در کتابهای متعدد نقل گردیده است و تنها میتواند دور نمایی کلّی از رویدادهای ایام ظهور را پیش روی خوانندگان ترسیم کند.
-------------------------------------------
1. الغیبة نعمانى، باب 16، ح 13، ص 305.
وقتی ظلم و تباهی چهره عالم را سیاه و ظلمانی کرده است و آنگاه که ستمگران گستره زمین را جولانگه بدیها و نامردیها ساختهاند و مظلومان جهان، دست یاری خواهی را به آسمان گشوده اند؛ ناگهان ندایی آسمانی، سیاهی شب را میدرد و در ماه خدا، رمضان، ظهور موعود بزرگ را بشارت میدهد( 1 )، قلبها به تپش میافتد و چشمها خیره میگردد! شب پرستان، مضطرب و هراسان از طلوع صبح ایمان، در پی راه چارهای هستند و منتظران مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر کسی سراغ کوی یار میگیرند و برای دیدار او و حضور در زمره یاوران او سر از پا نمیشناسند.
در آن زمان، سفیانی که بر منطقه وسیعی مانند سوریه، اردن و فلسطین سلطه دارد سپاهی را تجهیز میکند تا با امام مقابله کند. لشگر سفیانی که در مسیر مکّه به تعقیب امام پرداخته است در محلی به نام بیداء به کام زمین میرود و نابود میگردد. ( 2 )
پس از شهادت نفس زکیه( 3 ) به فاصله کوتاهی، امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سیمای مردی جوان در مسجدالحرام ظهور میکند در حالی که پیراهن مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را بر تن دارد و پرچم پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را به دست گرفته است. او به دیوار کعبه تکیه میزند و در بین رکن و مقام( 4 ) سرود ظهور را زمزمه میکند و پس از حمد و ثنای الهی و درود و سلام بر پیامبر و خاندان او میفرماید:
«ای مردم ما از خدای توانا یاری میطلبیم و نیز هر کس از جهانیان را که به ندای ما پاسخ دهد به یاوری میخوانیم.»
آنگاه خود و خاندانش را معرفی میکند و ندا میدهد:
«فَاللّه اللّه فینا لاتَخْذُلُونا وَانْصُرُونا ینْصُرْکُمُ اللّهُ تَعالی؛
درباره رعایت حقوق ما، خدا را در نظر بگیرید. ما را ]در میدان عدالت گستری و ستم ستیزی[ تنها نگذارید و یاریمان کنید که خدا شما را یاری خواهد کرد.»
پس از پایان گرفتن سخنان امام، آسمانیان بر زمینیان سبقت میگیرند و گروه گروه فرود میآیند و با امام بیعت میکنند در حالی که پیشاپیش آنها فرشته وحی، جبرئیل با امام دست همراهی میدهد. آنگاه 313 ستاره زمینی که از نقاط مختلف عالم به سرزمین وحی آمدهاند بر گرد خورشید تابناک امامت حلقه زده و پیمان وفا داری میبندند و این جریان سبز جاری است تا آنکه ده هزار سرباز جان بر کف در اردوگاه امام(علیه السلام) حضور مییابند و با آن فرزند پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بیعت میکنند. ( 5 )
امام(علیه السلام) با خیل یاوران، پرچم قیام را برافراشته و به سرعت بر مکه و اطراف آن مسلط میشوند و سرزمین پیامبر را از وجود نااهلان، پاک میکنند. آنگاه راهی مدینه میشود تا سایه عدالت و مهر را بر آن بگستراند و سرکشان شهر را بر جای خود بنشاند. سپس عازم عراق گشته و شهر کوفه را به عنوان مرکز حکومت جهانی برمی گزیند و از آنجا به مدیریت قیام میپردازد و برای دعوت جهانیان به اسلام و زندگی در پرتو قوانین قرآن و در هم کوبیدن بساط ظلم و ستم، یاران و سپاهیان نور را به نقاط مختلف عالم گسیل میدارد.
امام(علیه السلام) یک به یک سنگرهای کلیدی جهان را فتح میکند زیرا که علاوه بر یارانِ وفادار و مؤمن، از امداد فرشتگان الهی نیز برخوردار است و مانند پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) از لشگر رعب و وحشت مدد میگیرد و خداوند توانا چنان ترسی از او و یارانش در دلهای دشمنان میافکند که هیچ قدرتی را توان رویارویی با آن حضرت نیست.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«قائم از ما به وسیله رُعب (وحشت در دل دشمنان) یاری میشود.» ( 6 )
گفتنی است یکی از نقاط جهان که به وسیله سپاه امام فتح میشود بیت المقدس است( 7 ) و پس از آن واقعه بسیار مبارکی اتفاق میافتد که در جریان قیام و انقلاب امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سرنوشت ساز است و جبهه آن حضرت را تقویت میکند و آن فرود آمدن حضرت عیسی(علیه السلام) از آسمان است. حضرت مسیح(علیه السلام) که به فرموده قرآن زنده است و در آسمانها به سر میبرد به زمین میآید و پشت سر امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نماز میایستد و بدین وسیله فضیلت و برتری پیشوای دوازدهم شیعیان را بر خود و پیروی خود را از امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همگان اعلام میکند.
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«سوگند به آن کس که مرا به حق برانگیخت در حالی که بشارت دهنده مردمان باشم، اگر از عمر دنیا نمانده باشد مگر یک روز، خداوند آن روز را چنان طولانی میکند تا فرزندم مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن قیام کند، پس از آن عیسی بن مریم(علیه السلام) فرود میآید و پشت سر مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز میخواند.» ( 8 )
به دنبال این اقدام حضرت عیسی(علیه السلام) بسیاری از مسیحیان که جمعیت فراوانی از جهان را تشکیل میدهند به پیشوای شیعیان، ایمان میآورند. گویی خداوند، عیسی(علیه السلام) را برای چنان روزی حفظ کرده است تا چراغ هدایتی برای حق طلبان باشد.
البتّه ظهور معجزات به دستِ هدایتگر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و طرح مباحث فکری برای راهنمایی بشریت از برنامههای انقلاب بزرگ مهدوی است که راه را برای هدایت مردم باز میکند.
در همین راستا امام(علیه السلام)، الواح تورات تحریف نشده ـ کتاب مقدس یهود ـ را که در نقاط خاصی از دنیا دفن شده است خارج میکند( 9 ) و یهودیان که نشانههای امامت او را در الواح میبینند، به آن حضرت ایمان میآورند. و پیروان ادیان دیگر نیز با مشاهده این تحول بزرگ و نیز شنیدن پیام حق امام و دیدن معجزات از آن حضرت، گروه گروه به آن حضرت میپیوندند و اینگونه است که وعده حتمی پروردگار محقّق میگردد و اسلام عزیز همه عالم را میگیرد. همانگونه که قرآن کریم بشارت داده است:
Gهُوَالَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه وَلَوْکَرِهَ الْمُشْرِکُونَF(0 1 )؛
و او خدایی است که پیامبرش را با (دلائل) هدایت و دین حق فرستاد تا (سرانجام) آن را بر همه دینها غالب گرداند اگرچه کافران را خوش نیاید.
با توجه به تصویری که ترسیم شد تنها قلدران و ظالمان میمانند که حاضر به تسلیم شدن در برابر حق و حقیقت نیستند و این عده در مقابل جریان غالب و اکثریت مؤمنان تاب مقاومت ندارند و با شمشیر عدالت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به کیفر اعمال ننگین خود خواهند رسید و زمین و اهل آن برای همیشه از شرّ و فساد آنها ایمن خواهد شد.
---------------------------------------------
1. همان، باب 14، ح 17.
2. بحارالانوار، ج 53، ص 10.
3. از علائم ظهور است که در ص158 آمده است.
4. مراد از مقام، مقام حضرت ابراهیم(علیه السلام) است که نزدیک خانه کعبه است و مقصود از «رکن»، رکن یمانی است، و این جایگاه بسیار مقدسی است که محل دفن بسیاری از پیامبران خداست.
5. الغیبة نعمانى، باب 14، ح 67.
6. کمال الدین، ج 1، باب 32، ح 16، ص 603.
7. روزگار رهایى، ج 1، ص 554.
8. بحارالانوار، ج 51، ص 71.
9. روزگار رهایى، ج 1، ص 522.
10. سوره توبه، آیه 33.
پس از کنار رفتن ابرهای تیره و تار، خورشید جهان افروز رخ مینماید و چشمان منتظرِ دشت و دمن را روشنی میبخشد.
آری، پس از مبارزهای فراگیر با فساد و تباهی و نامردمی، نوبت به استقرار حاکمیت دادگری میرسد و عدالت بر کرسی حکمرانی تکیه میزند تا هر کس و هر چیز را در جای خود قرار دهد و سهم هر پدیدهای را به مقتضای حقّ و داد بپردازد. و بالاخره جهان و جهانیان شاهد حکومتی خواهند بود که سراسر حق و عدل است و کمترین ستم و ستمگری در گستره آن بر کسی نمیرود. حکومتی که مظهر صفات جمال و زیبایی پروردگار عالم است و در ساحت آن، بشر به تمامی آرمانهای فراموش شده خود دست مییابد.
ما در این فصل در چهار محور بحث خواهیم کرد:
1. اهداف حکومت جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
2. راه کارها و برنامههای حکومت امام(علیه السلام) در حوزههای مختلف
3. دستاوردهای حکومت الهی دادگستر
4. ویژگیهای حکومت
از آنجا که هدف از آفرینش مجموعه بزرگ هستی، کمال و نزدیکی هر چه بیشتر انسان به منبع همه کمالات یعنی حضرت حق تعالی میباشد و برای نیل به این آرمان بزرگ، باید ابزار و وسائل آن فراهم گردد، حکومت جهانی امام عصر(علیه السلام) در پی فراهم آوردن اسباب تقرب الی اللّه و برداشتن موانع از این مسیر است.
البته انسان از دو بُعد جسم و جان ترکیب یافته است و نیازهای او نیز به دو بخش مادی و معنوی تقسیم میشود بنابراین برای رسیدن به کمال لازم است در هر دو جهت، حرکتی سنجیده و حساب شده داشته باشد و «عدالت» که ره آورد بزرگ حاکمیت الهی است ضامن سلامتِ رشد انسان در سیر مادی و معنوی است.
بنابراین، اهداف حکومت امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دو محور رشد معنوی و اجرای عدالت و گسترش آن قابل طرح است.
برای پی بردن به ارزش و والایی هدفهای یاد شده، لازم است نگاهی گذرا به حیات بشر در طول حاکمیت طاغوتها بیفکنیم.
در طول زندگی انسان، به دور از حکومت حجّت الهی، معنویت و ارزشهای معنوی چه جایگاهی داشته است؟ آیا جز این است که بشریت گم گشته و راه گم کرده، پیوسته در مسیر انحطاط معنوی گام برداشته و با پیروی از تمایلات نفسانی و وسوسههای شیطانی یک یک زیباییها و خوبیهای حیات خود را به فراموشی سپرده و با دست خود آنها را در گورستان شهوات دفن کرده است؟! پاکی و پاکدامنی، صداقت و درستکاری، تعاون و همکاری، گذشت و ایثار، احسان و نیکوکاری، جای خود را به هواپرستی و شهوترانی، دروغ و دغل بازی، خودمحوری و موقعیت جویی، خیانت و جنایت و زیاده خواهی و افزون طلبی داده است. و در یک کلمه معنویت در زندگی بشر نفسهای آخر را میکشد و در بسیاری از نواحی و برای بسیاری از آدم نماها اثری از آن باقی نمانده است!!
حکومت آخرین ذخیره الهی در راستای زنده ساختن این بخش از وجود انسان گام بر میدارد و برای جان بخشیدن به این مرده مردار گشته تلاش میکند؛ تا طعم شیرین حیات واقعی و زندگی حقیقی را به آدمهای مسجودِ ملائک بچشاند و به همگان یادآوری کند که از ابتدا مقرر شده بود که آنان در چنان حیاتی تنفس کنند و عطر پاکیها و خوبیها را با مشام جان، استشمام کنند. چنانکه قرآن میفرماید:
Gیا اَیهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُول اِذا دَعاکُم لِما یحْییکُم...F( 1 ) ؛
ای گروه مؤمنان آنگاه که خداوند و پیامبر، شما را به سوی آنچه شما را زنده میکند میخوانند، آنها را اجابت کنید و به ندای آنها لبیک گوئید.
بنابراین حیات معنوی که امتیاز بنی آدم از حیوانات است، بخش عمده و قسمت اصلی وجود انسان را تشکیل میدهد زیرا که آدمی با برخورداری از همین حیات است که «آدم» نامیده شده است و همین حیات است که او را به خداوند حیات آفرین میرساند و به مقام قرب او نائل میسازد.
از این رو در زمان حاکمیت ولی پروردگار، این بخش از وجود آدمی سروسامان میگیرد و ارزشهای انسانی در همه ابعاد زندگی رونق و طراوت مییابد. صفا و صمیمیت، ایثار و وفا، راستی و درستی و... همه آنچه به عنوان «خوبی» از آن یاد میشود، همه جا را فرا میگیرد.
البتّه رسیدن به این هدف بزرگ و نقطه درخشان، نیاز به برنامهای دقیق و جامع دارد که در بخشهای آینده بیان خواهد شد.
بزرگترین زخم پیکر جامعه بشری در طول تمامی قرون و اعصار گذشته، ظلم و ستم موجود در اجتماعات انسانی بوده است. بشریت همواره از رسیدن به حقوق خود در عرصههای مختلف محروم مانده است و هیچگاه مواهب مادی و معنوی، عادلانه در بین بنی آدم تقسیم نگردیده است. همیشه در کنار شکمهای انباشته از غذا، گروهی گرسنه ماندهاند و پیوسته در نزدیکی کاخها و ویلاهای چند هزار متری، عدهای در حاشیه خیابانها و بر سنگفرش پیاده روها خوابیدهاند. قدرتهای زر و زور، مردم ضعیف و بیچاره را به بردگی کشیدهاند و نژاد سفید بر گرده سیاهپوستان ـ تنها به جرم پوست سیاهشان ـ تازیانه مرگ فرود آورده است و در یک کلام همیشه و همه جا حقوق ضعیفان و بینوایان، پایمال هواها و تمایلات زورمندان و تزویر گران شده است و انسان همیشه در آرزوی دست یافتن به عدالت و مساوات روزشماری کرده است و رسیدن دوران شکوفایی عدالت را به انتظار نشسته است.
نهایت این انتظار، دورانِ سبز حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. او به عنوان بزرگترین رهبر عادل و پیشوای دادگر در پی اجرای عدالت در گستره عالم و در همه زمینههای حیات خواهد بود و این حقیقت شیرین در بسیاری از روایات که مژده آمدن او را داده، بیان گردیده است.
امام حسین(علیه السلام) فرمود:
«اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی کند تا مردی از فرزندان من قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند پس از آنکه از ستم و بیداد آکنده باشد. این چنین از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) شنیدم.» ( 2 )
و دهها روایت دیگر داریم که خبر از عدالت جهانی و ریشه کنی ستم و ستمگری در سایه حکومت موعود آخرین داده است.
جالب است دانسته شود که عدالت و دادگری از آشکارترین ویژگیهای امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است به گونهای که در بعضی از دعاها به آن لقب گرفته است:
«اَللّهُمَّ وَ صَلِّ عَلی وَلی اَمْرِکَ الْقائِمِ المُؤَمَّل وَالْعَدْلِ الْمُنْتَظَر»
خداوندا به ولی امر خود درود فرست همان که قیام کننده آرمانی و عدالت مورد انتظار همگان است. ( 3 )
آری او عدالت را سرلوحه اهداف انقلاب خویش قرار داده است زیرا که عدالت، زمینه ساز حیات حقیقی در همه ابعاد حیات فردی و اجتماعی است و زمین و اهل آن بدون عدالت مردگان بی روحی هستند که زنده پنداشته میشوند.
امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر آیه «اِعْلَمُوا اَنّ اللّهَ یحْیی الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»( 4 ) فرمود:
«مقصود این نیست که زمین را با باران زنده میکند بلکه خداوند مردانی را بر میانگیزد که عدالت را زنده میکنند پس به سبب جان گرفتن عدل (در جامعه)، زمین زنده میشود...» ( 5 )
و تعبیر «زنده شدن زمین» اشاره به آنست که عدالت مهدوی، عدالتی است فراگیر و همه جایی نه در بخشی از محیطها و برای بعضی از افراد.
---------------------------------------
1. سوره انفال، آیه 24.
2. کمال الدین، ج 1، باب 30، ح 4، 584.
3. مفاتیح الجنان، دعاى افتتاح.
4. «بدانید که خداوند زمین را پس از مردنش، زنده خواهد کرد»؛ سوره حدید، آیه 17.
5. با توجه به روایات دیگر که آیه را به دوران امام مهدى(علیه السلام) تفسیر کرده است، مقصود از «مردان» در این روایت حضرت و یاوران او هستند. برهان، ج 7، ص 446.
زمان ظهور حضرت به اراده الهی و فراهم شدن زمینههای آن وابسته است و لذا در روایات از تعیین وقت منع شده است.
مخفی بودن زمان ظهور، حکمتهای فراوانی دارد که تداوم روح امید و افزایش انگیزة زمینه سازی از جمله آن است.
پس از غلبه ظلم و تباهی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به امر خداوند ظهور نموده و دعوت جهانی خود را از سرزمین مکه، آغاز میکند.
مهم ترین اهداف حکومت حضرت، رشد معنوی و گسترش عدالت در جهان در همه ابعاد است.در بخشهای گذشته درباره غیبت امام دوازدهم و فلسفه آن سخن گفتیم. آن آخرین حجّت پروردگار غایب شد تا پس از فراهم شدن زمینهها ظاهر شود و جهان را از پرتو هدایتهای مستقیم خود بهره مند سازد. بشریت میتوانست در دوران غیبت، به گونهای عمل کند که هر چه زودتر شرایط حضور امام را آماده سازد ولی به خاطر پیروی از شیطان و هوای نفس و دور ماندن از تربیت صحیح قرآنی و نپذیرفتن ولایت و راهبری معصوم(علیه السلام) به بیراهه رفت و هر روز بنای ستمی را در دنیا قرار داد و ظلم و تباهی را گسترده کرد. با انتخاب این مسیر، به سرانجام بسیار بدی رسید. جهانی پر از ظلم و جور، فساد و تباهی، روزگاری تهی از امنیّت اخلاقی و روانی، حیاتی به دور از معنویت و پاکی و اجتماعی پر از تجاوزها و پایمال کردن حقوق زیردستان، محصول عملکرد انسانهای دوران غیبت شد. واقعیتی که در کلام معصومین از قرنها قبل، پیش بینی شده و تصویر سیاه آن، ترسیم گشته بود.
امام صادق(علیه السلام) به یکی از یاران خود فرمود:
«هنگامی که ببینی ظلم و ستم فراگیر شده، قرآن فراموش گشته و از روی هوا و هوس تفسیر گردیده، اهل باطل بر اهل حق پیشی گرفته، افراد با ایمان سکوت اختیار کرده، پیوند خویشاوندی بریده شده، چاپلوسی فراوان گشته، راههای خیر بدون رهرو و راههای شر مورد توجه قرار گرفته، حلال، حرام شده و حرام مجاز شمرده شده. سرمایههای عظیم در راه خشم خدا (و فساد و ابتذال) صرف گردیده، رشوه خواری در میان کارکنان دولت رایج شده، سرگرمیهای ناسالم چنان رواج پیدا کرده که هیچ کس جرأت جلوگیری آن را ندارد، شنیدن حقایق قرآن بر مردم گران آید اما شنیدن باطل سهل و آسان باشد، برای غیر خدا به حج خانه خدا بشتابند، مردم سنگدل شوند (و عواطف بمیرد)، اگر کسی اقدام به امر به معروف و نهی از منکر کند به او توصیه میکنند که این کار وظیفه تو نیست، هر سال فساد و بدعتی نو پیدا شود. (هرگاه دیدی اوضاع مردم اینگونه شده) مراقب خویش باش و از خدا نجات و رهایی از این وضع ناهنجار را بخواه (که فرج نزدیک است).»( 1 )
البته این تصویر سیاه از دوران پیش از ظهور، چهره غالب آن دوره است چرا که در همین روزگار هستند دین باوران حقیقی که بر عهد خود با خداوند استوار میمانند و مرزهای اعتقاد خود را پاس میدارند و در فساد محیط حل نمیشوند و سرنوشت خود را به فرجام زشت دیگران پیوند نمیزنند. و اینها از بهترین بندگان خدا و شیعیان امامان نور هستند که در روایات فراوان مورد تمجید و ستایش قرار گرفتهاند. اینان هم خود پاک زیستند و هم دیگران را به پاکی دعوت میکنند چون نیک میدانند که میتوان از راه ترویج خوبیها و ساختن محیطی معطّر به عطر ایمان، ظهور امام خوبیها را پیش انداخت و مقدمات قیام و حکومت او را فراهم کرد زیرا که زمانی قیام علیه بدیها ممکن است که مصلح موعود یاورانی داشته باشد. و این تفکر نقطه مقابل ایدة باطلی است که معتقدند جهت تعجیل ظهور باید فساد را رواج داد! به راستی آیا پذیرفته است که اهل ایمان در برابر زشتیها و بدیها سکوت کنند تا فساد فراگیر شود و از این راه زمینه ظهور فراهم گردد؟ آیا ترویج خوبیها و فضیلتها نمیتواند ظهور امام خوبان را نزدیک کند؟
فریضه امر به معروف و نهی از منکر از تکالیف قطعی هر مسلمان است که در هیچ زمان و مکانی قابل چشم پوشی نیست پس چگونه است که به خاطر تعجیل ظهور بتوان مروّج ظلم و تباهی شد؟!
چنانکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«در پایان این امت (مسلمان) قومی خواهند بود که مانند مسلمانان صدر اسلام اجر خواهند داشت آنها امر به معروف و نهی از منکر میکنند و با اهل فتنه (و فساد) میجنگند.» ( 2 )
گذشته از این آنچه در روایات فراوان به آن تصریح شده است، پر شدن جهان از ظلم و ستم است و این به معنی ظالم شدن همه انسانها نیست بلکه همچنان راه خدا، رهروان خود را خواهد داشت و عطر فضیلتها در محیطهای گوناگون به مشام خواهد رسید.
بنابراین، جهانِ پیش از ظهور اگرچه دوران تلخی است ولی به دوره شیرین ظهور پایان میگیرد و اگر چه روزگار فساد و ستمگری است امّا پاک بودن و دیگران را به خوبیها دعوت کردن از وظایف حتمی منتظران است و در تعجیل فرج آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) تأثیر مستقیم دارد.
این بخش را با سخنی از امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پایان میبریم که فرمودند:
«ما را از شیعیان باز نمیدارد مگر آنچه از کردارهای آنان که به ما میرسد و ما را ناخوشایند است و از آنان روا نمیدانیم.» ( 3 )
------------------------------------------
1. کافى، ج 7، ص 28.
2. معجم احادیث الامام المهدى، ج 1، ص 49.
3. احتجاج، ج 2، ش 360، ص 602.
ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرایط و نشانه هایی دارد که از آنها به عنوان زمینههای ظهور و علائم آن یاد میشود تفاوت این دو آن است که زمینهها در تحقق ظهور تأثیر واقعی دارند به گونهای که با فراهم شدن آنها ظهور امام اتفاق میافتد و بدون آنها ظهور نخواهد بود. ولی علائم در وقوع ظهور نقشی ندارند بلکه تنها نشانه هایی هستند که به وسیله آنها میتوان به اصل ظهور و یا نزدیک شدن آن پی برد.
با توجه به تفاوت یاد شده به خوبی میتوان دریافت که زمینهها و شرایط نسبت به علائم و نشانهها از اهمیت بیشتری برخوردارند بنابراین لازم است که بیش از آنکه به دنبال علائم باشیم به زمینهها توجه کنیم و در حد توان خود در تحقق آنها بکوشیم. به همین جهت ما ابتدا زمینهها و شرایط ظهور را توضیح میدهیم و در پایان به اختصار برخی از علائم ظهور را بر میشمریم.
هر پدیدهای در جهان با فراهم آمدن شرائط و زمینههای آن به وجود میآید و بدون تحقق زمینهها امکان وجود برای هیچ موجودی نخواهد بود. هر زمینی قابلیت پرورش دانه را ندارد و هر آب و هوایی مناسب با رشد هر گیاه و نباتی نیست. وقتی کشاورز میتواند انتظار برداشت خوب از زمین داشته باشد که شرایط لازم برای به دست آمدن محصول را تهیه کرده باشد.
بر این اساس هر انقلاب و رویداد اجتماعی نیز به زمینهها و شرایط آن بستگی دارد؛ همانگونه که انقلاب اسلامی ایران نیز با فراهم آمدن مقدمات آن به پیروزی رسید. قیام و انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که بزرگترین حرکت جهانی است نیز پیرو همین اصل است و بدون تحقق زمینهها و شرایط آن به وقوع نخواهد پیوست.
مقصود از این سخن آن است که تصور نشود امر قیام و حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از روابط حاکم بر جهان آفرینش مستثنی است و حرکت اصلاحی آن بزرگوار از راه معجزه و بدون اسباب و عوامل عادی به سرانجام میرسد. بلکه بر اساس تعالیم قرآن و پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، سنّت الهی بر این قرار گرفته که امور عالم از مجرای طبیعی و علل و اسباب عادی انجام گیرد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«خداوند امتناع دارد از اینکه امور را جز از راه اسباب (آن) فراهم آورد.» ( 1 )
و در روایتی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که شخصی به ایشان عرض کرد:
«می گویند زمانی که امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند همه امور بر وفق مراد او خواهد بود.
حضرت فرمود: هرگز چنین نیست. قسم به آنکس که جانم در دست اوست اگر بنا بود برای کسی کارها خود به خود درست شود همانا برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) چنین میشد.» ( 2 )
البته سخن فوق بدین معنی نیست که در قیام بزرگ مهدوی، امدادهای غیبی و آسمانی وجود نخواهد داشت بلکه مقصود آن است که در کنار امدادهای الهی، زمینهها و عوامل و شرایط عادی نیز باید فراهم شود.
با این مقدمه ابتدا باید زمینههای ظهور را بشناسیم و سپس در راه تحقّق آنها گام برداریم.
مهمترین زمینههای قیام و انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چهار چیز است که هر یک را جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم:
---------------------------------------
1. میزان الحکمة، ج 5، ح 8166.
2. الغیبة نعمانى، باب 15، ح 2.
روشن است که هر قیام و حرکت اصلاحی به دو برنامه نیاز دارد:
1. برنامهای جامع برای مبارزه با ناهنجاریهای موجود از طریق سازماندهی نیروها.
2. قانونی کامل و متناسب با همه نیازهای جامعه که ضامن تمام حقوق فردی و اجتماعی در یک نظام عادلانه حکومتی باشد و حرکت رو به رشد اجتماع را برای رسیدن به وضعیت آرمانی، ترسیم کند.
تعالیم قرآن کریم و سنّت معصومین(علیهم السلام) که همان اسلام ناب است به عنوان بهترین قانون و برنامه در اختیار امام عصر(علیه السلام) است و آن حضرت بر اساس این منشور جاوید الهی عمل خواهد کرد( 1) کتابی که آیات آن توسط خداوند بزرگ که آگاه به تمام زوایای حیات آدمی و نیازهای مادی و معنوی اوست نازل گشته است. بنابراین انقلاب جهانی او از نظر برنامه و قانون حکومتی، دارای پشتوانهای بی نظیر است و با هیچ حرکت و جنبش اصلاحی دیگری قابل مقایسه نیست. شاهد این ادّعا آن است که جهان امروز پس از تجربه قوانین بشری به ضعف و سستی آنها اقرار و اعتراف کرده است و به تدریج آماده پذیرش قوانین آسمانی میگردد.
«آلوین تافلر»، مشاور سیاستمداران آمریکا برای حل این بحران و اصلاح جامعه جهانی، نظریه «موج سوم»( 2 ) را ارائه کرده است؛ ولی در عین حال اعترافات شگفت آوری در این زمینه دارد:
فهرست مشکلاتی که جامعه ما (غرب) با آن مواجه است، تمامی ندارد. با دیدن فروپاشی پیاپی نهادهای تمدن صنعتی در حال نزاع به درون غرقاب بی کفایتی و فساد؛ بوی انحطاط اخلاقی آن نیز مشام را میآزارد. در نتیجه موج ناخشنودی و فشار برای تغییرات، فضا را انباشته است. در پاسخ به این فشارها، هزاران طرح ارائه میشود که همگی ادعا دارند اساسی و بنیادی یا حتی انقلابی اند؛ اما بارها و بارها، مقررات و قوانین، طرحها و دستورالعملهای جدید ـ که همگی به منظور حل مشکلات ما تهیه و تدوین شدهاند ـ کمانه میکنند و بر وخامت مشکلات ما میافزایند و این احساس عجز و یأس را دامن میزنند که هیچ فایدهای ندارد و مؤثّر نیست. این احساس برای هر نظام دموکراسی خطرناک است و نیاز شدید به وجود مرد سوار بر اسب سفید ضرب المثلها را هر چه بیشتر دامن میزند. ( 3 )
-----------------------------------
1. امام باقر(علیه السلام) در توصیف امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود: «یَعمَلُ بِکتابِ الله، لایَرى مُنکراً الاّ اَنکَرَهُ؛ یعنی او بر اساس کتاب خدا (قرآن) عمل خواهد کرد و هیچ بدی را نمى بیند مگر اینکه آن را انکار مى کند.» بحارالانوار، ج 51، ص 141.
2. ایشان معتقد است تا به حال دو انقلاب کشاورزى و صنعتى تحول عظیمى در جهان ایجاد کرده و موج سوم که انقلاب الکترونیکى و فراصنعتى است در راه است.
3. به سوى تمدن جدید، تافلر، محمدرضا جعفرى.
در همه قیام ها، نیاز به رهبر از ابتدایی ترین ضرورتهای قیام شمرده میشود و هر چه قیام وسیعتر و دارای اهداف بلندتری باشد، نیاز به رهبری توانا و متناسب با آن اهداف بیشتر احساس میشود.
در مسیر مبارزه جهانی با ظلم و ستم و حاکمیت عدالت و مساوات در کره زمین وجود رهبری آگاه و توانا و دلسوز که از مدیریتی صحیح و قاطع برخوردار باشد رکن اصلی و اساسی انقلاب است. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که عصاره انبیاء و اولیاء است به عنوان رهبر قیام بزرگ زنده و حاضر است او تنها رهبری است که به دلیل ارتباط با عالم غیب، به همه هستی و روابط موجود در آن آگاهی کامل دارد و داناترین انسانهای زمان خویش است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«آگاه باشید که مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارث تمام علوم است و بر تمام دانشها احاطه دارد.» ( 1 )
او یگانه رهبری است که از همه قید و بندها آزاد بوده و تنها دل در گرو رضایت آفریدگار عالم دارد.
بنابراین قیام و حکومت جهانی از نظر رهبر و پیشوا نیز در بهترین شرایط قرار دارد.
---------------------------------
1. النجم الثاقب، ص 193.
یکی دیگر از زمینهها و شرایط لازم برای تحقق ظهور، وجود یاورانی شایسته و لایق برای پشتیبانی از قیام و انجام کارهای حکومت جهانی است بدیهی است وقتی انقلابی جهانی به وسیله رهبری آسمانی روی میدهد یاورانی متناسب با آن میخواهد و اینگونه نیست که هر کس ادّعای یاوری کند بتواند در آن میدان، حضور یابد.
در این باره به جریان زیر توجه کنید:
«یکی از شیعیان امام صادق(علیه السلام) به نام سهل بن حسن خراسانی به آن حضرت میگوید:
چه چیز شما را بازداشته است از اینکه حق مسلّم خود (حکومت) را به دست بگیرید در حالی که صدهزار شیعه ی پا در رکاب و شمشیر زن در اختیار شماست؟ امام دستور میدهند تا تنور آتشی فراهم شود و چون شعلههای آتش بالا میگیرد به سهل میفرمایند: ای خراسانی برخیز و در تنور بنشین سهل که گمان کرده است امام از او خشمگین شده، شروع به عذر خواهی میکند و میگوید: آقا مرا ببخشید و به آتش شکنجه ام نکنید!! امام میفرماید: از تو گذشتم.
در این حال هارون مکّی از شیعیان راستین حضرت وارد میشود و سلام میکند. امام صادق(علیه السلام) به او پاسخ میدهد و بدون هیچ مقدمهای به او میفرماید: در درون تنور بنشین!
هارون مکّی بی درنگ و بدون هیچ پرسشی، این کار را انجام میدهد! امام صادق(علیه السلام) در همان حال با مرد خراسانی گفتگو میکند و درباره خراسان خبرهایی میدهد چنانکه گویی خود شاهد آن بوده است و پس از مدّتی به سهل میفرماید: برخیز ای خراسانی و داخل تنور را نگاه کن! سهل برخاسته و داخل تنور را نگاه میکند و هارون را میبیند که در میان شعلههای آتش چهار زانو نشسته است!
آنگاه امام(علیه السلام) از او میپرسد: در خراسان، چند نفر مثل هارون میشناسی؟! خراسانی میگوید: به خدا قسم، یک نفر هم اینگونه سراغ ندارم حضرت میفرماید: آگاه باش! ما در زمانی که پنج نفر یاور و پشتیبان پیدا نکنیم قیام نمیکنیم. ما بهتر میدانیم که کدام زمان، زمان قیام است!» ( 1 )
بنابراین جا دارد صفات و ویژگیهای یاوران امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در آئینه روایات پیشوایان دینی مرور کنیم تا بدین وسیله جایگاه خود را شناخته و در پی رفع کمبودهای خود باشیم.
1. معرفت و اطاعت
یاران مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شناخت عمیق نسبت به خداوند و امام خود برخوردارند و با آگاهی کامل در میدانِ حق حضور یافتهاند.
امام علی(علیه السلام) درباره آنها فرموده است:
«مردانی که خدا را چنان که شایسته است شناختهاند.» ( 2 )
شناخت و اعتقاد آنان نسبت به امام نیز در ژرفای وجودشان ریشه دوانیده و سراسر وجودشان را فرا گرفته است این شناختی فراتر از دانستن نام و نشان و نسب امام است. معرفت به حق ولایت امام و جایگاه بلند او در مجموعه هستی است و این همان معرفتی است که آنها را سرشار از محبّت او کرده و مطیع و گوش به فرمان او قرار داده است؛ زیرا که میدانند سخن امام سخن خدا و اطاعت از او اطاعت از خداست.
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) در توصیف آنها فرموده است:
«آنها در اطاعت از امام خویش میکوشند.» ( 3 )
2. عبادت و صلابت
یاوران مهدی در عبادت از پیشوای خود الگو گرفتهاند و روزها و شبها را با ذکر شیرین حق سپری میکنند امام صادق(علیه السلام) درباره آنها فرمود:
«شبها را با عبادت به صبح میرسانند و روزها را با روزه به پایان میبرند( 4 ) و در سخنی دیگر فرمود: بر فراز اسب ها، خدا را تسبیح میگویند.» ( 5 )
و همین ذکر خداست که از آنان مردانی آهنین ساخته است که هیچ چیز صلابت و استواری آنها را در هم نمیشکند امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«آنان مردانی هستند که گویا دل هایشان پارههای آهن است.» ( 6 )
3. جان نثاری و شهادت طلبی
معرفت عمیق یاران، نسبت به امام مهدی، دلهای آنها را مملوّ از عشق به امام میکند بنابراین در میدان رزم او را چون نگینی در میان میگیرند و جان خود را سپر بلای او میکنند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«(یاران مهدی) در میدان رزم در اطراف او میچرخند و با جان خود از او محافظت میکنند.» ( 7 )
و نیز فرمود:
«آنها آرزو میکنند که در راه خدا به شهادت برسند.» ( 8 )
4. شجاعت و دلیری
یاران مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند مولایشان افرادی شجاع و مردانی پولادین هستند امام علی(علیه السلام) در وصف آنها فرمود: «همه آنها شیرانی هستند که از بیشهها بیرون شدهاند و اگر اراده کنند کوهها را از جا میکنند.» ( 9 )
5. صبر و بردباری
بدیهی است که مبارزه علیه ظلم جهانی و برقراری حکومت عدل جهانی با رنج و مشقتهای فراوان همراه است و یاوران امام در راه تحقق آرمانهای جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشکلات و ناگواریها را به جان میخرند ولی از سر اخلاص و تواضع، عمل خود را ناچیز میشمارند.
امام علی(علیه السلام) فرمود:
«آنها گروهی هستند که به خاطر صبر و بردباری در راه خدا، بر خداوند منّت نمیگذارند. و از این که جان خویش را تقدیم آستان حضرت حق میکنند، به خود نمیبالند و آن را بزرگ نمیشمارند.» ( 10 )
6. اتّحاد و همدلی
امام علی(علیه السلام) در توصیف همدلی و اتحاد یاران امام چنین فرمود:
«ایشان یکدل و هماهنگ هستند.» ( 11 )
این یکدلی به سبب آن است که خودخواهیها و خواستههای شخصی در وجود آنان نیست آنها با اعتقادی صحیح در زیر یک پرچم و برای یک هدف، قیام میکنند و این خود یکی از عوامل پیروزی آنها بر جبهه مقابل میباشد.
7. زهد و پارسایی
امام علی(علیه السلام) در وصف یاران مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود:
«او از یارانش بیعت میگیرد که طلا و نقرهای نیندوزند و گندم و جوی ذخیره نکنند.» ( 12 )
آنان اهداف بلندی دارند و برای آرمانی بزرگ برخاستهاند و مادّیات دنیا نباید آنها را از اهداف و آرمانها باز دارد. بنابراین آنها که با دیدن زرق و برق دنیا، چشمهایشان خیره میشود و دل هایشان میلرزد در میان یاوران ویژه امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایی ندارند.
آنچه گذشت بخشی از ویژگیهای یاران امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود و به جهت برخورداری از این خصوصیات، در روایات از آنان به بزرگی یاد شده است و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) زبان به ستایش و بزرگداشت آنان گشودهاند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در وصف آنان فرموده است:
«اوُلئِکَ هُمْ خِیار الاُْمّةِ؛
آنان بهترین امت (من) هستند.» ( 13 )
و در سخنی دیگر امام علی(علیه السلام) فرموده است:
«فَبِاَبی وَاُمّی مِنْ عِدّة قَلیلَة اَسْمائُهُمْ فِی الاَْرضِ مَجْهُولَةٌ( 14 )؛
پدر و مادرم فدای گروه اندکی باد که در زمین ناشناختهاند.»
البتّه یاوران مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر طبق لیاقت و شایستگیها در ردههای مختلف قرار میگیرند و در روایات آمده است که آن حضرت علاوه بر 313 نفر یار ویژه که کادر اصلی قیام را تشکیل میدهند، از لشکری 10 هزار نفری نیز برخوردار است و به علاوه خیل عظیم مؤمنان منتظر به یاری او خواهند شتافت.
---------------------------------
1. سفینة البحار، ج 8، ص 681.
2. منتخب الاثر، فصل 8، باب 1، ح 2، ص 611.
3. یوم الخلاص، ص 223.
4. یوم الخلاص، ص 224.
5. بحارالانوار، ج 52، ص 308.
6. همان.
7. همان.
8. همان.
9. یوم الخلاص، ص 224.
10. یوم الخلاص، ص 224.
11. همان، ص 223.
12. منتخب الاثر، فصل 6، باب 11، ح 4، ص 581.
13. یوم الخلاص، ص 224.
14. معجم احادیث الامام المهدى، ج 3، ص 101.
در مقاطع مختلف تاریخ امامان معصوم(علیه السلام)، این حقیقت مشاهده میشود که مردم آمادگی لازم برای استفاده بهتر از حضور امام را نداشتند. آنان در زمانهای گوناگون فیض محضر معصوم را قدر ندانستند و از زمزم جاری هدایتهای او آنچنان که بایسته بود بهره نبردند. خداوند متعال آخرین حجّت حق را پنهان کرد تا هر زمان که آمادگی عمومی برای پذیرش او فراهم شد ظاهر شود و همگان را از سرچشمه معارف الهی سیراب سازد.
بنابراین وجود آمادگی از شرایط بسیار مهمّ برای ظهور مصلح موعود است و به وسیله آن حرکت اصلاحی آن حضرت به نتیجه مطلوب خواهد رسید.
در قرآن کریم آمده است گروهی از بنی اسرائیل که از ظلم و ستم جالوت به ستوه آمده بودند از پیامبر زمان خود خواستند که برای آنها فرماندهی را برگزیند تا تحت فرمان او به نبرد با جالوت بپردازند.
خواستن فرمانده برای جنگ، نوعی آمادگی را در آنها نشان میداد اگر چه تعداد فراوانی در بین راه سست شدند و عدّه کمی تا پایان مبارزه ماندند. ( 1 )
پس امر ظهور زمانی است که همه از عمق جان خواهان عدالت اجتماعی، امنیّت اخلاقی و روانی و رشد و شکوفایی معنوی باشند؛ وقتی مردم از بی عدالتیها و تبعیضها خسته شوند و ببینند که آشکارا حقوق ضعیفان به وسیله صاحبان قدرت و ثروت پایمال میگردد و امکانات مادی در انحصار عدهای معدود است عطش عدالت خواهی به اوج میرسد.
زمانی که فساد اخلاقی در انواع مختلف رواج پیدا کند و افراد در انجام کارهای ضد اخلاقی بر یکدیگر سبقت بگیرند بلکه به اعمال زشت خود افتخار کنند و یا چنان از اصول الهی و انسانی فاصله بگیرند که بعضی از اعمال منافی عفّت را قانونی کرده و در نتیجه نظام خانواده را سست کنند و فرزندان بی سرپرست را به دامن اجتماع بریزند، اشتیاق به ظهور پیشوایی که حاکمیت او، امنیّت و سلامتی اخلاقی و روانی را به بشریت هدیه خواهد کرد، فراوان میشود. و آنگاه که مردم همه لذّتهای مادی را تجربه کنند ولی از زندگی و حیات خود راضی نباشند و در پی جهانی برخوردار از معنویت باشند، تشنه آبشارِ لطف امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میشوند.
بدیهی است که شوق درک حضور امام، زمانی به اوج میرسد که بشریت با تجربه کردن دولتها و نظامهای مختلف بشری به این حقیقت برسد که تنها نجات دهنده عالم از فساد و تباهی، خلیفه و جانشین خدا در زمین حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و یگانه برنامهای که حیات پاک و طیبه را برای انسانها به ارمغان میآورد قوانین الهی است. بنابراین با همه وجود نیاز به امام را درک میکنند و به دنبال این درک، برای فراهم شدن زمینههای ظهور او تلاش میکنند و موانع را از سر راه او میبردارند. و در این زمان است که فرج و گشایش فرا میرسد.
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) در توصیف آخرالزمان و دوران پیش از ظهور فرمود:
«]زمانی میرسد که انسان مؤمن هیچ پناهگاهی نمییابد که از شرّ ظلم و تباهی به آن پناه برد پس در آن زمان [ خداوند عزوجل مردی از خاندان مرا بر میانگیزد.» ( 2 )
-------------------------------------------
1. ر.ک: سوره بقره، آیات 246-251.
2. عقدالدرر، ص 73.
قیام و انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشانه هایی دارد. دانستن این علائم، آثار مهمّی در پی خواهد داشت. از آنجا که این نشانهها نوید بخش فرج مهدی آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) است، وقوع هر یک از آنها نور امید را در دلهای منتظران، پر فروغتر خواهد کرد و برای معاندان و منحرفان مایه تذکّر و هشدار خواهد بود تا از بدی و تباهی دست بردارند همچنان که منتظران را برای درک ظهور و کسب قابلیت همراهی و حضور در کنار معصوم(علیه السلام) مهیاتر خواهد کرد. علاوه بر اینکه آگاهی از اتفاقاتی که در آینده رخ خواهد داد میتواند ما را در برنامه ریزی مناسب برای مواجهه بهتر با آنها یاری دهد، همانگونه که این علائم معیار خوبی برای تشخیص مدّعیان دروغین مهدویت است بنابراین اگر کسی ادّعای مهدویت کرد ولی قیام او همراه با این علائم نبود به سادگی میتوان به دروغگو بودن او پی برد.
در روایات پیشوایان معصوم(علیه السلام) علائم فراوانی برای ظهور ذکر شده است که بعضی از آنها پدیدههای طبیعی و عادی و بعضی غیر عادّی و معجزه آسا هستند.
ما از میان این علائم ابتدا آنهایی را که در منابع معتبر بیشتر به صورت برجسته ذکر شده بیان میکنیم و در پایان تعدادی از علائم دیگر را به اختصار برمیشمریم.
امام صادق(علیه السلام) در روایتی فرمود:
«]قیام[ قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پنج نشانه دارد: خروج سفیانی، یمانی، ندای آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و خسف بیداء.» ( 1 )
اکنون با توجه به روایات، علائم پنجگانه یاد شده را که در روایات متعدد تکرار شده است توضیح میدهیم گرچه تمام جزئیات حوادث مربوط به آنها برای ما روشن نیست.
------------------------------------
1. الغیبة نعمانى، باب 14، ح 9، ص 261.
خروج سفیانی از علائمی است که در روایات فراوان آمده و اینگونه توصیف شده است: سفیانی مردی از نسل ابوسفیان است که اندکی پیش از ظهور از سرزمین شام قیام میکند. او جنایت کاری است که از قتل و کشتار هیچ پروایی ندارد و با دشمنان خود به شکل فجیعی رفتار میکند.
امام صادق(علیه السلام) دربارة او فرمود:
«اگر سفیانی را ببینی پلیدترین مردم را مشاهده کرده ای»( 1 )
آغاز قیام او ماه رجب است. وی پس از تصرف شام و مناطق اطراف آن به عراق حمله کرده و در آنجا به کشتار گستردهای دست میزند.
بر اساس بعضی از روایات از خروج تا کشته شدن او پانزده ماه به طول میانجامد. ( 2 )
--------------------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، باب 57، ح 10، ص 557.
2. الغیبة نعمانى، باب 18، ح 1، ص 310.
خسف به معنای فرو رفتن و بیداء منطقهای میان مکه و مدینه است.
مقصود از خسف بیداء این است که سفیانی، لشگری را برای مقابله با امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سمت مکّه گسیل میدارد. هنگامی که لشگر او به منطقه بیداء رسید به صورتی معجزه آسا در زمین فرو میرود.
امام باقر(علیه السلام) در این باره فرمود:
«به فرمانده سپاه سفیانی خبر میرسد که مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سوی مکه رفته است، پس لشگری را در پی او روانه میکند ولی او را نمییابد... چون لشگر سفیانی به سرزمین بیداء رسید ندا دهندهای از آسمان آواز میدهد: «ای سرزمین بیداء آنان را نابود کن» پس آن سرزمین لشگر را در خود فرو میبرد.» ( 1 )
-------------------------------------------
1. همان، باب 14، ح 67، ص 289.
خسف به معنای فرو رفتن و بیداء منطقهای میان مکه و مدینه است.
مقصود از خسف بیداء این است که سفیانی، لشگری را برای مقابله با امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سمت مکّه گسیل میدارد. هنگامی که لشگر او به منطقه بیداء رسید به صورتی معجزه آسا در زمین فرو میرود.
امام باقر(علیه السلام) در این باره فرمود:
«به فرمانده سپاه سفیانی خبر میرسد که مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سوی مکه رفته است، پس لشگری را در پی او روانه میکند ولی او را نمییابد... چون لشگر سفیانی به سرزمین بیداء رسید ندا دهندهای از آسمان آواز میدهد: «ای سرزمین بیداء آنان را نابود کن» پس آن سرزمین لشگر را در خود فرو میبرد.» ( 1 )
-------------------------------------------
1. همان، باب 14، ح 67، ص 289.
یکی دیگر از علائمی که پیش از ظهور اتفاق میافتد صیحه آسمانی است. این ندای آسمانی که بر اساس بعضی از روایات ندای جبرئیل(علیه السلام) است در ماه رمضان شنیده میشود( 1 ) و از آنجا که قیام مصلح کل، انقلابی جهانی است و همگان منتظر وقوع آن هستند؛ یکی از راههای آگاهی مردم جهان از این رویداد همین ندای آسمانی خواهد بود.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«قیام قائم(علیه السلام) تحقق نمییابد مگر اینکه ندا دهندهای از آسمان ندایی دهد که اهل مشرق و مغرب آن را بشنوند».( 2 )
این صیحه همچنانکه مایه شادمانی مؤمنان است هشداری برای بدکاران است تا از کردار زشت خود دست کشیده و به حلقه یاوران مصلح جهانی بپیوندند.
در باره محتوای این ندای آسمانی روایات مختلفی رسیده است از جمله امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«ندا دهندهای از آسمان به نام قائم(علیه السلام) و نام پدرش آواز میدهد».( 3 )
----------------------------------------------
1. همان، باب14، ص 262.
2. الغیبة نعمانى، باب 18، ح 14، ص 265.
3. همان، باب 10، ح 29، ص 187.
نفس زکیه به معنای شخص به رشد و کمال رسیده و یا انسان پاک و بی گناهی است که قتلی انجام نداده است و مقصود از قتل نفس زکیه این است که اندکی پیش از قیام امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شخصیت برجسته و یا بی گناهی بدست مخالفان حضرت کشته میشود.
زمان این رخداد بر اساس بعضی از روایات 15 شب پیش از قیام امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. امام صادق(علیه السلام) در این باره فرمود:
«بین قیام قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و کشته شدن نفس زکیه تنها 15 شب فاصله است.» ( 1 )
علائم فراوان دیگری نیز در روایات ذکر شده است که بعضی از آنها عبارتند از:
خروج دجّال (موجودی حیله گر و پلید که بسیاری از انسانها را گمراه میکند)، خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی در ماه مبارک رمضان، آشکار شدن فتنهها و قیام مردی از خراسان.
گفتنی است توضیح و تحلیل این نشانهها در کتابهای مفصّل، بیان شده است. ( 2 )
----------------------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، باب 57، ح 2، ص 554.
2. ر.ک: بحارالانوار، ج 52، صص 181 الى 278.
جهان پیش از ظهور گرچه چهره غالب آن ظلم و ستم و تباهی است اما به معنای ظالم شدن همه انسانها نیست.
در دوره غیبت و آستانه ظهور عمل به فریضه امر به معروف و نهی از منکر تکلیف اصلی مردم است تا شرایط ظهور آماده گردد.
مهم ترین زمینههای قیام حضرت عبارت است از: طرح و برنامه، رهبری، وجود یاران و آمادگی عمومی.
ویژگیهای مهم یاران حضرت عبادت است از: معرفت و اطاعت، عبادت و صلاحت، شهات طلبی، شجاعت، صبر و بردباری، اتحاد و پارسائی.
وقتی ابرهای تیره، چهره خورشید را پوشانده و دشت و دَمَن از دست بوسی آفتاب محروم گردیده و سبزه و گل از دوری مِهر عالم تاب پژمرده است چاره چیست؟ زمانی که عصاره آفرینش و خلاصه خوبیها و آیینه زیباییها رخ در نقاب غیبت کشیده و جهانیان از فیض حضور او بی نصیب ماندهاند چه میتوان کرد؟
گلهای باغ چشم به راهند تا سایه باغبان مهربان را بر سر خود ببینند و از دستان پر مهر او آب حیات بنوشند و دلهای مشتاق، بی تاب چشمهای اویند تا عنایت شور آفرین او را لمس کنند و اینجاست که «انتظار» شکل میگیرد. آری، همه منتظرند تا او بیاید و سبزی و نشاط را به ارمغان آورد.
به راستی «انتظار» چه زیبا و شیرین است اگر زیبایی آن در نظر آید و شیرینی آن در کام دل، چشیده شود.
برای «انتظار» معانی گوناگونی گفتهاند و لی با دقت و تأمّل در این کلمه میتوان به حقیقت معنی آن پی برد. انتظار، چشم به راه بودن است و این چشم به راهی به تناسب بستر و زمینه آن ارزش پیدا میکند و آثار و پیامدهایی دارد. انتظار تنها یک حالت روحی و درونی نیست بلکه از درون به بیرون سرایت میکند و حرکت و اقدام را میآفریند. به همین دلیل است که در روایات، انتظار به عنوان یک عمل و بلکه بهترین اعمال، معرفی شده است. انتظار به «منتظر» شکل میدهد و به کارها و تلاشهای او جهت خاصّی میبخشد.
بنابراین «انتظار» با نشستن و دست روی دست گذاشتن، نمیسازد. انتظار با چشم به در دوختن و حسرت خوردن، تمام نمیشود؛ بلکه در حقیقت انتظار، حرکت و نشاط و شور آفرینی نهفته است.
آنکه در انتظار مهمان عزیزی است، سر از پا نمیشناسد و در تلاش است تا خود و محیط اطراف خود را برای آمدن مهمان، آماده کند و موانع حضور او را بر طرف سازد.
سخن درباره انتظار رویدادی بی نظیر است که در زیبایی و کمال، نهایت ندارد. انتظار روزگاری است که در سبزی و خرّمی در تمامی روزگاران گذشته مثالی نداشته است و جهان چنان دوران زیبایی را هرگز تجربه نکرده است. این همان انتظار حکومت جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در روایات، از آن به «انتظار فرج» یاد شده است و آن را از بهترین اعمال و عبادات، بلکه پشتوانه قبولی همه اعمال، شمرده است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«بهترین اعمال امت من، انتظار فرج است.»( 1 )
امام صادق(علیه السلام) به یاران خود فرمود:
«آیا شما را از چیزی آگاه نکنم که خداوند بدون آن هیچ عملی را از بندگان نمیپذیرد؟ گفتند: بفرمایید. فرمود: گواهی به یگانگی خدا و نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) و اقرار به آنچه خدا امر فرموده و ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما ـ یعنی ما امامان بخصوص ـ و تسلیم شدن در برابر ایشان (=امامان) و پرهیزکاری و کوشش و خویشتن داری و انتظار قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) »( 2 )
بنابراین «انتظار فرج» انتظاری است که ویژگیهای خاص و منحصر به فرد دارد که لازم است به خوبی دانسته شود تا رمز و راز آن همه فضیلت و آثار که برای آن خواهیم شمرد آشکار گردد.
---------------------------------
1. بحارالانوار، ج 52، ص 122.
2. الغیبة نعمانى، باب 11، ح 16، ص 207.
گفتیم که «انتظار» امری فطری است و برای همگان در هر قوم و آیینی که باشند وجود دارد اما انتظارهای معمولی که در جریان زندگی افراد و حتّی جامعهها وجود دارد هر اندازه بزرگ و با اهمیت باشد در مقایسه با انتظار موعود جهانی، کوچک و بی مقدار است زیرا که انتظار ظهور او ویژگیهای خاص خود را دارد:
انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظاری است که از ابتدای عالم آغاز شده است یعنی از زمانهای بسیار دور، انبیاء و اولیاء نوید ظهور او را دادهاند و در زمانهای نزدیک تر، همه امامان ما، آرزوی روزگار دولت او را داشتهاند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«اگر او را درک میکردم، تمام عمر به او خدمت میکردم.»( 1 )
انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظار مصلح جهانی است. انتظار حکومت عدل جهانی است و انتظار تحقق همه خوبیها است. در این انتظار، بشریت چشم به راه است تا آنچه را بر اساس فطرت پاک خدایی، در آرزوی آن بوده و هیچگاه به صورت کامل به آن دست نیافته است، ببیند و مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان است که عدالت و معنویت، برادری و برابری، عمران و آبادی زمین و امنیّت و صلح و عصر شکوفایی عقل و دانش بشری را برای انسانها به ارمغان میآورد و برچیدن بساط استعمار و بردگی انسانها و نفی هر گونه ستم و ستمگری و رهایی اجتماع از انواع فسادهای اخلاقی، ره آورد حاکمیت اوست.
انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظاری است که تنها با فراهم شدن زمینههای شکوفایی آن، خواهد شکفت و آن زمانی است که همه انسانها در طلب منجی و مصلح آخر الزمان باشند. او میآید تا با همکاری و همیاری یارانش علیه بدیها قیام کند نه اینکه تنها با معجزه کار جهان را سامان دهد.
انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در منتظرانش شوق یاری و همراهی او را ایجاد میکند و به انسان هویت و حیات میبخشد و او را از پوچی و بی هدفی نجات میدهد.
آنچه گفته شد بخشی از ویژگیهای آن انتظاری است که به وسعت همه تاریخ است و ریشه در جان همه انسانها دارد و هیچ انتظار دیگری به خاک پای این انتظار سترگ نمیارزد. بنابراین جا دارد که ابعاد و آثار فراوانِ انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسیم و درباره وظایف منتظران ظهور او و پاداش بی نظیر آنها سخن بگوییم.
---------------------------------
1. الغیبة نعمانی، باب 13، ح 46، ص 252.
انسان از زوایای مختلف دارای ابعاد گوناگون است: از سویی از بُعد نظری و عملی برخوردار است و از سوی دیگر دارای بُعد فردی و اجتماعی است و از زاویهای دیگر در کنار بُعد جسمی، بُعد روحی و روانی دارد. بدون تردید در همه ابعاد یاد شده نیاز به چارچوبِ مشخصی است تا در قالب آن راه صحیح زندگی باز شود و مسیرهای انحرافی به روی آدمی بسته گردد. و آن راهِ درست همان مسیر انتظار است.
انتظار موعود جهانی در همه ابعاد زندگی منتظر تأثیر میگذارد. در بعد فکری و نظری که زیر بنای اعمال و رفتار انسان است، باورهای اساسی حیات آدمی را در حصار خود حفظ میکند. به بیان دیگر انتظار صحیح میطلبد که منتظر، بنیانهای اعتقادی و فکری خود را تقویت کند تا در دام مکتبهای انحرافی گرفتار نشود و یا به خاطر طولانی شدن دوره غیبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به چاه یأس و ناامیدی سقوط نکند.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«روزگاری بر مردم خواهد آمد که امام ایشان غایب خواهد شد پس خوشا به حال آنان که در آن زمان، بر امرِ (ولایت) ما ثابت و استوار بمانند.»( 1 )
یعنی در دوره غیبت که دشمنان با انواع شبههها میکوشند تا اعتقادات درست شیعیان را از بین ببرند به برکت قرار گرفتن در سنگر انتظار مرزهای عقیدتی حفظ میشود.
در بُعد عملی، انتظار به همه اعمال و رفتار انسان جهت میدهد. منتظر باید در میدان عمل بکوشد تا زمینههای ظهور دولت حق فراهم گردد. بنابراین، منتظر در این بخش هم به ساختن خود و هم به سامان دادن جامعه همت میگمارد. در بُعد فردی هم به حیات روحی و روانی خود و کسب فضیلتهای اخلاقی روی میآورد و هم به تقویتِ جنبه جسمی و بدنی میپردازد تا نیرویی کار آمد برای جبهه نور باشد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«... کسی که دوست دارد از یاران قائم(علیه السلام) باشد پس منتظر باشد و در حال انتظار پرهیزگاری پیشه کند و به اخلاق نیکو آراسته گردد...»( 2 )
ویژگی «انتظار» آن است که آدمی را از محدوده خود فراتر میبرد و او را با تک تک افراد جامعه مرتبط میسازد. یعنی انتظار نه تنها در زندگی فردی منتظر مؤثر است که در حوزه رابطه فرد با جامعه نیز طرح و برنامه دارد و او را به تأثیر گذاری مثبت در جامعه وا میدارد و از آنجا که شرط ظهور دولت حق آمادگی جمعی است، هر کسی به اندازه توان خود برای اصلاح جامعه میکوشد و در برابر ناهنجاریهای اجتماعی ساکت و بی تفاوت نمیماند، چرا که منتظر مصلح جهانی در اندیشه و عمل، مسیر صلاح و راستی را طی میکند.
کوتاه سخن اینکه «انتظار» جریان مبارکی است که در تمام مویرگهای حیات فرد و اجتماع منتظر جاری است و در همه عرصههای زندگی، رنگ الهی به انسان و حیات او میبخشد و چه رنگی از رنگ الهی بهتر و ماندگارتر؟!
قرآن کریم میفرماید:
G... صِبْغَةَ اللّه وَ مَنْ اَحْسَن مِنَ اللّه صِبْغَةً...F( 3 ) ؛
رنگ الهی (بگیرید) و چه چیز از رنگ الهی داشتن نیکوتر است؟!
با توجه به آنچه گذشت، وظایف منتظرانِ مصلح کلّ، چیزی جز همان «رنگ خدایی داشتن» نیست که به برکت انتظار در جای جای زندگی فردی و جمعی آنها جلوه گر میشود. و با این نگاه، دیگر آن وظایف بر دوش ما ـ منتظران ـ سنگینی نخواهد داشت بلکه به عنوان جریان شیرینی که به همه زوایای زندگی ما معنی و مفهومی زیبا بخشیده است، به حساب میآید. به راستی اگر فرمانروای ملک مهربانی و امیر کاروان مِهرورزی تو را به عنوان سربازی شایسته برای خیمه ایمان خواسته باشد و حضور تو را در سنگر حق، انتظار کشد، چگونه خواهی بود؟ آیا باید بر تو تکالیفی را تحمیل کنند که چنین و چنان باش و این کار و آن کار را انجام ده یا تو خود راه انتظار را شناختهای و برای همان مقصدی که برگزیدهای گام خواهی زد؟!
---------------------------------------------
1. کمال الدین، ج 1، ح 15، ص 602.
2. الغیبة نعمانى، باب 11، ح 16، ص 200.
3. سوره بقره، آیه 138.
در روایات و بیانات پیشوایان دین وظایف فراوانی برای منتظران ظهور بیان گردیده است که در اینجا مهمترین آنها را بیان میکنیم.
پیمودن جاده انتظار بدون شناختن امامِ منتظَر ممکن نیست. استقامت و پایداری در وادی انتظار وابسته به درک صحیح از پیشوای موعود است. بنابراین علاوه بر شناخت امام به اسم و نسب، لازم است نسبت به جایگاه امام و رتبه و مقام او نیز آگاهی کافی بدست آورد.
ابونصر که از خدمتگذاران امام حسن عسکری(علیه السلام) است، پیش از غیبت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضور آن حضرت میرسد. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از او میپرسد: آیا مرا میشناسی؟ پاسخ میدهد: آری، شما سرور من و فرزند سرور من هستید! امام(علیه السلام) می فرماید: مقصود من چنین شناختی نبود!؟ ابونصر میگوید: (مقصود شما چیست) خودتان بفرمایید.
امام(علیه السلام) میفرماید:
«من آخرین جانشین پیامبر خدا هستم و خداوند به (برکت) من بلا را از خاندان و شیعیانم دور میکند.»( 1 )
اگر معرفت امام برای منتظرِ حاصل شود، او از هم اکنون خود را در جبهه امام میبیند و احساس میکند که در خیمه امام و کنار او قرار گرفته است. بنابراین لحظهای در تلاش برای تقویت جبهه امام خویش کوتاهی نمیکند.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«...مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لاِِمامِهِ لَمْ یضُرُّهُ، تَقَدَّمَ هذَا الاَْمْرِ اَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لاِِمامِهِ کانَ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائمِ فِی فُسْطاطِهِ»( 2 )؛
کسی که بمیرد در حالی که امام خود را شناخته باشد، جلو افتادن یا تأخیر امر (ظهور) به او زیان نمیرساند و کسی که بمیرد و حال آنکه امام خود را شناخته است مانند کسی است که در خیمه امام و همراه او بوده است.
گفتنی است که این معرفت و شناخت چنان مهمّ است که در کلام معصومین(علیهم السلام) آمده است که برای بدست آوردن آن، لازم است از خداوند طلب یاری شود.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«... در زمان غیبت طولانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باطل گرایان (در اعتقاد و دین خود) به شک و تردید گرفتار میشوند. زراره، از یاران خاص امام گفت: اگر آن زمان را شاهد بودم چه عملی انجام دهم؟»
امام صادق(علیه السلام) فرمود: ... این دعا را بخوان:
«اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیکَ اللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللّهُمَّ عَرِفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی.» ( 3 )
آنچه تا کنون مطرح شد معرفت نسبت به جایگاه امام در مجموعه نظام هستی است( 4 ). او حجّت پروردگار و جانشین به حق پیامبر و پیشوای همه مردم است که اطاعتِ او بر همگان واجب است چرا که اطاعت از او همان اطاعت از خداست.
یکی دیگر از ابعاد معرفت امام، شناختن سیره و صفات امام است( 5 )و این بُعد از شناخت، تأثیر عملی گستردهای در رفتار و خُلق و خوی منتظر میگذارد و بدیهی است که هر اندازه معرفت انسان به زوایای گوناگون زندگی امام و حجّت الهی بیشتر و عمیقتر باشد، آثار آن در بخشهای گوناگون زندگی او بیشتر خواهد بود.
------------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، ب 43، ح 12، ص 171.
2. اصول کافى، ج1، باب 84، ح 5، ص 433.
3. الغیبة نعمانى، باب 10، فصل 3، ح 6، ص 170؛ و نیز حاشیه مفاتیحالجنان، باب ششم، دعای زمان غیبت.
رجمه دعا: «خدایا خودت را من بشناسان، براستی که اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. خدایا، پیامبرت را به من بشناسان، براستی که اگر پیامبرت را به من نشناسانی، حجّتت (و خلیفه پیامبرت) را نخواهم شناخت. خدایا حجّت خود (امام زمان) را به من بشناسان، براستی که اگر حجت خود را به من نشناسانی از دین خود گمراه خواهم شد!!»
4. درباره این موضوع در فصل اول کتاب، مباحثى بیان گردید.
5. درباره سیره و صفات امام مهدى(علیه السلام) در فصل آینده سخن خواهیم گفت.
وقتی معرفت به امام و جلوههای زیبای رفتاری آن بزرگوار به دست آمد، سخن از پیروی و الگوگرفتن از آن مظهر کمالات به میان میآید.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«خوشابه حال آنکه قائم خاندان مرا درک کند در حالی که پیش از دوران قیام، به او و امامان قبل از او اقتدا کرده و از دشمنان ایشان، اعلام بیزاری کرده باشد. آنان دوستان و همراهانِ من و گرامی ترینِ امت من، در نزد من هستند.» ( 1 )
به راستی آن کس که در تقوا، عبادت، ساده زیستی، سخاوت، صبر و همه فضائل اخلاقی دنباله رو امام و مراد خویش است چه رتبه بلندی نزد آن رهبر الهی خواهد داشت و آنگاه که به حضور مقدسش بار یابد چه سربلند و سرافراز خواهد بود؟!
آیا جز این است که منتظری که در طلب زیباترین پدیده عالم است خود را به خوبیها میآراید و از زشتیها و رذائل اخلاقی دوری میکند و در مسیر انتظار همواره مراقب افکار و اعمال خویش است؟! و گرنه افتادن به دام بدیها رفته رفته فاصله او و معشوق خوبان را زیادتر خواهد کرد و این حقیقتی است که در بیان هشدار دهنده آن امام موعود آمده است:
«فَما یحْبِسُنا عَنْهُم اِلاّ ما یتَّصِلُ بِنا مِمّا نُکْرِهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم( 2 )؛
هیچ چیز ما را از شیعیان جدا نکرده است مگر آنچه از کارهای ایشان که به ما میرسد. اعمالی که خوشایند ما نیست و از شیعیان انتظار نداریم!»
نهایت آرزوی منتظران آن است که در برپایی دولت مهدوی و حکومت عدل جهانی سهمی داشته باشند و افتخار یاوری و همراهی آخرین حجّت حق را بدست آورند ولی مگر نیل به چنین سعادت بزرگی جز با خودسازی و آراستگی اخلاقی میسّر است؟!
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«مَنْ سَرَّهُ اَنْ یکُونَ مِنْ اَصْحابِ القائمِ فَلْینْتَظِرْ وَلْیعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَمَحاسِنِ الاَْخْلاقِ وَهُوَ مُنْتَظِر؛( 3 )
هر کس دوست دارد از یاران حضرت قائم(علیه السلام) باشد باید منتظر باشد و در حال انتظار به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید.»
و روشن است که در مسیر تحقق چنین خواستهای هیچ الگو و نمونهای برتر از آن امام بزرگوار که آینه تمام زیبایی هاست یافت نمیشود.
---------------------------------------
1. کمال الدین، ج 1، باب 25، ح 3، ص 535.
2. بحارالانوار، ج 53، ص 177.
3. غیبت نعمانى، باب 11، ح 16، ص 207.
آنچه منتظران را در کسب معرفتِ امام و پیروی از آن بزرگوار یاری میدهد و پایداری در راه انتظار را به دنبال دارد؛ پیوستگی و ارتباط مداوم با آن طبیب جانها است.
به راستی وقتی آن امام مهربان امّت، همیشه و همه جا به حال شیعیان خود نظر دارد و لحظهای آنها را از یاد نمیبرد آیا رواست که دلدادگان روی او به دنیا و تعلّقات آن سرگرم شوند و از آن عزیز، غافل و بی خبر بمانند؟ یا راه و رسم دوستی و محبّت آن است که در همه حال او را بر خود و دیگران مقدم بدارند. وقتی بر سجاده دعا مینشینند از او آغاز نمایند و برای سلامتی و فرج آن حضرت دعا کنند که آن بزرگوار خود فرمود:
«برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما در همان است. (1) »
و همواره باید زمزمه کنند:
«اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلیکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فِی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَة وَلیاً وَ حافِظاً وَ قائداً و ناصراً و دلیلا وَ عَیناً حَتّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا( 2 )؛
«خدایا برای ولی خود، حجة بن الحسن که درود تو بر او و خاندانش باد در این ساعت و در همه ساعات سرپرست و نگهبان و رهبر و یاور و راهنما و دیده بان باش تا ] آن زمان که او را در زمین خود با میل و رغبت جای دهی و برای مدتی طولانی او را در زمین بهره مند سازی.»
منتظر حقیقی، در هنگام صدقه دادن، ابتدا سلامتی وجود شریف امام خود را در نظر میگیرد و به هر بهانه دستِ توسّل به دامن پر مهر او میزند و به اشتیاق ظهور مبارک او و دیدن جمال بی مثالش ناله سر میدهد.
«عَزیزٌ عَلَی أَنْ اَرَی الخَلْقَ وَلاتُری( 3 )؛
سخت است بر من که همه را ببینم و تو دیده نشوی!!»
رهرو راه انتظار در مجالسی که به نام آن محبوب دلها تشکیل میشود حضور مییابد تا ریشههای محبت او را در دل خود محکمتر کند و به مکان هایی مانند مسجد سهله و مسجد جمکران و سرداب مقدّس که منسوب به امام عصر(علیه السلام) است رفت و آمد میکند.
و از زیباترین جلوههای یاد امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زندگی منتظران ظهورش آن است که هر روز با او تجدید عهد کرده و پیمان وفاداری ببندند و استواری خود را بر آن عهد اعلام کنند.
در فرازی از دعای عهد چنین میخوانیم:
«اَللّهُمَّ اِنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَةِ یومی هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَیامی عَهْداً وَعَقْداً وَبَیعَةً لَهُ فی عُنُقی لااَحُولَ عَنها وَلااَزوُلَ اَبَداً اَللّهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَنْصارِهِ وَاَعْوانِهِ وَالذّابّینَ عَنْهُ وَالْمُسارِعینَ اِلَیهِ فی قَضاءِ حَوائِجِه والمُمْتَثِلینَ لاَِوامِرِه وَالمُحامینَ عَنْه وَالسّابِقینَ اِلی اِرادَتِهِ وَالمُسْتَشهِدینَ بَینَ یدَیهِ. ( 4 )
بار خدایا من در بامداد این روز و تمام دوران زندگیم، عهد و پیمان و بیعتی را که از آن حضرت بر گردن دارم با او تجدید میکنم، که هرگز از آن عهد و بیعت برنگردم و بر آن پایدار بمانم. بار خدایا مرا از یاران و کمک کاران آن حضرت و مدافعان از حریم مقدس او و شتاب کنندگان به سوی او برای انجام خواسته هایش و اطاعت کنندگان از دستوراتش و حمایت کنندگان از وجود شریفش و سبقت جویان به سوی خواسته اش و شهیدان در رکاب حضرتش قرار ده.»
اگر کسی پیوسته این عهد را بخواند و از عمق جان به مضامین آن پای بند باشد هرگز به سستی گرفتار نمیشود و در تحقق آرمانهای امام خود و زمینه سازی برای ظهور آن بزرگوار لحظهای از پای نمینشیند. و به راستی که شایسته حضور در میدان یاری آن ذخیره الهی خواهد بود.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«هر کس چهل بامداد خدا را با این عهد بخواند از یاوران قائم ما خواهد بود. و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبرش بیرون آورد و قائم(علیه السلام) را یاری دهد[...».
------------------------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، باب 45، ح 4، ص 237.
2. مفاتیح الجنان، اعمال شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان.
3. همان، دعاى نُدبه.
4. همان، دعاى عهد.
از وظایف تک تک افراد قبیله انتظار که بگذریم، جمعیت منتظران نیز باید طرح و برنامهای داشته باشند که در راستای اهداف امام و حجّت الهی باشد. به بیان دیگر اجتماع منتظر لازم است که تلاش و حرکت خود را در مسیر رضایت رهبر موعود قرار دهد.
بنابراین جامعه منتظر بر آن است که عهد و پیمان خود با امام را به انجام رساند تا زمینه مناسب برای ظهور دولت مهدوی فراهم شود.
امام عصر(علیه السلام) در یکی از بیانات خود به چنین جمعیتی اینگونه بشارت داده است:
«اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنان را در راه اطاعتش یاری دهد ـ در وفای پیمانی که از ایشان گرفته شده، یکدل و مصمم باشند؛ البتّه نعمت دیدار، از آنان به تأخیر نمیافتد و سعادت ملاقات ما برای آنها با معرفت کامل و راستین نسبت به ما، تعجیل میگردد.» ( 1 )
و آن عهد و پیمان همان است که در کتاب خدا و سخنان نمایندگان خدا آمده است که مهمترین آنها را بیان میکنیم:
1. تلاش در جهت پیروی از امامان(علیهم السلام) و دوستی با دوستان ائمه(علیهم السلام) و بیزاری جستن از دشمنان آنها.
امام باقر(علیه السلام) از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) روایت کرده که فرمود:
«خوشا حال آنکه قائم خاندان مرا درک کند در حالی که پیش از قیام، از او پیروی کرده باشند. با دوستان او دوستی و با دشمنان او دشمنی نموده باشد. آنها رفیقان من و اهل دوستی و محبت من و گرامی ترین امت من نزد من در روز قیامت هستند!! ( 2 ) »
2. جمعیت منتظران در مقابل بدعتها و انحرافها در دین و رواج منکرات و زشتیها در سطح جامعه بی تفاوت نیستند و نیز در برابر فراموش شدن سنّتهای نیکو و ارزشهای اخلاقی از خود واکنش نشان میدهند.
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) روایت شده که فرمود:
«البتّه در پایان این امت (دوره ی آخر الزّمان) گروهی خواهند بود که پاداش آنها همانند اجر امت اول اسلامی خواهد بود. آنها امر به معروف و نهی از منکر میکنند و با اهل فتنه (و فساد) میجنگند.» ( 3 )
3. جامعه منتظر در برخورد با دیگران وظیفه دارد که تعاون و همکاری را سر فصل برنامههای خود قرار دهد. و افراد این جامعه به دور از تنگ نظری و خود محوری، پیوسته حال فقراء و نیازمندان جامعه را پی گیری میکنند و از آنان بی خبر نمیمانند.
گروهی از شیعیان از امام باقر(علیه السلام) درخواست نصیحت کردند؛ حضرت فرمود:
«از میان شما آنکه نیرومند است، ضعیف را یاری کند و آنکه بی نیاز است با نیازمندتان مهربانی ورزد و هر یک از شما نسبت به دیگری خیرخواهی کند.» ( 4 )
گفتنی است که دائره این همکاری و همیاری محدود به محیطی که در آن زندگی میکنند نیست بلکه خیر و نیکی منتظران به محیطهای دورتر و نیازمندان شهرهای دیگر نیز میرسد زیرا که در پرتو روح انتظار هیچ جدایی و دوگانگی بین افراد احساس نمیشود.
4. افرادی که عضو جامعه منتظر هستند باید به جامعه رنگ و بوی مهدوی بدهند و نام و یاد امام را در همه عرصهها بلند کنند و گفتار و کردار امام را به عنوان سرآمد همه سخنان و شیوهها به نمایش عمومی بگذارند و در این راه با همه وجود بکوشند که بدون تردید مورد عنایت و لطف ویژه امامان(علیهم السلام) خواهند بود.
عبدالحمید واسطی از یاران امام باقر(علیه السلام) به آن حضرت میگوید:
«ما در انتظار امر فرج همه زندگی خود را وقف کردیم به گونهای که برای بعضی از ما مشکلاتی را به همراه داشته است!»
امام(علیه السلام) در پاسخ او میفرماید:
«ای عبدالحمید، آیا گمان میکنی که خداوند راه رهایی (از مشکلات) را برای آن بندهای که خود را وقف خداوند کرده باشد قرار نداده است؟! آری به خدا قسم خداوند برای او راه چارهای قرار خواهد داد. خداوند رحمت کند بندهای را که امر (ولایت) ما را زنده دارد!» ( 5 )
سخن آخر اینکه جامعه منتظر باید بکوشند که در همه ابعاد زندگی اجتماعی، الگوی سایر اجتماعات باشند و همه زمینههای لازم برای ظهور منجی موعود را فراهم کنند.
---------------------------------
1. احتجاج، ج 2، ش 360، ص 600.
2. کمال الدین، ج 1، باب 25، ح 2، ص 535.
3. دلائل النبوة، ج 6، ص 513.
4. بحارالانوار، ج 52، باب 22، ح 5، ص 123.
5. بحارالانوار، ج 52، باب 22، ح 16، ص 126.
بعضی گمان کردهاند که انتظار مصلح جهانی، افراد را در حالت سکون و بی تفاوتی قرار میدهد و آنها که منتظرند تا اصلاحگری جهانی قیام کند و فساد و تباهی را بردارد، خود در مقابل بدیها و پلیدیها واکنشی نخواهند داشت بلکه ساکت و بی تفاوت، دست روی دست خواهند گذاشت و تماشاگر جنایتها خواهند بود!!
ولی این نگاه، یک نگاه سطحی و به دور از اندیشه و دقت است. زیرا با توجه به آنچه در حقیقت انتظار امام موعود و ویژگیهای آن و نیز ابعاد انتظار و ویژگیهای منتظران مطرح شد، روشن است که روحیه انتظار، آن هم با ویژگیهای منحصر به فرد و جایگاه بی نظیر امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نه تنها سکون و سردی را به دنبال ندارد بلکه بهترین عامل حرکت و پویایی است.
انتظار، در منتظر غوغایی مبارک و حرکتی هدف دار پدید میآورد و هر چه منتظر، به حقیقت انتظار، نزدیکتر شود سرعت حرکت او به سوی مقصد بیشتر خواهد شد. در پرتو انتظار، آدمی از خود محوری رهایی مییابد و خود را جزئی از جامعه اسلامی میبیند؛ بنابراین میکوشد تا جامعه را در حد توان خود به صلاح و درستی نزدیک کند و وقتی جامعهای از عناصری این چنین با هویّت تشکیل یابد، اجتماعی در جهت ترویج فضیلتها پدید میآید و حرکت عمومی به سوی اقامه خوبی ها، شکل میگیرد و در چنین محیطی که محیط صلاح و سازندگی و فضای امیدبخشی و نشاط و عرصه تلاش و همیاری و همکاری است، زمینه رشد باورهای دینی و بینش عمیق مهدوی در افراد جامعه پدید میآید و منتظران، که به برکت انتظار، در فساد محیط حل نشدهاند بلکه هویّت دینی و مرزهای اعتقادی خود را حفظ کرده اند، در برابر سختیها و مشکلات دوران انتظار بردباری میکنند و به امید تحقق وعده حتمی الهی بلاها را به جان میخرند و لحظهای گرفتار سستی و یا ناامیدی نمیشوند.
راستی کدام مکتب و مذهبی را میشناسید که برای پیروان خود چنین مسیر روشنی را ترسیم کرده باشد؟! مسیری که با انگیزهای الهی پیموده میشود و در نهایت پاداشی بس بزرگ را به ارمغان میآورد.
خوشاحال آنانکه چشم به راه خوبیها نشسته اند! چه بزرگ است پاداش آنان که به انتظار موعود جهانی روزگار میگذرانند و چه شکوهمند است رتبه و مقام آنان که منتظر حقیقی قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم) هستند!
بجاست که در بخش پایانی از فصل انتظار، از فضیلت و رتبه بی نظیر جرعه نوشان جام انتظار سخن بگوییم و نمونه هایی از کلمات پیشوایان دین را بیاوریم.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«خوشا به حال شیعیان قائم ما (اهلبیت)، آنها که در دوران غیبت او، ظهورش را انتظار دارند و در ایام ظهورش سر به فرمان او میآورند. آنها دوستان خدایند که هیچ ترس و اندوهی برای ایشان نخواهد بود.» (1 )
و چه افتخاری از این برتر که مدال دوستی پروردگار را بر سینه دارند. و چرا باید گرفتار غم و اندوه شوند و حال آنکه زندگی و مرگ آنها ارزشی گران پیدا کرده است.
امام سجاد(علیه السلام) فرمود:
«کسی که در زمان غیبت قائم ما بر ولایت ما استوار باشد خداوند پاداش هزار شهید از شهدای جنگ بدر و احد را به او خواهد داد.» ( 2 )
آری آنان که در دوران غیبت بر ولایت امام زمان خود باقی بمانند و عهد و پیمان خود با آن بزرگوار را استوار دارند مانند رزمندگانی هستند که در رکاب پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به نبرد با دشمنان خدا پرداخته و در آن صحنه به خون خود غلطیده اند!
منتظرانی که جان بر کف به انتظار یاری فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) ایستادهاند از هم اکنون در خیمه جنگ و در کنار امیر جبهه حق هستند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«اگر کسی از شما (شیعیان) بمیرد در حالی که منتظر امر (فرجِ امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد همانند کسی است که در کنار قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در خیمه اش بوده است! سپس اندکی درنگ کرد و فرمود: نه بلکه مانند کسی است که در کنار حضرت جنگیده و شمشیر زده است! سپس فرمود: نه به خدا قسم؛ بلکه مثل کسی است که در کنار رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) به شهادت رسیده باشد.» ( 3 )
این گروه همان جماعتی هستند که قرنها پیش، پیامبر بزرگ خدا آنها را برادران و رفقاء خود خوانده است و دوستی و مودّت قلبی خود را نسبت به ایشان اعلام کرده است.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«روزی پیامبر در حضور گروهی از اصحاب خود فرمود: خدایا برادران مرا به من نشان ده! و این جمله را دو بار فرمود: اصحاب حضرت گفتند: ای رسول خدا آیا ما برادران تو نیستیم؟!
فرمود: خیر، شما اصحاب من هستید و برادران من قومی هستند در آخرالزمان؛ که به من ایمان میآورند و حال آنکه هرگز مرا ندیده اند! خداوند آنها را به اسم خود و پدرانشان به من معرفی کرده است... استواری هر یک از ایشان در دین خود از کندن خارهای گون در شب تاریک و به دست گرفتن آتش گداخته، سختتر است. آنها مشعلهای هدایت هستند که خداوند آنها را از فتنههای تیره و تار نجات میبخشد.» ( 4 )
و پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«خوشا حال کسی که قائم اهلبیت مرا درک کند و حال آنکه پیش از قیامش به او اقتدا کرده باشد. با دوستان او دوستی و از دشمنان او بیزاری جسته باشد و امامان پیش از او را نیز دوست داشته باشد. آنها رفقای من و صاحبان دوستی و مودت من و گرامی ترین امت من نزد من هستند.» ( 5 )
و اینان که به چنین مقام و رتبهای نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) دست یافتهاند به شرف خطاب حضرت دوست مشرف میشوند! آن هم ندایی که مملوّ از محبّت و عشق است و حکایت از نهایت تقرّب و نزدیکی آنها به محضر حضرت حق دارد.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«روزگاری بر مردم میآید که امامشان غایب خواهد بود پس خوشا حال آنان که در آن زمان بر امر (ولایت) ما استوار بمانند. به راستی که کمترین پاداش آنها این است که حضرت پروردگار آنها را ندا میدهد که: ای بندگان من، به سرّ من (و امام غایب) ایمان آوردید و او را تصدیق کردید پس شما را بشارت باد به پاداش نیکوی من، شما به حقیقت بندگان من هستید. اعمال شما را میپذیرم و از خطاهای شما میگذرم و به (برکت) شما باران را بر بندگانم نازل میکنم و بلا را از ایشان میگردانم و اگر شما (در میان مردم) نبودید حتماً عذاب خود را ]بر مردم گنهکار[ میفرستادم.» ( 6 )
ولی به راستی چه چیز منتظران را آرام میکند و انتظار آنها را پایان میدهد؟ چه چیز روشنی چشم ایشان است و دل بی قرار آنها را قرار و آرام میبخشد؟ آیا آنان که عمری به جادّه انتظار چشم دوختهاند و در همین مسیر با همه سختی هایش راه پیمودهاند تا به دشت سر سبز موعود منتظر پای گذارند به پاداشی کمتر از هم نشینی با محبوب و معشوق خود راضی میشوند؟! و چه فرجامی از این زیباتر و چه لحظهای از این باشکوه تر!
امام کاظم(علیه السلام) فرمود:
«خوشا حال شیعیان ما، آنان که در زمان غیبت قائم ما به ریسمان دوستی ما، چنگ زنند و بر دوستی، و بیزاری از دشمنانمان استوار بمانند. آنها از ما هستند و ما از آنها. آنها به پیشوایی ما راضی شدند (و امامت ما را پذیرفتند) و ما نیز به شیعه بودن آنها راضی و خشنود شدیم. خوشا حال ایشان!! به خدا قسم اینان در قیامت با ما و در رتبه و درجه ما خواهند بود.» ( 7 )
--------------------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، باب 33، ح 54، ص 39.
2. همان، ج 2، باب 31، ح 6، ص 592.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 126.
4. همان، ص 123.
5. کمال الدین، ج 1، باب 25، ح 2، ص 535.
6. همان، باب 32، ح 15، ص 602.
7. همان، ج 2، باب 34، ح 5، ص 43.
انتظار به معنای چشم به راه بودن است و لازمه آن عدم بیتفاوتی و تلاش در جهت رسیدن به هدف مورد انتظار است.
در روایات انتظار ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعنوان بهترین عمل توصیف شده است.
ویژگیهای
انتظار ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایجاد انگیزه و شوق به سوی
تحقق اهداف ظهور یعنی عدالت و شکوفایی را در روح منتظران پدید میآورد.
انتظار ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بُعد فردی و اجتماعی، آثار و ثمرات فراوانی به همراه دارد.
مهم ترین وظایف منتظران، شناخت امام(علیه السلام) الگوپذیری، یاد حضرت و همگرایی است.
بر اساس روایات، پاداش منتظران، مساوی با پاداش شهداء صدر اسلام شمرده شده است.از سختیها و تلخیها دوره غیبت، دوری شیعیان از مولای خود و محروم ماندن از دیدار جمال آن یوسف بی همتاست. با شروع روزگار غیبت، منتظران ظهور، پیوسته در حسرت تماشای آن سرو بلند فضیلت سوختهاند و آه فراق از دل کشیده اند! البته در دوران غیبت صغری، شیعیان به وسیله نائبان خاص با امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارتباط داشتند و بعضی از آنها به فیض حضور آن بزرگوار رسیدند چنان که در این باره روایات فراوانی وجود دارد ولی در دوره غیبت کبری که روزگار غیبت کامل امام است، رابطه یاد شده قطع گردید و امکان شرفیابی به محضر آن حضرت به شکل معمول و از طریق افرادی خاص، منتفی شد.
با این حال بسیاری از علما معتقدند که در این زمان نیز، ملاقات با آن ماه منیر امکان دارد و بارها اتّفاق افتاده است. حکایت شرفیابی بزرگانی چون علامه بحرالعلوم، مقدس اردبیلی، سیدبنطاووس و مانند آنها معروف و مشهور است و در کتابهای بزرگان علما نقل گردیده است.( 1 )
امّا لازم است که درباره بحث ملاقات با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نکات زیر توجه شود:
نکته اول اینکه، ملاقات با امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گاهی در حالت اضطرارو درماندگی افراد روی میدهد و گاهی در حالت عادی و به دور از اضطرار. به بیان روشنتر گاهی ملاقاتها برای دستگیری امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اشخاصی است که در وضعیتی گرفتار شدهاند و احساس تنهایی و بی کسی به آنها دست داده است مثل جریان ملاقات بسیاری از افراد که در مکانهای مختلف مانند سفر خانه خدا، راه را گم کردهاند و امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا یکی از اصحاب آن حضرت، آنها را از سرگردانی نجات داده است و اکثر ملاقاتها از همین قبیل است.
ولی در مواردی ملاقاتها در غیر حالت اضطرار بوده است و ملاقات کننده به جهت مقام معنوی ویژهای که داشته به حضور امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرفیاب شده است.
با توجه به نکته فوق باید توجه داشت که ادّعای ملاقات و دیدار آن حضرت از هر کسی پذیرفته نیست.
نکته دوم اینکه، در طول مدت غیبت کبری و به ویژه در زمان ما، افرادی با ادّعای ملاقات امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پی جمع کردن مردم و کسب نام و نانی برای خود بودهاند و از این راه بسیاری را به گمراهی و انحراف در عقیده و عمل کشانیده اند؛ با توصیه خواندن بعضی دعاها و انجام برخی اعمال که بسیاری از آنها هیچ اصل و اساسی ندارد و با دعوت از مشتاقان دیدار، برای شرکت در جلسه هایی که محتوای قابل قبولی ندارد، وعده دیدار حجّت خدا را میدهند و بدینگونه امر ملاقات با آن امام غایب را کاری سهل و در دسترسِ همگان جلوه میدهند در حالی که بدون تردید آن حضرت بر طبق اراده پروردگار در غیبت کامل قرار گرفته است و جز برای افرادی انگشت شمار که تنها راه نجات آنها عنایت مستقیم آن مظهر لطف الهی است رخ نمینماید.
و نکته سوم اینکه جریان ملاقات تنها در صورتی ممکن است که امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصلحت را در وقوع آن ببیند. بنابراین هرگاه با وجود همه شور و اشتیاق یک عاشق و تلاش او برای شرفیابی به محضر امام، ملاقاتی دست ندهد نباید گرفتار یأس و ناامیدی گردد و این را نشانه نبود لطف و عنایت امام بداند همانگونه که آن کس که به فیض ملاقات با آن بزرگوار نائل شد، این دیدار نشانه آن نیست که در تقوا و فضیلت به کمال رسیده است.
جان سخن اینکه اگر چه دیدن جمال نورانی امام عصر و سخن گفتن با آن محبوب دلها سعادتی بزرگ است امّا امامان ما و به ویژه حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شیعیان نخواستهاند که در پی دیدار امام زمان خود باشند و برای رسیدن به این مقصود، چلّه نشینی کرده و یا بیابان گردی پیشه کنند؛ بلکه در کلمات پیشوایان معصوم(علیهم السلام) سفارش فراوان شده است که شیعیان پیوسته به یاد آن حضرت بوده و برای فرج او دعا کنند و در جلب رضای او در گفتار و کردار بکوشند و در راستای اهداف بزرگ او قدم بر دارند تا هر چه زودتر زمینه ظهور آن امید بشریت فراهم گردد و عالم از فیض مستقیم او بهره مند شود.
امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود میفرماید:
«اَکْثِرُوا الدُّعاء بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم( 2 )؛
برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که همان فرج شماست».
در اینجا مناسب است جریان شیرین ملاقات مرحوم حاج علی بغدادی را که از خوبان روزگار خویش بوده است نقل کنیم ولی به جهت رعایت اختصار به بیان نکات مهم آن اکتفا میکنیم:
آن مرد شایسته و با تقوا، همیشه از بغداد به کاظمین میرفت و دو امام بزرگوار حضرت جواد و حضرت کاظم(علیهما السلام) را زیارت میکرد. او میگوید: مقداری خُمس و حقوق مالی برعهده ام بود. به همین جهت به نجف اشرف رفتم و بیست تومان از آن را به عالم فقیه و پارسا شیخ انصاری; و بیست تومان آن را هم به عالم فقیه شیخ محمد حسین کاظمی; و بیست تومان هم به آیت الله شیخ محمد حسن شروقی; دادم و تصمیم گرفتم که بیست تومان دیگر بدهی خود را پس از بازگشت به بغداد به آیة الله آل یاسین; بپردازم. روز پنج شنبه به بغداد بازگشتم. نخست به سوی کاظمین رفتم و دو امام بزرگوار را زیارت کردم. پس از آن به منزل آیة الله آل یاسین رفتم و بخشی از باقی مانده بدهی شرعی خود را به او تقدیم کردم و از او اجازه گرفتم که باقی مانده آن را به تدریج به او یا کسی که او را مستحق بدانم بپردازم. ایشان اصرار کرد که نزد او بمانم اما به خاطر کارهای ضروری، عذر خواهی کرده و خداحافظی کردم و به سوی بغداد حرکت کردم. وقتی یک سوم راه را رفته بودم با سید بزرگوار و با وقاری روبرو شدم. او عمامهای سبز بر سر داشت و بر گونه اش خالی مشکی آشکار بود و برای زیارت به سوی کاظمین میرفت. نزدیک من آمد و سلام کرد و به گرمی با من دست داد و مرا در آغوش کشید و به سینه چسبانید و به من خوش آمد گفت و فرمود: خیر است، کجا میروی؟
گفتم: زیارت کرده و اینک عازم بغداد هستم. گفت، شب جمعه است برگرد به کاظمین (و امشب را در آنجا بمان) ! گفتم: نمیتوانم! گفت، میتوانی، برگرد تا گواهی دهم که از دوستان جدّم امیرالمؤمنین(علیه السلام) و از دوستانِ ما هستی و شیخ نیز گواهی میدهد. خداوند میفرماید: «وَاسْتَشْهِدُوا شَهیدَین»( 3 )] = دو نفر را شاهد بگیرید.
حاج علی بغدادی میگوید: من پیش از این از آیة الله آل یاسین خواسته بودم که برای من سندی بنویسد و در آن گواهی کند که من از شیعیان و دوستداران اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) هستم تا آن نامه را در کفن خویش قرار دهم. از سید پرسیدم: از کجا مرا شناختی و چگونه این گواهی را میدهی؟! فرمود: چگونه انسان کسی را که حق او را به طور کامل میدهد نمیشناسد؟! گفتم: کدام حقّ؟! فرمود: همان حقوقی که به وکیل من دادی. گفتم: وکیل شما کیست؟ فرمود: شیخ محمد حسن! گفتم: آیا او وکیل شماست؟ فرمود: آری.
از گفتار او شگفت زده شدم. فکر کردم میان من و او، دوستی دیرینهای است که من فراموش کرده ام زیرا در برخورد اول مرا به نام صدا زد! و گمان کردم از من توقع دارد که مبلغی از آن خمس که بر عهده دارم بدان جهت که از نسل پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) است به او تقدیم کنم. بنابراین گفتم: از حقوق شما فرزندان پیامبر مقداری نزد من هست و اجازه گرفته ام که آن را مصرف کنم. تبسم کرد و گفت: آری! مقداری از حقوق ما را به وکلای ما در نجف پرداختی. پرسیدم: آیا این کارم پذیرفته درگاه خداست؟ فرمود: آری!
به خود آمدم که چگونه این سید، بزرگترین علمای عصر را، وکیل خود میخواند. اما بار دیگر دچار غفلت شدم و موضوع را فراموش کردم!
گفتم: سرورم! آیا درست است که میگویند: هر کس در شب جمعه امام حسین(علیه السلام) را زیارت کند از عذاب خدا [در امان خواهد بود. گفت: آری! و در همان حال دیدگانش پر از اشک شد و گریست. چیزی نگذشت که دیدم در حرم مطهر کاظمین(علیه السلام) هستیم بی آنکه از خیابانها و راههایی که به حرم میرسد، عبور کرده باشیم. کنار در ورودی ایستادیم. گفت: زیارت بخوان! گفتم: سرورم من نمیتوانم خوب بخوانم. گفت: آیا من بخوانم تا با من زیارت کنی؟ گفتم: آری!
او شروع کرد و بر پیامبر و یک یک امامان(علیهم السلام) سلام گفت و پس از نام مبارک امامعسکری(علیه السلام) رو به من کرد و گفت: آیا امام زمانت را میشناسی؟ گفتم: چگونه نمیشناسم؟! فرمود: پس بر او سلام کن! گفتم، «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّه یا صاحِبَ الزَّمان یابْنَ الْحَسن!» تبسم کرد و فرمود: «عَلَیکَ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ».
پس وارد حرم شدیم و ضریح را بوسیدیم. فرمود: زیارت بخوان. گفتم: سرورم، نمیتوانم خوب بخوانم. فرمود: آیا برایت بخوانم؟ گفتم: آری! او زیارت مشهور به «امین اللّه» را خواند و آنگاه فرمود: آیا جدّم حسین(علیه السلام) را زیارت میکنی؟ گفتم: آری امشب شب جمعه و شب زیارتی امام حسین(علیه السلام) است. او زیارت مشهور امام حسین(علیه السلام) را خواند. هنگام نماز مغرب شد به من فرمود تا نماز را به جماعت بخوانم. پس از نماز آن بزرگوار از نظرم ناپدید شد و هر چه جستجو کردم او را ندیدم!!
تازه به خود آمدم و به یاد آوردم که سید مرا با نام و نشان صدا زد. خواست که به کاظمین برگردم و با اینکه نمیخواستم بازگشتم. فقهای بزرگ را وکیل خود خواند و سرانجام نیز به صورت ناگهانی پنهان شد. پس از این اندیشه دریافتم که آن حضرت امام عصر(علیه السلام) بوده است و دریغا که دیر او را شناختم.( 4 )
---------------------------------------------
1. ر.ک: جنّة المأوى و النّجم الثاقب، محدث نورى.
2. کمال الدین، ج 2، باب 45، ح 4، ص 239.
3. سوره بقره، آیه 282.
4. بحارالانوار، ج 53، ص 315 و النجم الثاقب، داستان 31.
از مباحث مربوط به زندگی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) طول عمر آن بزرگوار است. برای بعضی این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است انسانی، عمری چنین طولانی داشته باشد؟!( 1 )
سرچشمه این سؤال و علت طرح آن این است که آنچه در جهان امروز، معمول و متداول است عمرهای محدودی است که حداکثر بین 80 تا 100 سال طول میکشد( 2 ) و بعضی با دیدن و شنیدن اینگونه عمرها، نمیتوانند یک عمر طولانی را باور کنند یا آن را دور میشمارند. وگرنه عمر طولانی از نظر عقل و دانش بشری امری غیر ممکن نیست و دانشمندان با مطالعه اجزاء بدن به این حقیقت رسیدهاند که ممکن است انسان، سالهای بسیار طولانی زنده بماند و حتی گرفتار پیری و فرسودگی هم نشود.
برنارد شاو میگوید:
«از اصول علمی مورد پذیرش همه دانشمندان بیولوژیست، این است که برای عمر بشر نمیتوان حدی تعیین کرد و حتی دیرزیستی نیز مسئله مرزناپذیری است.»( 3 )
پروفسور «اتینگر» مینویسد:
«به نظر من با پیشرفت تکنیکها و کاری که ما شروع کرده ایم بشر قرن بیست و یکم خواهد توانست هزاران سال عمر کند.»( 4 )
بنابراین تلاش دانشمندان برای دست یافتن به راههای غلبه بر پیری و رسیدن به دراز عمری نشانگر امکان چنین پدیدهای است چنانکه در این مسیر گامهای موفقیت آمیزی برداشته شده است و هم اکنون در گوشه و کنار جهان کم نیستند افرادی که بر اثر شرایط مناسب آب و هوایی و تغذیه مناسب و فعّالیت مناسب بدنی و فکری و عوامل دیگر، عمری نزدیک به صدوپنجاه سال و گاهی بیشتر از آن دارند مهمتر اینکه عمر طولانی در گذشته تاریخ انسانها بارها تجربه شده است و در کتابهای آسمانی و تاریخی، انسانهای زیادی با نام و نشان و شرح حال یاد شدهاند که مدت عمر آنها بسیار درازتر از عمر بشر امروز بوده است.
در این زمینه کتابها و مقالات متعدّدی نوشته شده است که برای نمونه چند مورد را بیان میکنیم:
1. در قرآن آیهای هست که نه تنها از عمر طولانی بلکه از امکان عمر جاویدان خبر میدهد و آن آیه درباره حضرت یونس(علیه السلام) است که میفرماید:
«اگر او (یونس(علیه السلام)) در شکم ماهی تسبیح نمیگفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی میماند.» ( 5 )
بنابراین از نظر قرآن عمری بسیار طولانی (از عصر یونس(علیه السلام) تا روز رستاخیز) که در اصطلاح زیست شناسان عمر جاویدان نامیده میشود برای انسان و ماهی امکان پذیر است.( 6 )
2. قرآن کریم در مورد حضرت نوح(علیه السلام) می فرماید:
«به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس /950 سال در میان آنها درنگ نمود.»( 7 )
آنچه در آیه شریفه آمده است مدت پیامبری آن حضرت است و براساس برخی روایات، مدت عمر آن بزرگوار /2450 سال بوده است!( 8 )
جالب اینکه در روایتی از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
«در امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنّت و شیوهای از زندگی حضرت نوح(علیه السلام) است و آن طول عمر است.» ( 9 )
3. و نیز درباره حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید:
«... و هرگز او را نکشتند و به دار نیاویختند بلکه امر به آنها مشتبه شد... به یقین او را نکشتند بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد که خداوند توانا و فرزانه است.» (10)
همه مسلمانان به استناد قرآن و احادیث فراوان معتقدند که عیسی(علیه السلام) زنده است و در آسمان هاست و به هنگام ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرود آمده و او را یاری خواهد کرد.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«در صاحب این امر (مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چهار سنّت از چهارتن از پیامبران است... و از عیسی(علیه السلام) سنتی دارد و آن اینکه: (درباره مهدی نیز) میگویند: او مرده است در حالی که او زنده میباشد.» ( 11 )
علاوه بر قرآن در تورات و انجیل نیز سخن از عمرهای طولانی مطرح گردیده است.
در تورات آمده است که:
«... تمام ایام آدم که زیست نهصد و سی سال بود که مُرد... جمله ی ایام «انوش» نهصد و پنج سال بود که مُرد... و تمامی ایام «قینان» نهصد و ده سال بود که مُرد... پس جمله ی ایام «متوشالح» نهصد و شصت و نه سال بود که مُرد...». (12)
بنابراین تورات صریحاً به وجود افرادی با داشتن عمرهای طولانی (بیش از نهصد سال) اعتراف میکند.
در انجیل نیز عباراتی موجود است که نشانگر آن است که عیسی(علیه السلام) پس از به دار کشیده شدن زنده گردیده و به آسمان بالا رفته است. (13) و در روزگاری فرود خواهد آمد و مسلّم است که عمر آن بزرگوار از دو هزار سال بیشتر است.
با این بیان روشن میشود که پیروان دو آئین یهود و مسیحیت باید به علت اعتقاد به کتاب مقدس به عمرهای طولانی نیز معتقد باشند.
گذشته از اینکه طول عمر از نظر علمی و عقلی پذیرفتنی است و در گذشته تاریخ، موارد بسیار دارد، در مقیاس قدرت بی نهایت خداوند نیز قابل اثبات است. به اعتقاد همه پیروان ادیان آسمانی تمام ذرات عالم در اختیار خداوند است و تأثیر همه سببها و علّتها به اراده او بستگی دارد و اگر او نخواهد سببها از تأثیر باز میماند و نیز بدون سبب و علّت طبیعی، ایجاد میکند و میآفریند.
او خدایی است که از دل کوه، شتری بیرون میآورد و آتش سوزنده را بر ابراهیم(علیه السلام) سرد و سلامت میسازد و دریا را برای موسی و پیروانش خشک میکند و آنها را از میان دو دیوار آبی عبور میدهد! ( 14 )آیا از اینکه به عصاره انبیاء و اولیاء و آخرین ذخیره الهی و نهایت آمال و آرزوی همه نیکان و تحقق بخش وعده بزرگ قرآن عمری طولانی بدهد، ناتوان خواهد بود؟!
امام حسن مجتبی(علیه السلام) فرمود:
«... خداوند عمر او را (مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبتش طولانی میگرداند، سپس به قدرت خدایی اش او را در سیمای جوانی زیر چهل سال آشکار میسازد تا مردمان دریابند که خداوند بر هر کاری تواناست.» (15 )
بنابراین جریان طول عمر امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ابعاد مختلف عقلی و علمی و تاریخی امری ممکن و پذیرفتنی است و پیش از همه اینها از جلوههای اراده خداوند بزرگ و تواناست.
---------------------------------------------------
1. اکنون در سال 1425 هجرى قمرى هستیم و با توجه به اینکه تولد امام مهدى در سال 255 هجرى قمرى واقع شده است، پیشواى ما هم اکنون 1170 سال دارد.
2. البته هم اکنون عمرهاى بالاى صد سال هم یافت مى شود که به نسبت بسیار کم است.
3. راز طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) على اکبر مهدى پور، ص 13.
4. مجله دانشمند، سال 6، ش 6، ص 147.
5. سوره الصافات، آیه 144.
6. خوشبختانه کشف ماهى /400 میلیون ساله در سواحل ماداگاسکار امکان چنین عمرى را براى ماهى، عینى کرد (کیهان، ش 6413 - 22/8/43).
7. سوره عنکبوت، آیه 14.
8. کمال الدین، ج 2، باب 46، ح 3، ص 309.
9. کمال الدین، ج 1، باب 21، ح 4، ص 591.
10. سوره نساء، آیه 157.
11. بحارالانوار، ج 51، ص 217.
12. تورات (ترجمه ى فاضل خانى)، سفر پیدایش باب پنجم، آیات 5 - 32.
13. عهد جدید، کتاب اعمال رسولان، باب اول، آیات 1 - 12.
14. اینها حقایقى است که در قرآن کریم آمده است: سوره انبیاء، آیه 69 و سوره شعراء، آیه 63.
15. بحارالانوار، ج 51، ص 109.
ملاقات با امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبت کبری گاهی در حالت اضطرار و گاهی در حالت عادی ممکن است رخ دهد.
شرط تحقق ملاقات و تشرف به محضر حضرت، اذن آن حضرت و وجود مصلحت است نه علاقه و اشتیاق تنها.
گرچه دیدن جمال حضرت بسیار محبوب و مطلوب است ولی آنچه وظیفه شیعیان در عصر غیبت است عمل به تکلیف است.
موضوع طول عمر و دیر زیستی هم از نظر علمی توجیه پذیر است، هم نمونههای تاریخی دارد و هم شواهد قرآنی و روائی.
صدها سال است که جامعه بشری از فیض ظهور حجّت خدا محروم گردیده و امت اسلامی از درک محضر رهبری آسمانی و پیشوایی معصوم، بی بهره مانده است. به راستی وجود او در غیبت و زندگی او در پنهانی و دور از دسترس همگان چه آثاری برای جهان و جهانیان دارد؟ آیا نمیشد در نزدیکیهای دوران ظهور متولد شود و شاهد روزگار سخت غیبت خویش از شیعیان نباشد؟
این سؤال و مانند آن از نبود شناخت نسبت به جایگاه امام و حجّت الهی سرچشمه میگیرد.
به راستی جایگاه امام در مجموعه هستی چگونه است؟ آیا همه آثار وجودی او به آشکار بودن او وابسته است؟ آیا او تنها برای رهبری و پیشوایی مردمان است یا وجود او برای همه موجودات دارای اثر و برکت است؟
از نظر شیعه و براساس تعالیم دینی، امام، واسطه فیض رسانی پروردگار به همه پدیدههای جهان آفرینش است. او در نظام هستی محور و مدار است و بیوجود او عالم و آدم، جن و ملک و حیوان و جمادی نمیماند.
از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد آیا زمین بدون امام باقی میماند؟ حضرت فرمود:
«اگر زمین بدون امام بماند هر آینه اهل خود را فرو میبرد.»( 1 )
اینکه او در رساندن پیامهای خدا به مردم و راهنمایی آنها به سوی کمال انسانی، واسطه است و هر فیض و لطفی در این بخش به سبب وجود او به همگان میرسد، امری روشن و بدیهی است. زیرا از ابتدا خداوند متعال از طریق پیامبران و سپس جانشینان آنها قافله بشری را هدایت کرده است. ولی از کلمات معصومین(علیهم السلام) استفاده میشود که وجود امامان در گستره عالم به عنوان واسطهای برای رسیدن هر نعمت و فیضی از ناحیه پروردگار به هر موجود کوچک و بزرگی است. به بیان آشکارتر همه موجودات، آنچه از فیوضات و عطایای الهی دریافت میکنند از کانال امام میگیرند. هم اصل وجودشان به واسطه امام است و هم نعمتها و بهرههای دیگری که در طول حیات خود دارا هستند.
در فرازی از زیارت جامعه کبیره که یک دوره امام شناسی است اینگونه آمده است:
«بِکُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِکُمْ یخْتِمْ وَبِکُمْ ینَزِّلُ الغَیثَ وَبِکُمْ یمسِکُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَی الاَرضِ اِلاّ بِاِذنِهِ( 2 )؛
]ای امامان بزرگ خداوند به سبب شما عالم را آغاز کرد و به سبب شما نیز آن را پایان میدهد و به سبب وجود شما باران را فرو میفرستد و به برکت وجود [شما آسمان را نگهداشته است از اینکه بر زمین فرود آید، جز به اراده او».
بنابراین آثار وجودی امام تنها به ظهور و آشکاری او خلاصه نمیشود بلکه وجود او در عالم ـ حتّی در غیبت و نهان زیستی ـ سرچشمه حیات همه موجودات و مخلوقات الهی است و خدا خود اینگونه خواسته است که او که موجود برتر و کاملتر است واسطه دریافت و رساندن فیوضات و دادههای الهی به سایر پدیدهها باشد و در این عرصه فرقی بین غیبت و ظهور او نیست. آری همگان از آثار وجود امام بهره میگیرند و غیبت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این جهت خللی ایجاد نمیکند. جالب اینکه وقتی از امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) درباره نحوه بهره مندی از آن حضرت در دوره غیبت، سؤال میشود میفرماید:
«وَاَمّا وَجهُ الاِنتِفاعِ بی فی غَیبَتی فَکَا الاِنتِفاع بِالشَّمسِ اِذا غَیبَتْها عَنِ الاَبصارِ السَّحابُ( 3 )؛
بهرهمندی از من در روزگار غیبتم، مانند سود بردن از خورشید است آن گاه که به وسیله ابرها از چشمها پوشیده است.»
تشبیه امام به آفتاب و تشبیه غیبت او به قرار گرفتن خورشید در پسِ ابر، نکتههای فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
خورشید در منظومه شمسی مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او حرکت میکنند چنان که وجود گرامی امام عصر مرکز نظام هستی است.
بِبَقائِهِ بَقِیتِ الدُّنیا وَبِیمْنِهِ رُزِقَ الْوَری وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الاَْرضُ وَالسَّماء( 4 )؛
به سبب بودن او دنیا باقی است و به برکت وجود او، عالم روزی میخورند و به خاطر وجود او زمین و آسمان، استوار مانده است.
آفتاب، لحظهای از نورافشانی دریغ نمیکند و هر کس به اندازه ارتباطی که با خورشید دارد از نور آن بهره میگیرد. چنان که وجود ولی عصر واسطه دریافتِ همه نعمتهای مادی و معنوی است که از ناحیه پروردگارِ جهان به بندگان میرسد ولی هر کس به اندازه رابطه خود با آن منبع کمالات، بهره مند میگردد.
اگر این آفتابِ پشت ابر هم نباشد، شدت سرما و تاریکی، زمین را غیر قابل سکونت خواهد کرد. چنانکه اگر عالم از وجود امام ـ گرچه در پشت پرده غیبت ـ محروم بماند سختیها و نابسامانیها و هجوم انواع بلاها ادامه زندگی را غیر ممکن میسازد.
آن حضرت در نامهای به شیخ مفید خطاب به شیعیان خود میفرماید:
«اِنّا غَیرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ وَلا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْلا ذلِکَ لنَزَلَ بِکُمُ اللاّواءَ وَاصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداء5؛
ما هرگز شما را به حال خود رها نکرده ایم و هرگز شما را از یاد نبرده ایم و اگر نبود (عنایات پیوسته ما) حتماً سختیها و بلاهای فراوانی به شما میرسید و دشمنان شما را نابود میکردند.»
بنابراین آفتاب وجود امام بر عالم وجود میتابد و به همه هستی فیض میرساند و در این میان برای بشریت و به ویژه جامعه مسلمین و امت شیعه و معتقد به او برکات و خیرات بیشتری دارد .
-----------------------------
1. کافى، ج 1، ص 201.
2. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره. توضیح اینکه این زیارت از امام هادى(علیه السلام) نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالى است و پیوسته مورد عنایت خاص عالمان شیعه بوده است.
3. احتجاج، ج 2، ش 344، ص 542.
4. مفاتیح الجنان، دعاى عدیله.
از سرمایههای مهم زندگی، امید است. امید مایه حیات و نشاط و پویایی است. امید عامل حرکت و اقدام است. وجود امام در عالم، موجب امید به آیندهای روشن و سراسر شور و اشتیاق است. شیعه، پیوسته و در طول تاریخ هزار و چهارصدساله، به انواع بلاها و سختیها گرفتار شده است و آن چه به عنوان نیروئی بزرگ و پشتوانهای استوار، او را به ایستادگی و تسلیم نشدن و حرکت و تلاش، واداشته است؛ امید به آینده سبز مؤمنین و دین باوران بوده است. آیندهای که خیالی و افسانهای نیست؛ آیندهای که نزدیک است و میتواند نزدیکتر باشد. زیرا آن که باید رهبری قیام را به عهده گیرد زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و این من و تو و مائیم که باید آماده باشیم.
هر جامعهای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد مورد نظر، نیاز به وجود رهبری آگاه دارد تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهی او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگی برای افراد است تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامههای آینده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمیکند و به واسطههای گوناگون، نسبت به راههای انحرافی، هشدار میدهد.
امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرچه در غیبت است ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ مکتب شیعه است. او با آگاهی کامل از توطئههای دشمنان، به شیوههای مختلف، مرزهای فکری شیعیان را پاسداری میکند و آن گاه که دشمن فریبکار با وسیلهها و ابزارهای گوناگون، اصول مکتب و اعتقادات مردم را نشانه میگیرد، با هدایت و ارشاد عالمان و برگزیدگان، راههای نفود او را میبندد.
برای نمونه، عنایت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیعیان بحرین را از زبان علاّمه مجلسی( 1 ) میشنویم:
در روزگار گذشته، فرمانروایی ناصبی بر بحرین حکومت میکرد، که وزیرش در دشمنی با شیعیان آن جا، گوی سبقت را از او ربوده بود. روزی وزیر بر فرمانروا وارد شد و اناری را به دست او داد، که به صورت طبیعی این واژهها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا الله، محمّد رسول الله و ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله». فرمانروا از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به وزیر گفت: این، نشانهای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان مذهب تشیع است. نظر تو درباره ی شیعیان بحرین چیست؟ وزیر پاسخ داد: به باور من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارایه دهیم. اگر آن را پذیرفتند که از مذهب خود دست میکشند وگرنه آنان را میان گزینش سه چیز مخیر میکنیم؛ پاسخی قانع کننده بیاورند یا جزیه( 2 ) بدهند و یا این که مردان شان را میکشیم زنان و فرزندان شان را اسیر میکنیم و اموال شان را به غنیمت میبریم.
فرمانروا، رأی او را پذیرفت و دانشمندان شیعه را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را میکشم و زنان و فرزندان تان را اسیر میکنم یا این که باید جزیه بدهید. دانشمندان شیعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفتوگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از صالحان و پرهیزگاران بحرین را برگزینند. آن گاه از میان این ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استغاثه کن و از او، راه رهایی از این مصیبت را بپرس؛ زیرا او، امام و صاحب ماست.
آن مرد چنین کرد، ولی موفّق به زیارت حضرت نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که محمّد بن عیسی نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گریه و زاری از حضرت، درخواست کمک کرد. چون آخر شب شد، شنید مردی خطاب به او میگوید: ای محمّد بن عیسی! چرا تو را به این حال میبینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمده ای؟ محمّد بن عیسی از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای محمّد بن عیسی! منم صاحب الزمان. حاجت خود را بازگو! محمدبن عیسی گفت: اگر تو صاحب الزمانی، داستان مرا میدانی و به گفتن من نیاز نیست. فرمود: راست میگویی. تو به دلیل آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمده ای. عرض کرد: آری، شما میدانید چه بر ما رسیده است و شما امام و پناه ما هستید. پس آن حضرت فرمود: ای محمدبن عیسی! در خانه ی آن وزیر ـ لعنة الله علیه ـ درخت اناری است. هنگامی که درخت تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روی آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا میروی و به او میگویی که من پاسخ تو را در خانه ی وزیر میدهم. چون به خانه ی وزیر رفتید، پیش از وزیر به فلان اتاق برو! کیسه ی سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه ی دیگر این که به فرمانروا بگو: که معجزه ی دیگر ما این است که چون انار را دو نیم کنید، جز دود و خاکستر چیزی در آن نیست!
محمدبن عیسی از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد شیعیان بازگشت. روز دیگر، آنان پیش فرمانروا رفتند و هر آن چه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرموده بود، آشکار گشت.
فرمانروای بحرین با دیدن این معجزه به تشیع گروید و دستور داد وزیر حیله گر را به قتل رساندند.( 3 )
-------------------------------------
1. او از علمای بزرگ شیعهی عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود بجا گذاشته، معروفترین آنها کتاب بحارالانوار است که مجموعهای گرانسنگ از کلمات اهل بیت(علیهم السلام) است که در 110 جلد تنظیم شده است. وی در سال 1111 ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.
2. پولى که غیر مسلمانانى که در پناه حکومت اسلامى زندگى مى کنند، در برابر تأمین امنیّت و برخوردارى از امکانات به دولت اسلامى مى پردازند.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 178.
قرآن کریم میفرماید:
Gوَ قُلْ اِعْمَلُوا فَسَیرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَF( 1 )
]ای پیامبر به مردم بگو عمل کنید ولی بدانید[ که خداوند و پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و مؤمنان، کارهای شما را میبینند.
در روایات آمده است که مراد از «مؤمنون» در این آیه شریفه، امامان معصوم(علیهم السلام) هستند.( 2 ) بنابراین، اعمال مردم به نظر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میرسد. و آن بزرگوار از پس پرده غیبت، شاهد و ناظر کارها است. این حقیقت اثر تربیتی بزرگی دارد و شیعیان را به اصلاح کارهای خود وامی دارد و از این که در برابر حجّت خدا و امام خوبیها به زشتیها و گناهان آلوده شوند باز میدارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاکی، بیشتر باشد، آئینه دل و جانش، صفای بیشتری مییابد و این روشنی و زلالی در گفتار و رفتار او آشکارتر میگردد.
---------------------------------
1. سوره توبه، آیه 105.
2. کافى، ج 1، باب عرض الاعمال، ص 171.
پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، معلّمان و مربّیان اصلی جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگواران بهرهها بردهاند. در زمان غیبت نیز، اگرچه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ممکن نیست ولی آن معدن علوم الهی به راههای مختلف، گره از مشکلاتِ علمی و فکری شیعیان باز میکند. در دوره غیبت صغری، بسیاری از سؤالات مردم و علما، از طریقِ نامههای امام که به توقیعات مشهور است پاسخ داده میشد.( 1 )
امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جواب نامه اسحاق بن یعقوب و سؤالهای او، نوشته است:
«خداوند تو را هدایت کند و ثابت قدم بدارد؛ اما اینکه درباره منکران از خاندان و عموزادگان ما سئوال کردی، بدان که بین خدا و هیچ کس خویشاوندی نیست و کسی که مرا انکار کند از من نیست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است... و اما اموال تان را تا پاکیزه نکنید قبول نمیکنیم...
و اما اموالی که برای ما فرستادی از آن رو میپذیریم که پاکیزه و طاهر است... و کسی که اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد همانا آتش خورده است... و چگونگی استفاده از من، مانند بهره مندی از خورشیدِ پشت ابر است و من امان مردم روی زمین هستم همانطوری که ستارگان امان اهل آسمانها هستند. و از اموری که سودی برایتان ندارد پرسش نکنید و خود را در آموختن آنچه از شما نخواستهاند به زحمت نیفکنید و برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که همان، فرج شماست، سلام بر توای اسحاق بن یعقوب و سلام بر هر کسی که پیرو هدایت است.»( 2 )
پس از غیبت صغری هم بارها علمای شیعه، مشکلات علمی و فکری خود را با امام خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نمودهاند.
میر علاّم یکی از شاگردان مقدس اردبیلی( 3 ) چنین میگوید:
نیمه شبی در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت علی(علیه السلام) بودم ناگاه شخصی را دیدم که به سمت حرم میرود، به سوی او رفتم چون نزدیک شدم؛ دیدم که شیخ و استادم ملا احمد مقدّس اردبیلی(قدس سره) است. خود را از او پنهان کردم.
نزدیک حرم مطهر شد در حالی که در بسته بود؛ ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل حرم گردید! و پس از مدتی کوتاه از حرم خارج شد، و به سمت کوفه متوجه گردید.
به دنبال او روانه شدم به طوری که مرا نمیدید تا آن که داخل مسجد کوفه گردید و در نزد محرابی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در آن ضربت زدهاند قرار گرفت و مدّتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از مسجد بیرون رفت و به سمت نجف متوجه گردید من همچنان دنبال او بودم تا آنکه به مسجد حنانه رسید؛ ناگاه بدون اختیار سرفه ام گرفت چون صدای مرا شنید برگشت نگاهی به من کرد و مرا شناخت. فرمود: میر علام هستی؟ گفتم: آری! گفت: اینجا چه میکنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل حرم حضرت علی(علیه السلام) شدی تا حال با شما هستم. شما را به حق این قبر قسم میدهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم به من خبر دهید!
فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم آن را به کسی نگویی! چون به او اطمینان دادم فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل میشود برای حل آن به امیرالمؤمنین(علیه السلام) متوسل میشوم. امشب نیز مسئلهای برای من مشکل شد و در آن فکر میکردم؛ ناگاه به دلم افتاد که باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال کنم.
چون به حرم مطهر رسیدم چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده به خدا نالیدم که جواب آن را از آن حضرت دریابم ناگاه از قبر مطهر ندایی شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و از قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سؤال کن زیرا که او امام زمان توست. پس به نزد محراب ]مسجد کوفه [آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده جواب شنیدم و اکنون به منزل خود میروم.( 4 )
----------------------------------------
1. ر.ک: کمال الدین، ج 2، باب 45، صص 235 - 286.
2. همان، ح 4، ص 237.
3 . او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی نمونه و مثال زدنی است و بنابر نقل علامه مجلسی، بارها محضر امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف گردیده و از وی آثار ارزشمندی هم بجای مانند حدائقالشیعه و... مزار او در حرم امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) میباشد.
4. بحارالانوار، ج 52، ص 174.
امام و حجّت خدا وظیفه رهبری و هدایت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت نور هدایت او هستند، راهنمایی کند. برای انجام این مأموریت الهی، گاهی آشکارا و بی پرده، با انسانها ارتباط برقرار میکند و با گفتار و کردار زندگی ساز خود، راه سعادت و بهروزی آنها را نشان میدهد و زمانی دیگر با استفاده از قدرت ولایت خود که نیروی غیبی و الهی است در درون قلبها اثر میگذارد و با توجهی ویژه و عنایتی خاص، دلهای آماده را، مایل به خوبیها و زیباییها میکند و راه رشد و کمال آنها را هموار میسازد. در این بخش، نیازی به حضور ظاهری امام و ارتباط مستقیم با او نیست بلکه هدایتها از راههای درونی و ارتباطات قلبی انجام میگیرد. امام علی(علیه السلام) در بیان این بخش از فعالیتهای امام میفرماید:
خداوندا، جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در زمین باشد تا خلق را به سوی آئین تو رهنمون گردد... و اگر وجود ظاهری او از مردم پنهان باشد ولی بی شک تعالیم و آداب او در دلهای مؤمنین پراکنده است و آنها براساس آن عمل میکنند.( 1)
امام غایب از طریق همین هدایتها به کار نیروسازی برای قیام و انقلاب جهانی، همّت میگمارد. و آنها که شایستگیهای لازم را دارا باشند تحت تربیت ویژه امام، برای حضور در رکابِ آن حضرت آماده میشوند و این یکی از برنامههای امام غایب است که به برکت وجود او انجام میشود.
------------------------------------
1. اثبات الهداة، ج 3، ح 112، ص 463.
بدون تردید، امنیّت از اصلی ترین سرمایههای زندگی است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگی و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است و کنترل آفتها و بلاها اگرچه با فراهم آوردن وسائل مادّی ممکن است ولی عوامل معنوی نیز در آن تأثیر فراوانی دارد. در روایات پیشوایان ما، وجود امام و حجّت الهی، در مجموعه جهان آفرینش، به عنوان عامل امنیّت زمین و اهل آن شمرده شده است.
امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود فرموده است:
وَ اِنِّی لاََمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ...؛
من موجب ایمنی (از بلاها) برای ساکنان زمین هستم.( 1 )
وجود امام، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدی که انجام میدهند به عذابهای سخت الهی گرفتار آیند و طومار حیات زمین و اهل آن در هم پیچیده شود.
قرآن کریم در این باره، خطاب به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) میفرماید:
Gوَ ما کانَ اللّهُ لِیعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِیهِم...F
«(ای رسول ما) تا زمانی که تو در میان ایشان (مسلمانان) هستی، خداوند هرگز آنها را به عذاب (عمومی) گرفتار نخواهد کرد.»( 2 )
حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که مظهر رحمت و مهر پروردگار است نیز به عنایت خاص خود بلاهای بزرگ را به ویژه از جامعه شیعیان و فرد فرد آنها دور میکند؛ گرچه در بسیاری از موارد، شیعیان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست یاریگر او را در بالای سر خود نشناسند!
آن گرامی در مقام معرفی خود فرموده است:
«أَنَا خاتِمُ الاَْوْصِیاءِ وَ بِی یدْفَعُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ الْبَلاءَ مِنْ اَهْلی وَ شِیعَتِی؛
من آخرین جانشین پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) هستم و خدای تعالی به ]سبب وجود[ من بلاها را از خاندان و شیعیانم دور میکند.»( 3 )
در جریان شکل گیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و سالهای پرالتهاب دفاع مقدّس، بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملکت سایه افکند و نظام اسلامی و ملت مسلمان و مهدوی را از گردنه توطئههای سنگین دشمن، عبور داد! شکسته شدن حکومت نظامی شاه در 21 بهمن 1357 به فرمانِ امام خمینی قدس الله سره، حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی آمریکا در سال 1359 در صحرای طبس، کشف کودتای نافرجام نوژه در 21 تیرماه 1361 و ناکامی دشمنان در جنگ هشت ساله و دهها نمونه دیگر شواهد گویایی است.
-------------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، باب 45، ح 4، ص 239.
2. سوره انفال، آیه 33.
3. کمال الدین، ج 2، باب 43، ح 12، ص 171.
موعود بزرگ جهانیان و قبله آمال مسلمانان و محبوب دلهای شیعیان، همواره بر حال مردم نظر دارد و غیبت آن خورشید مهربانی، مانع از آن نیست که پرتو زندگی بخش و نشاط آفرین خود را بر جانهای مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان کرم و بزرگواری خویش، مهمان کند. آن ماه منیر دوستی و مهرورزی، پیوسته غمخوار شیعیان و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر گردیده و دست شفابخش خویش را مرهم زخمهای آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابانها عنایت فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بی کسی را یار و یاور و راهنما گشته است و در لحظههای سرد ناامیدی، دلهای منتظر را گرمی امید، بخشیده است. او که باران رحمت الهی است، در همه حال، بر کویر تفتیده جانها باریده و با دعای خود برای شیعیان، سبزی و خرّمی را برای آنها به ارمغان آورده است. آن سجاده نشین آستان حضرت دوست، دستهای خواهش را گشوده و برای من و تو این چنین خواسته است:
«یا نُورَالنُّورِ یا مُدَبِّرَ الاُْمُورِ یا باعِثَ مَنْ فِی القُبُورِ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاجْعَلْ لی وَلِشیعَتی مِنَ الضّیقِ فَرَجاً وَمِنَ الْهَمِّ مَخْرجاً وَاَوْسِعْ لَنَا المَنْهَجَ وَاطلق لَنا مِنْ عِنْدِکَ ما یفَرِّجُ وَافْعَلْ بِنا ما اَنْتَ اَهْلُهُ یا کَریم( 1 )؛
ای روشنایی نور،ای تدبیر کننده کارها،ای زنده کننده مردگان، بر محمد و خاندان او درود فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از غم و اندوه راه چارهای باز کن و راه ]هدایت[ را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن گشایش ما است به روی ما بگشا و آنچنان که تو شایسته آن هستی با ما رفتار کنای کریم.»
آنچه گفته شد بیانگر آن است که از آثار وجود امام ـ گرچه در غیبت به سر برد ـ امکان ارتباط و اتصال به اوست و آنها که لیاقت و شایستگی داشتهاند لذت همنشینی و همنوایی آن یار بی همتا را چشیدهاند.
-----------------------------------
1. منتخب الاثر، فصل 10، باب 7، ش 6، ص 658.
امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محور هستی، و واسطه همه فیوضات الهی به دیگران است
اعتقاد به ظهور و آمدن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روح امید و نشاط و پویائی را در جامعه میدمد.
امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نسبت به جریان امور مسلمین اشراف دارد و از مکتب شیعه پاسداری میکند.
با توجه به اشراف حضرت بر کارها و عرض اعمال مردم به حضور حضرت، این اعتقاد اثر تربیتی جدی در اصلاح و خودسازی مردم دارد
امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پناهگاه علمی و فکری شیعیان و حق طلبان است در موارد زیادی بزرگان شیعه پاسخهای علمی خود را از طریق حضرت دریافت نموده اند و نیز هدایت باطنی، ایمنی از بلاها و نزول باران رحمت از برکات وجودی آن حضرت است.
پس از اینکه با شخصیت منجی بزرگ عالم و تحقّق بخش آرمان آدم(علیه السلام) تا خاتم(صلی الله علیه و آله وسلم) و آخرین ذخیره الهی حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آشنا شدیم، اکنون درباره غیبت آن یگانه دوران که بخش مهمّی از زندگی آن حضرت است سخن میگوییم.
اولین نکته قابل طرح آن است که غیبت به معنی «پوشیده بودن از دیدگان» است نه حاضر نبودن. بنابراین در این بخش، سخن از دورهای است که امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از چشمان مردمان غایب است و آنها او را نمیبینند و این در حالی است که آن بزرگوار در بین مردم حضور دارد و در کنار ایشان زندگی میکند. این حقیقت در روایات امامان معصوم به عبارات گوناگون بیان گردیده است.
امام علی(علیه السلام) فرمود:
«سوگند به خدای علی، حجّت خدا در میان مردم هست و در راهها (کوچه و بازار) گام برمی دارد؛ به خانههای آنها سر میزند؛ در شرق و غرب زمین رفت و آمد میکند؛ گفتار مردم را میشنود و برایشان سلام میکند؛ میبیند و دیده نمیشود تا وقت ] معین و وعده الهی .»( 1 )
البته نوع دیگری از غیبت نیز برای آن حضرت بیان شده است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«در صاحب این امر سنتهایی از انبیاء وجود دارد... اما سنّت او از یوسف(علیه السلام)، پنهان بودن است. خداوند بین او و مردم حجابی قرار میدهد به گونه ای که[ مردم او را میبینند ولی نمیشناسند.»( 2 )
بنابراین درباره حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غیبت به دو گونه روی میدهد: آن بزرگوار در مواردی از دیدگان پنهان است و در مواردی دیگر دیده میشود ولی شناخته نمیگردد اما در هر حال در میان مردم حضور دارد.
--------------------------------------------
1. الغیبة نعمانى، باب 10، ح 3، ص 146.
2. کمال الدین، ج2، باب33، ح46، ص28.
غیبت و نهان زیستی، پدیدهای نیست که برای اولین بار و تنها درباره آخرین حجّت پروردگار روی داده باشد بلکه از روایات فراوان استفاده میشود که تعدادی از پیامبران بزرگ الهی، بخشی از زندگی خود را در پنهانی و غیبت بودهاند و این امر به جهت حکمت و مصلحت خدایی بوده و نه یک خواسته شخصی و یا مصلحت خانوادگی.
بنابراین غیبت یکی از سنّت های( 1 ) الهی است که در زندگی پیامبرانی همچون ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، یوسف، موسی، شعیب، الیاس، سلیمان، دانیال و عیسی(علیهم السلام) جریان یافته است و هر یک از آن سفیران الهی به تناسب شرایط سالهایی را در غیبت بسر بردهاند.( 2 )
به همین دلیل است که در روایات از غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان یکی از سنتهای پیامبران یاد شده است و یکی از دلایل غیبت آن حضرت، اجرا شدن سنّت انبیاء(علیهم السلام) در زندگی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شمرده شده است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«به راستی که برای ]امامِ قائم از ما غیبتی است که مدت آن طولانی خواهد بود. راوی گوید: دلیل این غیبت چیستای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)؟»
حضرت میفرماید:
«خداوند میخواهد سنتهای انبیاء در غیبت هایشان درباره آن حضرت روی دهد.» ( 3 )
از سخن فوق این نکته نیز آشکار میشود که سخن از غیبت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سالها پیش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پیشوایان اسلامی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) تا امام عسکری(علیه السلام) از غیبت آن حضرت و بعضی از خصوصیات آن و آنچه در زمان غیبت اتّفاق خواهد افتاد، خبر دادهاند و نیز وظایفی را برای مردم مؤمن در آن زمان بیان داشتهاند. ( 4 )
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودهاند:
«مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است... برای او غیبتی است و حیرتی پریشانی تا آنگاه که مردمان از دینهای خود گمراه شوند پس در آن زمان میآید مانند شهاب ثاقب ستارهای روشن و تابان[؛ پس زمین را از عدل و داد پر میکند همانگونه که از ظلم و ستم آکنده باشد.» ( 5 )
-------------------------------------------
1. قرآن کریم در سورههای متعددی از جمله غافر، آیه58؛ فتح، آیه23 و اسراء، آیه77 سخن از سنّت الهى مطرح کرده است و از مجموع اینها استفاده مى شود که مقصود از سنّت الهى قوانین ثابت و اساسى الهى است که هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد. این قوانین هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است و هم بر اقوام امروز و آینده حکومت خواهد کرد. (تفسیر نمونه، ج 17، ص 435، با تلخیص)
2. کمال الدین، ج 1، باب اول تا هفتم، ص 254 تا 300.
3. بحارالانوار، ج 52، ح 3، ص 90.
4ر.ک به منتخب الاثر، فصل دوّم، باب هاى 26 تا 29، صص 312 تا 340.
5کمال الدین، ج 1، باب 25، ح 4، ص 536.
به راستی چرا امام و حجّت خدا در پس پرده غیبت قرار گرفته است و کدام علت سبب گردید تا مردم از برکات ظهور او محروم گردند؟
درباره این موضوع سخنان فراوانی گفته شده و روایات فراوانی نیز در دست است ولی پیش از پاسخ گفتن به سؤال فوق لازم است به نکتهای اساسی اشاره کنیم:
ما ایمان داریم که خداوند عالم هیچ کار کوچک و بزرگی را جز بر اساسِ حکمت و مصلحت انجام نمیدهد خواه این مصلحتها را بشناسیم یا خیر. و نیز همه رویدادهای خرد و کلانِ جهان با تدبیر پروردگار و به اراده او انجام میپذیرد که یکی از مهمترین آنها، حادثه غیبت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. بنابراین غیبت آن سرور نیز مطابق حکمت و مصلحت است اگرچه ما فلسفه آن را ندانیم.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«بیتردید برای صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غیبتی است که هر اهل باطلی در آن به شک میافتد.»
راوی از علت غیبت سؤال کرد. حضرت فرمود:
«غیبت به سبب امری است که اجازه نداریم آن را برای شما بیان کنیم... غیبت، سرّی از اسرار الهی است ولی چون میدانیم که خداوند بزرگ حکیم است میپذیریم که همه کارهای او ]براساسِ [حِکمت است و اگرچه علّت آن کارها برای ما معلوم نباشد.» ( 1 )
البتّه چه بسا انسانی که همه افعال خداوند را حکیمانه میداند و در برابر آنها سر تسلیم فرود میآورد، به دنبال دانستن راز و رمز بعضی از رویدادهای عالم باشد تا به سبب علم به فلسفه یک پدیده، آرامش نفس و اطمینان قلبی بیشتری یابد. بنابراین به بحث و بررسی پیرامون حکمتها و آثار غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میپردازیم و به روایات مربوط به آن اشاره میکنیم:
-------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، باب 44، ح 11، ص 204.
وقتی امّت نسبت به پیامبر و امام قدر نشناسند و وظایف خود را در برابر او انجام ندهند بلکه اوامر او را نافرمانی کنند، رواست که خداوند، پیشوای ایشان را از آنها جدا کند تا به خود آیند و در روزگار غیبت او، ارزش و برکت وجود او را دریابند و در این صورت، غیبت امام به مصلحت امت است گرچه آنها ندانند و درک نکنند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
«وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها برگیرد.» ( 1 )
استقلال و نبودن تحت پیمان دیگران
آنها که به دنبال ایجاد یک تحوّل و انقلاب هستند به ناچار در ابتدای قیام با بعضی از مخالفان، عهد و پیمانی میبندند تا بتوانند اهداف خود را دنبال کنند، ولی مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن مصلح بزرگی است که در راه برپایی انقلاب و حکومت عدل جهانی با هیچ قدرت ستمگری سازش نخواهد کرد زیرا که مطابق روایات فراوان او مأمور به مبارزه قاطع و آشکار با همه ظالمان است. به همین جهت تا آماده شدن شرایط انقلاب، در غیبت میرود تا مجبور نباشد که با دشمنان خدا عهد و پیمانی ببندد.
در روایتی از امام رضا(علیه السلام) علت غیبت اینگونه بیان گردیده است:
«برای اینکه آن زمان که با شمشیر قیام میکند، کسی بر عهده او ]امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) [ بیعتی نداشته باشد.» ( 2 )
امتحان کردن مردم یکی از سنّتهای خداوند است. او بندگان خود را به اسباب گوناگون میآزماید تا میزان استواریشان در مسیر حق روشن شود. البتّه نتیجه امتحان برای خداوند معلوم است ولی در کوره آزمایشها این بندگان هستند که ساخته میشوند و به جوهر وجود خود پی میبرند.
امام کاظم(علیه السلام) فرمود:
«هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید تا کسی شما را از آن بیرون نکند برای صاحب این امر (= امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غیبتی خواهد بود که گروهی از پیروان او از اعتقاد خود دست بر میدارند و این غیبت، آزمونی است که خداوند با آن بندگانش را امتحان میکند.» ( 1 )
---------------------------------------
1. الغیبة طوسى، فصل 5، ح 284، ص 237.
یکی از عواملی که سبب کناره گیری پیامبران از قوم خود میشد، حفظ جان خویش بود. آنها برای اینکه بتوانند در فرصتی دیگر رسالت خود را به انجام رسانند در شرایطی که مورد تهدید قرار میگرفتند مخفی میشدند همانگونه که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) از مکّه بیرون رفت و در غار پنهان شد. البته همه اینها به دستور و اراده خداوند است.
درباره حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و علت غیبت او نیز در روایات متعدد چنین امری بیان شده است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«امام منتظر، پیش از قیام خود، مدتی از چشمها غایب خواهد شد. از علّت آن سؤال شد. حضرت فرمود: برجانِ خویش بیمناک است.» ( 1 )
هر چند شهادت آرزوی مردان خداست ولی شهادتی مطلوب است که در میدان انجام وظیفه الهی و به صلاح جامعه و دین خدا باشد. امّا آنگاه که کشته شدن فرد به معنی به هدر رفتن و از دست رفتن اهداف باشد، ترس از قتل، امری عقلی و پسندیده است. کشته شدن امام دوازدهم که آخرین ذخیره الهی است به معنی فرو ریختن کعبه آمال و آرزوی تمام انبیاء و اولیاء(علیهم السلام) و تحقق نیافتن وعده پروردگار در تشکیل حکومت عدل جهانی است.
گفتنی است که در روایات نکتههای دیگری نیز درباره علّت غیبت امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان گردیده است که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود ولی آنچه مهم است اینکه همانگونه که پیش از این گذشت؛ «غیبت»، سرّی از اسرار الهی است و علت اصلی و اساسی آن پس از ظهور آشکار خواهد شد و آنچه بیان شد عواملی است که در غیبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأثیر گذار بوده است.
----------------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، باب 44، ح 7، ص 233.
با توجه به مطالب گذشته، غیبت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امری لازم و ضروری بود ولی از آنجا که همه حرکتها و اقدامهای پیشوایان بزرگ ما، در راستای تقویت پایههای ایمان و اعتقاد مردم بود و بیم آن بود که غیبت آخرین حجّت الهی، آسیبهای جدّی و غیر قابل جبران به دیانت مسلمین وارد آورد، دوران غیبت با روندی حساب شده و برنامه ریزی دقیق آغاز گردیده و ادامه پیدا کرد.
سالها پیش از ولادت امام دوازدهم، سخن از غیبت آن بزرگوار و ضرورت آن بر سر زبانها افتاد و نقل محافل ائمه معصومین(علیهم السلام) و اصحاب ایشان شد. همچنین روش ارتباط امام هادی و امام عسکری(علیهما السلام) با شیعیان در قالبی جدید و به شکل محدودتری انجام گرفت و پیروان مکتب اهلبیت(علیهم السلام) رفته رفته آموختند که در بسیاری از نیازهای مادی و معنوی، مجبور به شرفیابی به محضر امام حاضر نیستند بلکه میتوانند با مراجعه به کسانی که از سوی امامان به عنوان وکیل و فرد مورد اعتماد معرفی شده اند، به وظایف خود عمل کنند. با شهادتِ امام حسن عسکری(علیه السلام) و آغاز دوره غیبت حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باز هم رابطه امام و امت به کلّی قطع نشد بلکه مردم به وسیله نائبان خاص امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با مولا و مقتدای خویش در ارتباط بودند و در همین دوره بود که شیعیان به رفت و آمد و ارتباط گستردهتر با عالمان دینی، خو گرفتند و دانستند که در شرایط غیبت امام نیز راه شناخت وظایف دینی به روی آنها بسته نیست. در این بستر مناسب بود که غیبت طولانی حضرت بقیة اللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اتفاق افتاد و ارتباطی که بین امام و شیعیان در زمانهای گذشته معمول و رایج بود، قطع گردید.
اینک درباره ویژگیهای دو دوره کوتاه و بلند غیبت، مطالبی را خواهیم آورد.
با شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) در سال 260 هجری قمری، دوران امامت امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغاز شد و از همین زمان، غیبت کوتاه مدّت آن گرامی که به «غیبت صغری» معروف است شروع شد و تا سال 329 هجری قمری ـ نزدیک به 70 سال ـ ادامه یافت.
مهم ترین ویژگی دوره غیبت صغری آن است که مردم از طریق نایبان خاصّ با امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ارتباط بودند و به وسیله آنها پیامهای آن حضرت را دریافت میکردند و پاسخ سؤالات خود را میگرفتند. ( 1 )
گاهی نیز به واسطه نائبان امام، توفیق شرفیابی به حضور امام خویش را مییافتند.
نائبان خاصّ امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که همگی از علما و بزرگان شیعه و برگزیدگان امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند، چهار تن هستند که به ترتیب زمان نیابت خود عبارتند از:
1. عثمان بن سعید عَمری؛ وی از آغاز غیبتِ امام، عهده دار نیابت آن حضرت شد و در سال 267 هجری قمری در گذشت. او وکیل امام هادی و امام عسکری(علیهما السلام) نیز بوده است.
2. محمد بن عثمان عمری؛ او فرزند نایب اوّل است که پس از درگذشت پدر به مقام نیابت رسید و در سال 305 هجری قمری وفات کرد.
3. حسین بن روح نوبختی؛ او پس از 21 سال نیابت، در سال 326 هجری قمری بدرود حیات گفت.
4. علی بن محمد سمری؛ وی در سال 329 هجری قمری از دنیا رفت و با مرگ او دوران غیبت صغری پایان گرفت.
نائبان خاص همگی توسط امام عسکری(علیه السلام) و امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتخاب گردیده و به مردم معرفی میشدند. شیخ طوسی; در کتاب الغیبه خود روایت کرده است که روزی چهل نفر از شیعیان به همراه عثمان بن سعید (نائب اول) به حضور امام عسکری(علیه السلام) رسیدند. امام(علیه السلام)، فرزند خود را به آنها نشان داد و فرمود:
پس از من، این (کودک) امام شماست. از او اطاعت کنید... بدانید که پس از امروز او را نخواهید دید تا عمر او به کمال برسد. پس (در غیبت او) آنچه عثمان ]بن سعید [می گوید بپذیرید و از او فرمان برید که او جانشین امام شماست و کارها به دست اوست. ( 2 )
در روایتی دیگر امام عسکری(علیه السلام) به نیابت محمدبن عثمان (نائب دوم) از امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز تصریح فرموده است.
شیخ طوسی مینویسد:
«عثمان بن سعید» به دستور حضرت عسکری(علیه السلام)، اموالی را که جمعی از شیعیان یمن آورده بودند، تحویل گرفت. گروهی که شاهد ماجرا بودند به امام گفتند، به خدا قسم عثمان از بهترین شیعیان شماست ولی با این کار، جایگاه او نزد شما، برای ما روشنتر شد.
امام عسکری(علیه السلام) فرمود: بله، گواه باشید که عثمان بن سعید عمری وکیل من است و پسرش «محمد» نیز وکیل پسرم «مهدی» خواهد بود. ( 3 )
اینها مربوط به دوران قبل از غیبت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود و در طول غیبت صغری نیز هر یک از نائبان، پیش از مرگ خود، نائب بعدی را که از سوی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتخاب شده بود به مردم معرفی میکردند.
این مردان بزرگ به سبب برخورداری از صفات و ویژگیهایی، برای نیابت خاص ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شایستگی یافتند. امانتداری، پاکدامنی، عدالت در گفتار و رفتار، راز داری و پنهان کاری و پوشاندنِ اسرار اهلبیت(علیهم السلام) در شرایط ویژه دوره امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خصوصیات مهم آنها بود. ایشان مورد اعتماد و اطمینان امام(علیه السلام) و پرورش یافتگان مکتب خاندان پاک پیامبر بودند. بعضی از آنان از سنّ یازده سالگی تحت تربیت امامان(علیهم السلام) قرار گرفتند و علم را در کنار ایمانی قوی در وجود خویش به کمال رسانیدند. نام نیک آنها بر سر زبانها بود و صبر و بردباری و تحمل مشکلات و مقاومت در برابر سختیها چنان با وجودشان عجین شده بود که در سخت ترین شرایط نیز از امام خود اطاعت کامل داشتند و در کنار همه این صفات زیبا، از توان مدیریت و رهبری شیعیان برخوردار بودند و با فهم و آگاهی کامل و درک حسّاسیت زمان و بهره گیری از امکانات موجود، جامعه شیعه را در صراط مستقیم الهی هدایت کردند و آنان را از گذرگاه غیبت صغری به سلامت عبور دادند.
مطالعه دقیق دوره غیبت صغری و نقش مهم نوّاب اربعه در ایجاد ارتباط بین امت و امام به خوبی اهمیت این دوره از حیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نشان میدهد. وجود این ارتباطها و نیز راه یافتن برخی از شیعیان به محضر امام خویش در طول دوران غیبت صغری تأثیر فراوانی در اثبات ولادت امام دوازدهم و آخرین حجّت پروردگار داشت و این دستاورد مهم درست در زمانی بود که دشمنان میکوشیدند تا شیعیان را نسبت به تولّد فرزندی برای امام عسکری(علیه السلام) دچار شک و تردید نمایند. به علاوه این دوره، زمینه و بستر مناسبی برای شروع غیبت کبری بود که در آن دوران مردم از داشتن هر گونه ارتباط با امام خود توسط افرادی معین، محروم میشدند ولی با آرامش خاطر و اطمینان به وجود و حضور امام و بهره مندی از برکات او، به روزگار غیبت کامل حضرت، پا نهادند.
-------------------------------------------
1. متن نامهها ـ که به توقیعات مشهور است ـ در کتاب هاى علماى شیعه موجود است (براى نمونه بحارالانوار، ج 53 باب 31، ص 150 - 197).
2. الغیبة طوسى، فصل 6، ح 319، ص 357.
3. همان، فصل 6، ح 317، ص 355.
در آخرین روزهای عمر نائب چهارم در نامهای از امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خطاب به او چنین آمده بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم ای علی بن محمد سمری، خداوند در مصیبت وفات تو، به برادران دینی ات، پاداش بزرگ کرامت فرماید؛ چرا که تو تا شش روز دیگر به سرای باقی خواهی رفت. از این رو به کارهایت رسیدگی کن و درباره جانشین پس از خود به کسی وصیت مکن! زیرا که دوره غیبت کامل ]و طولانی فرا رسیده است و از این پس ظهوری برای من نخواهد بود مگر پس از فرمان الهی و آن پس از گذشت مدتی دراز خواهد بود که دلها را سختی و قساوت فراگیرد و زمین از ظلم و ستم پر گردد...» ( 1 )
بنابراین با وفات آخرین نائب خاص امام دوازدهم در سال 329 هجری قمری، دوره غیبت طولانی که به «غیبت کبری» معروف است، آغاز شد و این دوران همچنان ادامه دارد تا روزی که به خواست خداوند ابرهای غیبت، کنار رود و جهان از پرتو مستقیم خورشید فروزان ولایت، بهره مند گردد.
همانگونه که گذشت در دوره غیبت صغری، شیعیان به وسیله نائبان خاص با امام خود رابطه داشتند و با تکالیف الهی خود آشنا میشدند ولی در دوران غیبت کبری این نوع ارتباط قطع گردیده و مردم مؤمن برای شناخت وظایف دینی خود تنها به نائبان عام آن حضرت که همان عالمان دینی وارسته و مراجع بزرگ تقلید هستند مراجعه میکنند و این جریان، مسیر روشنی است که امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود در نامهای به یکی از چهرههای مورد اعتماد شیعه، ترسیم فرمود. در فرازی از این نامه که توسّط دومین نائب خاص امام ابلاغ شد چنین آمده است:
«وَاَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةِ فَارْجِعُوا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا فَاِنَّهُم حُجَّتی عَلَیکُم وَأَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیهم... ( 2 ) و اما در مورد رویدادهایی که در آینده رخ خواهد داد و برای شناخت وظیفه الهی خود در شرایط گوناگون به راویان حدیث ما = فقها رجوع کنید. زیرا آنها حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنان هستم...»
این راهکار جدید برای پاسخ گویی به پرسشهای دینی و مهمتر از آن شناخت وظیفه فردی و اجتماعی شیعیان در دوره غیبت کامل امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گویای این واقعیت است که نظام مترقّی امامت و رهبری در فرهنگ شیعه، نظامی پویا و زنده است که در شرایط مختلف، امر هدایت و رهبری مردم را به استوارترین روش، انجام داده است و در هیچ دورهای پیروان مکتب را بدون یک سرچشمه هدایتگر رها نکرده است بلکه سررشته امور آنها را در زوایای مختلف زندگی فردی و جمعی به دست با کفایت عالمان دین شناس و پرهیزگار که امانتدار دین و دنیای مردم هستند، سپرده است تا کشتی جامعه اسلامی را در دریای پر تلاطم و طوفانی جهان و سیاستهای سیاستبازان استعمار از افتادن در گرداب حوادث حفظ کرده و مرزهای اعتقادی شیعیان را پاسداری کنند.
امام هادی(علیه السلام) در بیان نقش علمای دینی در زمان غیبت فرمود:
«اگر نبودند علمایی که پس از غیبت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را به سوی آن حضرت بخوانند و آنها را به سوی امامشان هدایت کنند و با حجتها و دلیلهای محکم الهی از دین او که دین خداست حمایت کنند و اگر نبودند آن عالمان هوشیار که بندگان خدا را از دامهای شیطان و شیطان صفتان و از دشمنی های دشمنان اهلبیت(علیهم السلام) نجات میدهند، هیچ کس نمیماند مگر اینکه از دین خدا بیرون میرفت!! ولی ایشان هستند که سررشته دلها و افکار و عقاید شیعیان را با استواری در دست دارند آنچنان که کشتی بان، سکّان کِشتی را به دست میگیرد. آن عالمان، برترین بندگان نزد خداوند متعال هستند.» ( 3 )
نکتهای که قابل توجه است شرایط و خصوصیاتی است که رهبری جامعه باید دارا باشد. زیرا که سپردن اختیار امور مردم در دین و دنیا به فرد یا افرادی که عهده دار این مسئولیت بزرگ میشوند باید همراه با دقت نظر و تشخیص صحیح و دقیق باشد. به همین جهت پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، ویژگیهای فوق العادهای را برای مرجع دینی و بالاتر از آن، مقام ولایت امر مسلمین که به «ولی فقیه» معروف است، بیان کردهاند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«از میان فقها و عالمان دین آنکس که در برابر هر گناهِ کوچک یا بزرگ خود نگهدار بوده و نگهبان دین و آیین و اعتقادات خود و مردم باشد و با خواستهها و تمایلاتِ شخصی خود مخالفت کرده و از دستورات مولا و امام عصر[ خود اطاعت کند، بر مردم است که از او پیروی کنند. و بعضی از فقهای شیعه چنین هستند نه همه آنان.» ( 4 )
-----------------------------------------
1. الغیبة طوسى، فصل 6، ح 365، ص 395.
2. کمال الدین، ج 2، باب 45، ح 3، ص 236.
3. احتجاج، ج 1، ح 11، ص 15.
4. احتجاج، ج 2، ص 511.
-----------------------------------------
1. علل الشرایع، ص 244، باب 179.
2. کمال الدین، ج 2، باب 44، ح 4، ص 232.
خوشتر آن باشد که سرّ دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
موضوع امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قیام و انقلاب جهانی او نه تنها در کتابهای شیعه بلکه در فرهنگ اعتقادی سایر فرقههای اسلامی نیز بیان گردیده و درباره آن به طور گسترده گفتگو شده است. آنان نیز به وجود و ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از دودمان پاک پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و از فرزندان حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)( 1 ) است معتقدند برای آشکار شدن میزانِ باور اهل سنّت به مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید به آثار دانشمندان بزرگ ایشان مراجعه کرد. بسیاری از مفسّران سنّی در کتابهای تفسیری خود تصریح کردهاند که بعضی از آیات قرآن به ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزّمان اشاره دارد مانند فخر رازی( 2 ) و قرطبی( 3 ).
همچنین اکثر محدثان ایشان، احادیث مربوط به امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در کتابهای خود آوردهاند که در میان آنها، معتبرترین کتابهای اهل سنّت وجود دارد مانند «صحاح ستّه»( 4 ) و مُسند احمدبن حنبل پیشوای مذهب حنبلی.
بعضی دیگر از دانشمندان اهل سنّت در گذشته و حال، کتاب هایی مستقل در موضوع امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشتهاند مثل ابونعیم اصفهانی در مجموعه الأربعین (چهل حدیث) و سیوطی در کتاب «العرف الوردی فی اخبار المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف).
نکته قابل توجه اینکه، بعضی از علمای اهل سنّت در مقام دفاع از عقیده مهدویت و ردّ منکران این عقیده، کتاب و مقاله نوشتهاند و با بیانات علمی و شواهد روائی، جریان امام مهدی را از امور قطعی و غیرقابل انکار دانستهاند همچون «محمد صدیق مغربی» که در ردّ گفتار «ابن خلدون» کتابی نگاشته و به سختی از او انتقاد کرده است.( 5 )
اینها نمونه هایی از موضع اهل سنّت در برابر مسئله مهدویت است.
در پایان این بخش از میان صدها روایت، تنها دو روایت نقل میکنیم که در کتابهای مشهور و مورد اعتماد اهل سنّت آمده است:
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«اگر از ]عمر دنیا تنها یک روز مانده باشد حتماً خداوند آن روز را طولانی کند تا آنکه مردی از خاندان مرا در آن برانگیزد که هم نام من است.»( 6 )
و نیز آن حضرت فرمود:
«مردی از خاندان من قیام میکند که در نام و سیرت شبیه من است. او جهان را[ پر از عدل و داد خواهد کرد همانگونه که از ظلم و ستم لبریز گشته باشد.»( 7 )
گفتنی است که اعتقاد به ظهور مصلح و منجی که در پایان دنیا ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد یک اعتقاد جهانی و همگانی است و پیروان راستین همه ادیان آسمانی بر اساس تعالیم کتابهای دینی خود منتظر قیام آن موعود بزرگ هستند. در کتابهای مقدّس زبور، تورات، انجیل و نیز کتابهای هندوها و زرتشتیان و برهمائیان به ظهور منجی بزرگ جهان اشاره شده است. البته هر ملتی برای او لقبی مخصوص گفتهاند. زرتشتیان او را به نام «سوشیانس» یعنی نجات دهنده جهان و مسیحیان به نام «مسیح موعود» و یهود به نام «سرور میکائیلی» میشناسند.
بخشی از عبارات «جاماسب نامه» از کتابهای مقدّس زرتشت چنین است:
«پیغمبر عرب، آخر پیغمبران باشد که در میان کوههای مکه پیدا شود... و با بندگان خود چیز خورد و به روش بندگان نشیند... و دین او اشرف ادیان باشد و کتاب او باطل کند همه کتابها را... و از فرزندان دختر پیغمبر که خورشید جهان و شاه زمان نام دارد، کسی پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان، که جانشین آخر آن پیغمبر باشد... و دولت او تا به قیامت متصل باشد...».( 8 )
-----------------------------------------------------
1. المستدرک على الصحیحین، ج 4، ص 557.
2. التفسیر الکبیر، ج 16، ص 40.
3. تفسیر القراطبى، ج 8، ص 121.
4. یعنى صحیحهاى شش گانه. صحاح ستّه، عنوان عمومى شش مجموعه بزرگ، از کتب حدیث است که در نزد اهل سنّت، موثق ترین کتابهاى حدیث هستند و عبارتند از: «صحیح بخارى، صحیح مسلم، سنن ابوداود، سنن ابن ماجه، سُنن نسائى، جامع ترمذى». اهل سنت، احادیث نقل شده در این کتابها را، «صحیح» دانسته و سخن پیامبر اکرم9 مى دانند و پس از قرآن کریم، آنها را معتبرترین کتاب مى خوانند.
5. «ابن خلدون» جامعه شناس بزرگ اهل سنّت است و به پاره اى از روایات امام مهدى(علیه السلام)اشکال کرده و آنها را ضعیف شمرده است و با وجود اینکه بعضى از روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را صحیح دانسته در مسئله مهدویت تشکیک کرده است. «محمّد صدیق مغربى» در کتابى با عنوان «ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون» سخنان او را رد کرده است.
همچنین «عبدالمحسن بن حمد العباد» در مقاله اى تحت عنوان «الردّ على من کذب بالاحادیث الصحیحه الواردة فى المهدى» به شبهات ابن خلدون پاسخ گفته است.
6. سنن ابوداود، ج 2، ح 4282، ص 106.
7. معجم کبیر، ج 10، ح 10229، ص 83.
8. ادیان و مهدویت، ص 21.
قرآن کریم، چشمه زلال ناب ترین معارف الهی و ماندگارترین حکمتها و دانشهای مورد نیاز بشر است. کتابی است سراسر راستی و درستی که خبرهای گذشته و آینده جهان را بیان کرده است و هیچ حقیقتی را فروگذار نکرده است. البته روشن است که حجم بسیار گسترده حقایق عالم در ژرفای آیات الهی نهفته است و تنها آنها که به عمق معانی آن دست یابند به آن واقعیات پی خواهند برد و آنان اهل قرآن و مفسران حقیقی آن یعنی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) و خاندان پاک او هستند.
قیام و انقلاب آخرین سفیر الهی از بزرگترین حقایق جهان است که در آیات فراوانی از قرآن کریم به آن اشاره شده و روایات بسیاری در تفسیر آن آیات نقل گردیده است که به چند نمونه اشاره میکنیم:
در سوره انبیاء آیه 105 آمده است:
Gوَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرَ أَنَّ الاَْرْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَF؛
«همانا در زبور پس از ذکر ] تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.»
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«مقصود از بندگان شایستهای که زمین را به ارث میبرند، امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یاران او هستند.» ( 1 )
همچنین در بخشی از آیه 86 از سوره هود آمده است:
G... بَقِیةُ اللّهِ خَیرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَF؛
«بقیة الله برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید.»
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«وقتی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند بر دیوار کعبه تکیه زند و اولین سخنی که بر زبان جاری کند این آیه است. سپس میفرماید: «اَنَا بَقِیةُ اللّهِ فی اَرْضِهِ وَ خَلیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیکُمْ» من «بقیة الله» در زمین و جانشین او و حجّت او بر شما هستم. پس هر کسی بخواهد بر او سلام کند گوید: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیةَ اللّهِ فی اَرْضِهِ». ( 1 )
و در سوره حدید آیه 17 فرموده است:
Gاِعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ یحْیی الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَینّا لَکُمُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَF؛
«بدانید خداوند زمین را پس از مرگ آن زنده میکند. ما آیات خود را برای شما بیان کردیم، باشد که بیندیشید.»
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مراد این است که خداوند زمین را به واسطه عدالت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران ظهورش زنده خواهد کرد پس از آن که به سبب ستم سردمداران گمراهی مرده باشد. ( 1 )
و نیز در سوره قصص آیه 5 میفرماید:
Gوَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَF؛
«و ما اراده میکنیم بر مستضعفان زمین، منّت نهیم و آنان را پیشوایان مردم و وارثان زمین قرار دهیم.»
امام علی(علیه السلام) فرمود:
«مقصود از مستضعفان خاندان پیامبرند. خداوند پس از تلاش و رنجشان، «مهدی» این دودمان را برمی انگیزد و آنان را به اوج شکوه و عزت و اقتدار میرساند و دشمنانشان را به سختی ذلیل میسازد.» ( 1 )
از نمونههای بالا روشن میشود که برای برداشت حقایق از قرآن، تنها نباید به ظاهر آیات بسنده کرد؛ بلکه بسیاری از واقعیتهای عالم در درون آیات قرآن نهفته است[i که اهلبیت(علیهم السلام) به عنوان مفسران واقعی قرآن، بیان کنندة آن هستند. بنابراین اگرچه آیاتی از قرآن، در ظاهر مربوط به یک رویداد در زمان و مکان خاصی است ولی مانع از آن نیست که در زمانهای بعد و برای آیندگان، مصداق پیدا کند و دربارة آنان نیز جاری گردد و همین رمز جاودانگی قرآن برای همه نسلهاست.
بر این اساس، با اینکه آیه 5 سوره قصص دربارة قوم بنی اسرائیل نازل شده و جریان پیروزی آنها بر فرعونیان را بیان میکند ولی در روایات متعدّد این آیه بر قیام امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و روزگار ظهور او منطبق گردیده است و دقت در متن آیه هم نشان میدهد که حاکمیت مستضعفان بر مستکبران، یک سنّت و اراده الهی است که اختصاص به زمان و مکان و افراد خاصّی ندارد.
| ||
|
این دوره از زندگی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بردارنده نکات بسیار مهمّی است که به بخشی از آنها اشاره میشود:
معرّفی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیعیان
از آن جا که ولادت امام دوازدهم(علیه السلام) به صورت پنهانی انجام گرفت بیم آن بود که شیعیان در شناخت آخرین حجّت پروردگار به اشتباه و گمراهی گرفتار آیند. امام عسکری(علیه السلام) وظیفه داشت تا فرزند خود را به گروهی از بزرگان شیعه و افراد مورد اعتماد معرفی کند تا آنان نیز خبر ولادت او را به دیگر پیروان اهل بیت(علیهم السلام) برسانند و بدین ترتیب ضمن معرفی آن بزرگوار، تهدیدی نیز متوجّه وجود آن آخرین سفیر حق نگردد.
«احمد بن اسحاق» که از بزرگان شیعه و پیروان ویژه امام یازدهم(علیه السلام) است میگوید:
خدمت امام عسکری(علیه السلام) شرفیاب شدم و میخواستم در مورد امام پس از او سؤال کنم؛ ولی پیش از آن که سخنی بگویم فرمود: «ای احمد! همانا خدای متعال از آن زمان که آدم را آفریده، زمین را از حجّت خود خالی نگذاشته است و تا قیامت نیز چنین نخواهد کرد! به واسطه حجّت خدا، بلا از اهل زمین برداشته میشود و ]به برکت وجود او باران باریده و بهرههای زمینی بیرون میآید.»
عرض کردم: ای پسر رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟!
آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالی که پسری سه ساله که رویش همانند ماه تمام میدرخشید بر دوش خویش داشت و فرمود: «ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجّتهای او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمیدادم! همانا او هم نام و هم کنیه رسول خداست و کسی است که زمین را از عدل و داد پر میکند همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.»
گفتم: سرور من! آیا نشانهای هست که قلبم به آن آرام گردد؟!
در این هنگام آن کودک، لب به سخن گشود و به زبان عربی روان گفت:
«اَنا بَقیةُ اللّهِ فی اَرْضِهِ والمُنْتَقِمُ مِنْ اَعْدائِهِ... من بقیة الله در زمین هستم که از دشمنان خدا انتقام خواهم گرفت؛ ای احمد بن اسحاق، پس از این که با چشم خود میبینی در پی نشانه مباش!!»
احمد بن اسحاق گوید: پس از شنیدن این سخنان با شادمانی از خانه امام(علیه السلام) بیرون شدم....(1)
همچنین محمد بن عثمان ( 2 ) و چند تن دیگر از بزرگان شیعه نقل میکنند:
چهل نفر از شیعیان نزد امام یازدهم گرد آمدیم. آن حضرت، فرزندش را به ما نشان داد و فرمود: «پس از من، این امام شما و جانشین من است. از او فرمان برید و بعد از من در دین خود پراکنده نشوید که هلاک خواهید شد و بدانید که [ پس از امروز او را نخواهید دید....» ( 3 )
گفتنی است که یکی از برنامههای دینی و سنّتهای سفارش شده، عقیقه کردن و ولیمه دادن برای نوزاد است و آن کشتن گوسفند و طعام دادن به گروهی از مردم است که برای سلامتی و طول عمر فرزند تأثیر فراوان دارد. امام حسن عسکری(علیه السلام) بارها برای فرزندش عقیقه کرد ( 4 ) تا ضمن عمل به این سنّت نیکوی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) گروههای بسیاری از شیعیان را از ولادت امام دوازدهم آگاه سازد.
محمد بن ابراهیم گوید:
امام عسکری(علیه السلام) برای یکی از شیعیان خود، گوسفند سر بریدهای فرستاد و فرمود: «این از عقیقه فرزندم «محمد» است.» ( 5 )
-------------------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، باب 38، ح 1، ص 80.
2. او دومین نائب خاص امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوره غیبت صغرى است که در بخش غیبت، شرح حال او خواهد آمد.
3. کمال الدین، ج 2، باب 43، ح 2، ص 162.
4. همان، باب 42.
5. همان، ص 158.
یکی از فرازهای خواندنی زندگی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سالهای نخستین تولد و پیش از دوران غیبت، معجزهها و کرامت هایی است که به وسیله آن حضرت، انجام گرفته است و معمولا این بخش از حیات آن آیت بزرگ الهی، مورد غفلت واقع شده است.
ما تنها یک نمونه از آنها را میآوریم:
ابراهیم بن احمد نیشابوری گوید:
زمانی که عمروبن عوف، ]که فرمانروایی ستمگر بود و به کشتن شیعیان، علاقه فراوان داشت. قصد کشتن مرا کرد به شدت بیمناک شدم و وحشت همه وجودم را فرا گرفت. پس با خاندان و دوستان خود خداحافظی کرده و رو به جانب خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه امام وارد شدم، در کنار امام حسن عسکری(علیه السلام) پسری دیدم که رویش مانند شب چهاردهم میدرخشید به گونهای که از نور سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم یعنی ترس از کشته شدن و تصمیم به فرار فراموش کنم.
در این هنگام آن کودک[ به من گفت: «ای ابراهیم، نیازی به گریختن نیست! به زودی خدای متعال، شرّ او را از تو دور خواهد کرد!»
حیرتم بیشتر شد، به امام عسکری(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر میدهد؟! امام عسکری(علیه السلام) فرمود: او فرزند من و جانشین پس از من است....
ابراهیم گوید: بیرون آمدم در حالی که به لطف خداوند امیدوار بودم و به آنچه از امام دوازدهم، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن عمرو بن عوف، بشارت داد. ( 1 )
آخرین ستاره درخشان آسمان امامت، در همان سالهای آغاز زندگی، به سؤالات شیعیان در موارد گوناگون، پاسخهای محکم و قانع کننده میداد و دلگرمی و آرامش خاطر آنان را فراهم میکرد. برای نمونه روایتی را به اختصار نقل میکنیم:
سعد بن عبدالله قمی از بزرگان شیعه به همراه احمد بن اسحاق قمی وکیل امام حسن عسکری(علیه السلام) برای طرح سؤالات و دریافت پاسخ آنها به محضر امام یازدهم شرفیاب میشود. او جریان این دیدار را چنین نقل کرده است:
چون خواستم سؤال کنم، امام عسکری(علیه السلام) به فرزندش اشاره کرد و فرمود: «از نور چشمم سؤال کن!» در این هنگام کودک رو به من کرده فرمود: «هر چه میخواهی سؤال کن!... پرسیدم: مقصود از «کهیعص» ]از حروف مقطعه قرآن چیست؟ فرمود: این حروف از خبرهای غیبی است. خداوند بنده و پیامبر خود زکریا را از آن آگاه ساخته و سپس آن را برای محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) باز گفته است. داستان از این قرار است که زکریا(علیه السلام) از پروردگارش خواست تا نامهای پنج تن آل عبا را به او بیاموزد. خداوند متعال جبرئیل(علیه السلام) را بر او فرو فرستاد و آن نامها را به او یاد داد. زکریا چون نامهای مقدس محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و علی و فاطمه و حسن(علیهم السلام) را بر زبان میآورد اندوه و گرفتاریش برطرف میشد و وقتی حسین(علیه السلام) را یاد میکرد، بغض گلویش را میگرفت و مبهوت میشد. روزی گفت: بارالها چرا وقتی آن چهار نفر را یاد میکنم از اندوهها و نگرانی هایم راحت شده و دل آرام میشوم و چون حسین(علیه السلام) را به یاد میآورم، اشکم جاری و ناله ام بلند میشود؟! خداوند او را از داستان حسین(علیه السلام) آگاه کرد و فرمود: «کهیعص» رمز این داستان است. «کاف» رمز کربلا و «هاء» رمز هلاکت خاندان او و «یاء» کنایه از نام «یزید» که جفاکننده نسبت به حسین(علیه السلام) است میباشد و «عین» اشاره به عطش و تشنگی او دارد و «صاد» نشانه صبر و استقامت امام حسین(علیه السلام) است....»
گفتم: ای مولای من! چرا مردم از برگزیدن امام برای خود منع شده اند؟
فرمود: «مقصود تو برگزیدن امام مصلح است یا امام مُفسد؟» گفتم: امام مصلح که جامعه را اصلاح کند[. فرمود: «با توجه به اینکه هیچکس از درون دیگری آگاه نیست که به صلاح و درستی میاندیشد یا به فساد و تباهی، آیا احتمال ندارد که برگزیده مردم، مُفسِد (و اهل تبهکاری) باشد؟» گفتم: آری، امکان دارد. فرمود: «علّت، همین است.» ( 1و2 )
گفتنی است که در ادامه روایت، امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) علّت دیگری نیز بیان کردهاند و به سؤالات دیگر هم پاسخ فرمودهاند که برای رعایت اختصار از بیان آنها خودداری شد.
یکی از برنامههای شیعیان، فرستادن هدایای مادّی و واجبات مالی برای امامان معصوم(علیه السلام) بوده است و آن بزرگواران پس از پذیرفتن آن ها، از نیازمندان جامعه رفع نیاز میکردند.
ابن اسحاق یکی از وکیلهای امام حسن عسکری(علیه السلام) می گوید:
«اموالی از شیعیان را به محضر امام یازدهم(علیه السلام) بردم تا به آن حضرت تقدیم کنم. در آن حال فرزند خردسال حضرت با چهرهای که مانند ماه تمام میدرخشید در کنار امام حضور داشت. امام عسکری(علیه السلام) رو به فرزند خود کرده فرمود: «فرزندم هدایای شیعیان و دوستانت را باز کن!» کودک فرمود: «ای مولای من! آیا رواست دستِ پاک ] خود را به هدایای ناپاک و اموال پلیدی که حلال و حرام آن به یکدیگر آمیخته است دراز کنم؟!»
امام عسکری(علیه السلام) فرمود: «ای ابن اسحاق، آن چه در میان اینان است بیرون آور تا حلال و حرام آن را جدا کند!!» پس اولین کیسه را بیرون آوردم. کودک گفت: «این کیسه از فلان شخص از فلان محله شهر قم است و نام او و نام محله اش را فرمود که در آن شصت و دو اشرفی است. چهل و پنج اشرفی از آن، بهای فروش زمین سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود، ارث برده است و چهارده دینارِ آن بهای نه جامه است که فروخته و سه دینارش وجه اجاره دکانها است.»
امام عسکری(علیه السلام) فرمود: «فرزند عزیزم! راست گفتی. اکنون این مرد را راهنمایی کن که کدام از این اموال [حرام است؟!» کودک با دقت تمام، سکّههای حرام را مشخص کرد و علت حرام بودن آنها را به روشنی بیان کرد!
سپس کیسه دیگری بیرون آوردم. آن کودک پس از بیان نام و نشان و محل سکونت صاحب آن، فرمود: «در آن کیسه پنجاه اشرفی است که دست زدن بدان برای ما روا نیست.» سپس علت ناپاکی آن اموال را یک به یک بیان کرد! آن گاه امام عسکری(علیه السلام) فرمود: «پسر جانم راست گفتی!» سپس رو به احمد بن اسحاق کرد و فرمود: «همه را به صاحبش برگردان یا سفارش کن که آنها را به صاحبانش برسانند و ما را نیازی به آن نیست...». ( 1 )
آخرین فراز از زندگی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران اختفا و پیش از شروع غیبت، نماز خواندن آن حضرت بر جنازه پاک پدر بزرگوارش است.
ابوالاَدْیان خدمتکار امام یازدهم(علیه السلام) در این باره میگوید:
«امام حسن عسکری(علیه السلام) در آخرین روزهای عمر شریف خود، نامه هایی را به من داد و فرمود: اینها را به شهر مدائن برسان؛ پس از پانزده روز به سامراء بازخواهی گشت و از خانه من ناله و افغان خواهی شنید و ] بدن مرا در محل غسل خواهی دید.» گفتم: ای سرور من! چون چنین روی دهد، امام و جانشین شما که خواهد بود؟ فرمود: «هر کس پاسخ نامههای مرا از تو بخواهد، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه دیگری بفرمایید! فرمود: «کسی که بر من نماز بخواند، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه دیگری بفرمائید! فرمود: «کسی که از آن چه در کیسه است خبر دهد، امام پس از من خواهد بود.» ولی هیبت و شکوه امام مانع از آن شد که بپرسم در آن کیسه چیست!
نامهها را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفتم و همان گونه که فرموده بود روز پانزدهم وارد سامراء شدم و در آن حال فریاد ناله و افغان از سرای آن حضرت شنیدم و بدن امام عسکری(علیه السلام) را در محل غسل یافتم. در آن حال جعفر، برادر آن حضرت را دیدم که بر در خانه امام ایستاده است و جمعی از شیعیان، وی را در مرگ برادر تسلیت و بر امامتش تبریک میگفتند!! با خود گفتم: اگر این جعفر امام است که امامت، تباه میشود؛ زیرا او را میشناختم که اهل شراب و قماربازی و تارزنی است! ولی چون در پی نشانهها بودم پیش رفتم و مانند دیگران تبریک و تسلیت گفتم ولی او درباره هیچ چیز از جمله جواب نامه ها از من سؤالی نکرد. در آن حال عقید یکی از خدمتکاران از خانه بیرون آمد و خطاب به جعفر گفت: ای سرور من، برادرت امام عسکری(علیه السلام) کفن شده است، برخیز و بر او نماز گزار!! من به همراه جعفر و جمعی از شیعیان داخل خانه شدم و امام یازدهم(علیه السلام) را کفن شده بر تابوت دیدم. جعفر پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد ولی چون خواست تکبیر بگوید کودکی گندم گون با گیسوانی مجعّد و دندانهای پیوسته بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم!» پس جعفر با چهرهای رنگ پریده و زرد، عقب رفت! آن کودک پیش آمد و بر بدن امام(علیه السلام) نماز گزارد. پس از آن به من فرمود: «جواب نامه هایی را که به همراه داری به من بده!» نامهها را به او دادم. و با خود گفتم این دو نشانه از نشانههای امامتِ این کودک است. و جریان کیسه، باقی مانده است. نزد جعفر رفتم و او را دیدم که آه میکشید! یکی از شیعیان از او پرسید این کودک کیست؟
جعفر گفت: به خدا سوگند هرگز او را ندیده و نمیشناسم.»
ابوالادیان ادامه میدهد:
«ما نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسکری(علیه السلام) سراغ گرفتند و چون از شهادت آن حضرت باخبر شدند گفتند: به چه کسی تسلیت بگوئیم؟ مردم به جعفر اشاره کردند. آنها بر او سلام کردند و تبریک و تسلیت گفتند. سپس خطاب به جعفر گفتند: همراه ما نامهها و اموالی است. بگو نامهها از کیست؟ و اموال چقدر است؟!
جعفر برآشفت و از جا برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب میخواهید؟! در این حال خدمتکار از اندرون بیرون آمد و گفت: نامههای فلانی و فلانی همراه شماست و نام و نشانی صاحبان نامهها را گفت [ و نیز کیسهای با شماست که در آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است! آنها نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: آن که تو را برای گرفتن اینها فرستاده امام است...». ( 1 )
---------------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، باب 43، ح 2، ص 223.
آخرین امام شیعیان و دوازدهمین جانشین رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) در سپیده دم جمعه، نیمه شعبان سال 255 هجری قمری ] 868 میلادی [ در سامراء یکی از شهرهای عراق، دیده به جهان گشود.
پدر گرامی او، پیشوای یازدهم شیعیان حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) و مادر بزرگوار آن حضرت، بانویی شایسته به نام «نرجس» بود که درباره ملیّتِ او روایات، مختلف است. مطابق روایتی، آن حضرت دختر «یشوع» پسر امپراتور روم بوده و مادرش از نسل «شمعون» وصی حضرت عیسی(علیه السلام) است. برابر این روایت نرجس در پی خوابی شگفت مسلمان شد و به هدایت امام عسکری(علیه السلام) خود را در میان سپاه روم که عازم نبرد با مسلمانان بودند قرار داد و همراه جمعی دیگر به اسارت لشکر اسلام در آمد. امام هادی(علیه السلام) کسی را فرستاد که او را خریداری کرد و به سامراء آورد. ( 1 )
روایات دیگری نیز نقل شده است ( 2 ) ولی آنچه مهم و قابل توجه است اینکه حضرت نرجس(علیها السلام) مدتی در خانه حکیمه خاتون ـ از خواهران بزرگوار امام هادی(علیه السلام) ـ بوده و تحت تعلیم و تربیت ایشان قرار گرفته است و مورد احترام فراوان حکیمه(علیها السلام) بوده است.
حضرت نرجس(علیها السلام) آن بانویی است که سالها پیش در کلام پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) ( 3 ) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) ( 4 ) و امام صادق(علیه السلام) ( 5 ) مورد ستایش قرار گرفته و از او به عنوان بهترین کنیزان و سرور آنان یاد شده است.
گفتنی است که مادر امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نامهای دیگری مانند سوسن، ریحانه، ملیکه و صیقل (صقیل) نیز خوانده میشد.
------------------------------------
1. کمال الدین، ج 2، باب 41، ح 1، ص 132.
2. بحارالانوار، ج 5، ح 2( 9 )، ص 22، و ح 14، ص 11.
3. همان، ج 50، ح 7، ص 21.
4. الغیبة طوسى، ح 478، ص 470.
5. کمال الدین، ج 2، باب 33، ح 31، ص 21.
نام و کنیه ( 1 ) امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان نام و کنیه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) است و در برخی از روایات از بردن نام ایشان تا هنگام ظهور، نهی شده است.
لقبهای مشهور آن حضرت عبارتند از: مهدی، قائم، منتظَر، بقیةالله، حجّت، خلف صالح، منصور، صاحب الامر، صاحب الزمان و ولی عصر که معروف ترین آنها «مهدی» است.
هر یک از این لقب ها، بیانگر پیام ویژهای درباره آن بزرگوار است.
آن امام خوبیها را «مهدی» گفتهاند زیرا که هدایت شدهای است که مردم را به سوی حق میخواند و «قائم» خواندهاند چون برای حق، قیام خواهد کرد و «منتظَر» نامیدهاند زیرا که همگان در انتظار مقدم اویند و «بقیة اللّه» لقب دادهاند چرا که باقیمانده حجتهای خدا و آخرین ذخیره الهی است.
«حجّت» به معنی گواه خدا بر خلق و «خلف صالح» به معنی جانشین شایسته برای اولیاء خداست. او «منصور» است چون از سوی پروردگار یاری میشود و «صاحب الأمر» است چون امر ایجاد حکومت عدل الهی به عهده اوست. «صاحب الزمان و ولی عصر» نیز به معنی آنست که او حاکم و فرمانروای یگانه زمان است.
--------------------------------
1. اسمى است که با لفظ «اب» یا «ام» شروع مى شود مانند: اباعبداللّه و امّ البنین.
در روایات فراوان، از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) نقل شده است که مردی از خاندان او به نام «مهدی» قیام خواهد کرد و بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروایان ستمگر عباسی با اطلاّع از این روایات در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را به قتل رسانند. بنابراین از زمان امام جواد(علیه السلام)، زندگی امامان معصوم(علیه السلام) با محدودیتهای بیشتری همراه گشت و در زمان امام حسن عسکری(علیه السلام) به اوج خود رسید به گونهای که کمترین رفت و آمد به خانه آن بزرگوار از نظر دستگاه حکومت، مخفی نبود. پیداست در چنین شرایطی باید تولّد آخرین حجّت حق و موعود الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران میبود. به همین دلیل حتی نزدیکان امام یازدهم از جریان ولادت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاطلاّع بودند و تا چند ساعت پیش از تولّد نیز، نشانههای بارداری در نرجس خاتون مادر بزرگوار امام دوازدهم، دیده نشد.
حکیمه خاتون، دختر گرامی امام جواد(علیه السلام)، جریان ولادت را چنین حکایت کرده است:
امام حسن عسکری(علیه السلام) به دنبال من فرستاد و فرمود: «ای عمّه! امشب افطار نزد ما باش! چرا که شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب آخرین حجّت خود بر روی زمین را آشکار خواهد کرد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس! گفتم: فدای شما شوم! نشانه بارداری در او پیدا نیست! فرمود: سخن همان است که گفتم! پس بر نرجس وارد شدم و سلام کردم و نشستم. او پیش آمد تا کفش هایم را بیرون آورد و به من گفت: بانوی من حال شما چطور است؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی! سخن مرا نپذیرفت و گفت: عمّه جان چه میفرمایید! گفتم: دخترم، امشب خداوند متعال به تو پسری عطا میفرماید که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. پس خجالت کشید و حیا کرد.
حکیمه گوید: پس از نماز عشاء، افطار کردم و در بستر خود آرمیدم و هنگام نیمه شب برای انجامِ نماز شب برخاستم و آن را به جای آوردم در حالی که نرجسبه آرامی خوابیده بود بدون آنکه اتفاقی برایش روی دهد. پس از انجام تعقیبات نماز خوابیدم. سپس هراسان بیدار شدم و حال آن که او همچنان در خواب بود. لحظاتی بعد برخاست و نماز شب گزارد و خوابید.
حکیمه ادامه میدهد: بیرون آمدم و در جستجوی فجر سپیده به آسمان نگریستم. پس فجر اوّل ( 1 ) را مشاهده کردم و نرجس همچنان در خواب بود. پس به شک افتادم! ناگاه امام حسن عسکری(علیه السلام) از جایگاه خود ندا برآورد: ای عمّه شتاب مکن! امر ولادت نزدیک است. نشستم و به قرائت سورههای «سجده» و «یس» مشغول شدم که نرجس با اضطراب بیدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: «اسم الله علیک»( 2 ) نام خدا بر تو باد آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: آریای عمّه! گفتم: بر خود مسلّط باش و دلت را استوار دار که این همان است که با تو گفتم. در این هنگام ضعفی من و نرجس را فرا گرفت. پس به صدای سرورم نوزاد تولّد یافته به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و او را در حال سجده دیدم! در آغوشش گرفتم و او را کاملا پاکیزه یافتم!
در این هنگام امام عسکری(علیه السلام) مرا ندا داد: «ای عمّه! پسرم را نزد من بیاور! او را نزد وی بردم... در آغوشش گرفت و فرمود: پسرم سخن بگو! پس لب به سخن گشود و فرمود: «"اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد انّ محمدا رسول الله"». سپس بر امیرالمؤمنین و امامان(علیهم السلام) درود فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن باز ایستاد. امام عسکری(علیه السلام) فرمود: ای عمّه او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام کند....
حکیمه گوید: فردای آن روز به نزد امام یازدهم رفتم و بر حضرت سلام کردم و پرده را کنار زدم تا مولایم (امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببینم ولی او را ندیدم از این رو از پدر بزرگوارش پرسیدم: فدای شما شوم! برای مولای من چه اتّفاقی روی داده است؟ آن حضرت پاسخ دادند: ای عمّه! او را به آن کسی (خدایی) سپردم که مادر موسی، موسی(علیه السلام) را به او سپرد.
حکیمه گوید: چون روز هفتم فرا رسید آمدم و سلام کردم و نشستم. امام فرمود: فرزندم را نزد من آور! من سرورم را آوردم... امام فرمود: فرزندم! سخن بگوی! نوزاد لب بگشود و پس از گواهی به یگانگی خداوند و درود بر پیامبر اکرم و پدران بزرگوارش این آیات را تلاوت فرمود:
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الاَْرضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یحْذَرُونَ( 3 ). »( 4 )؛
«به نام خداوند بخشنده مهربان. و ما اراده کردیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پا برجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریانش، آنچه را از آنها بنی اسرائیل بیم داشتند نشان دهیم.»
---------------------------------
1. مقصود سفیدى است که اندکى پیش از اذان صبح در افق دیده مى شود.
2. این جمله کنایه از این است که بلا از تو دور باد.
3. سوره قصص، آیات 5 و 6.
4. کمال الدین، ج 2، باب 42، ح 1، ص 143.
در روایات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) و اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) شمایل و اوصاف حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
آن بزرگوار چهره اش جوان و گندمگون، پیشانی اش بلند و تابنده، ابروانش هلالی و کشیده، چشمانش سیاه و درشت، بینی اش کشیده و زیبا و دندان هایش برّاق و گشاده است. بر گونه راست آن امام، خالی مشکین و در میان شانه اش اثری چون اثر نبوّت دیده میشود و اندام مبارکش متناسب و دلرباست.
بعضی از ویژگیهای آن وجود شریف که در سخنان معصومین علیهم السلام بیان گردیده، از این قرار است:
او اهل عبادت و شب زنده داری، زهد و ساده زیستی، صبر و بردباری، عدالت و نیکوکاری است. آن حضرت سرآمد همگان در علم و دانش و وجود نازنینش چشمه سار برکت و پاکی است. او اهل قیام و جهاد، رهبر جهانی، انقلابی بزرگ، منجی نهایی و مصلح موعود بشریت است. آن وجود نورانی از تبار رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) و از اولاد فاطمه زهرا(علیها السلام) و نهمین فرزند از نسل سیدالشهداء(علیه السلام) است که به هنگام ظهور بر کعبه تکیه زند و پرچم پیامبر را در دست گیرد و با قیام خود دین خدا را زنده و احکام خداوند را در سراسر گیتی جاری کند و جهان را پر از مهربانی و داد گرداند پس از آن که پر از جور و بیداد شده باشد.( 1 )
--------------------------------------------
1. منتخب الاثر، فصل دوم، از ص 23( 9 ) تا 383.
زندگی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شامل سه دوره پرفراز و نشیب است:
1. دوره اختفا: زندگی پنهانی آن حضرت از آغاز ولادت تا زمان شهادت امام عسکری(علیه السلام) است.
2. دوران غیبت: از هنگام شهادت امام یازدهم(علیه السلام) شروع گردیده تا هر زمان که به اراده خداوند ظهور کند، ادامه خواهد یافت.
3. عصر ظهور: پس از طی شدن دوران غیبت و به خواست پروردگار جهان، امام دوازدهم(علیه السلام) ظهور خواهد کرد و دنیا را سرشار از خوبیها و زیباییها خواهد نمود. هیچ کس زمان ظهور آن موعود منتظَر را نمیداند و از امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایت شده، آنها که برای ظهور، زمانی را تعیین کنند، دروغگو هستند.( 1 )
-------------------------------------------------
1. احتجاج، ج 2، ش 344، ص 542.
در هر بحثی پیش از پرداختن به مسائل آن، باید به ضرورت و بایستگی آن توجه کرد، تا با انگیزة قوی و توان کافی وارد آن شد.
از این رو در ابتدا چند پرسش را مطرح میکنیم:
1. آیا مباحث مهدویت، کاربردی است و یا صرفاً تئوری و حاشیهای است؟
2. آیا بحث از مهدویت و مسائل آن نیاز بشر امروز است و میتواند به انتظارات او پاسخ دهد؟
3. اعتقاد به مهدویت چه تحولی در زندگی انسان مسلمان ایجاد میکند؟ و ...
«اعتقاد» بنیان اصلی زندگی است؛ یعنی، آنچه را که انسان در میدان عمل انجام میدهد، بیتردید به ساختار اعتقادی او بر میگردد. از این رو اگر انسان دارای اعتقاد صحیح و مستحکم باشد، در صحنه عمل گرفتار لغزش و دو دلی نخواهد شد. مهمترین چیزی که به اعتقاد درست شکل میدهد، معرفت است.
با تحصیل معرفت میتوان به این نتیجه رسید که؛ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تداومبخش امامت ائمه هدی(علیهم السلام) میباشند، او واسطه فیض الهی، خاتمالاوصیاء و مظهر رسول خدا است، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) طریق معرفت به آفریدگار است؛ چنان که در روایات، راه معرفت خدا و اوصاف او، شناخت اولیای خدا و امامان معصوم دانسته شده است. اینان مظهر اسمای الهیاند و شناخت درست آنان، میتواند طریق معرفت خدا باشد.
شیعه و سنّی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) نقل کرده اند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة.»1هر کس بمیرد و حال آنکه امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است».
در برخی از دعاها مأمور شده ایم تا خواهان توفیق معرفت امام باشیم:
«اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی.»2 ... خدایا حجّت خود را به من بشناسان، اگر حجّت خود را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد».
آیا با وجود این همه آثار، نباید به شناخت امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرداخت و ابعاد وجود مقدس حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بهتر شناخت؟ چگونه میتوانیم نسبت به او شناخت صحیح و درستی نداشته باشیم؟ در حالی که آن حضرت در عصر غیبت نیز، از فیض الهی خویش، مردم را محروم نمیکند، و همه ما مشمول فیوضات امامت او هستیم؟
--------------------------------------------
. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 409، ج 9 و قریب به این مضمون ر.ک: صحیح بخاری، ج 5، ص 13، صحیح مسلم ج6، ص 21 و 22. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 155.
2. اصول کافی، ج 1، ص 337 و کمال الدین، ج 2، ص 343
بشر از روزی که روی زمین قرار گرفت، پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی سعادت بخش بوده است. اگر این خواسته امکان تحقق خارجی نداشت، هرگز چنین آرزو و امیدی در نهاد وی نقش نمیبست؛ همان طور که اگر غذا یا آبی نبود، تشنگی و گرسنگی هم نبود... .
«مهدویت»، فکر و اندیشهای است که آثار اجتماعی فراوانی دارد، مهمترین آنها، از بین بردن یأس و ناامیدی از پیکره اجتماع است. مهدویت؛ یعنی، امیدواری به آیندهای روشن و پیامی رهاییبخش به بشر سرخورده و ستم دیده و اینکه روزی یک مرد الهی خواهد آمد و آنچه مردم بدان امید دارند، تحقق خواهد بخشید.
یک مسلمان، باور قطعی دارد که تنها نظام اجتماعی که میتواند به خواستههای مشروع او به طور کامل پاسخ دهد و نظامی را براساس حق و عدالت شکل دهد، نظام زیبای حکومتی اسلام است که شکل کامل آن در عصر ظهور ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق خواهد یافت. این، یعنی امید، نشاط و زندگی. این اندیشه آن قدر روشن است که حتی برخی از مستشرقان (نظیر ماربین فیلسوف آلمانی) هم بدان تصریح کرده است: «از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهم که همیشه میتواند موجب امیدواری و رستگاری باشد همانا اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار ظهور او است.»
بنابراین اعتقاد به وجود مقدس مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امید را در دلها زنده میکند. انسانی که معتقد به این اصل است، نا امید نمیشود، چون میداند یک پایان روشن حتمی وجود دارد... سعی میکند که خودش را به آن برساند3 و از حرکت نمیایستد بلکه سعی در تحقق بخشیدن آن دارد و از اینرو در برابر سختیها و ناملایمات تن به شکست نمیدهد. این بزرگترین ره آورد اجتماعی برای بشر در پرتو اعتقاد به مهدویت است.
--------------------------------------
3. مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، سید هادی خسروشاهی، ص 77 (به نقل) از رولیسیول بزرگ یا سیاسة الحسینیه، فصل 7، صص 49 و 50، تحت عنوان: فلسفة مذهب شیعه.
تاریخ پیوسته شاهد شکست مکتبها و حکومتهای مختلف در صحنه جهانی بوده است. سالیان دراز دو ایدة غالب ـ کاپیتالیسم نمایندة اندیشه لیبرال دموکراسی غرب و کمونیسم نماینده سوسیالیسم ـ با سلاحهای اتمی و ...جهان را تهدید کردند و این آشکارترین دلیل بر ناکارآمدی برنامهها و ایدههای آنها است.
این دو تفکر سالیان متمادی، افکار و اندیشه سیاسی جهان معاصر را تحت الشعاع خود قرار داده بود. ولی در طول سالیان گذشته یکی سقوط کرده و دیگری در حال سقوط است زیرا به راحتی میتوان چالشهای موجود در اندیشه لیبرال دموکراسی غرب را مشاهده کرد. آنچه از بحرانهای اخلاقی، معرفتی، روانی و تکنولوژی و ... در آن پدید آمد، همه نشان آن دارد که این امپراطوری، در انتظار یک شکست سنگین است.
حال تکلیف این بشر وامانده و سرگشته از ناکامیها و شعارهای بیعمل و نظارهگر سرابها چیست؟
بشر امروزی تشنه یک طرح و نگاه جدید در عرصه سیاسی جهان است. به واقع بشر امروز در یک عطش فوقالعاده به سر میبرد، و آنچه میتواند او را سیراب کند، فقط طرح مدینه فاضله مهدوی است.
نظریه مهدویت، یک اندیشه جهانی است و این اندیشه برای جهان و اداره آن طرح و برنامه دارد.
از این رو تنها برنامهای که میتواند پاسخگوی بشر معاصر باشد، این اندیشه است، مهدویت در عرصة حکومت دارای اهداف بلند و ارزشی است، و حتی میتواند این فکر برای حکومت دینی، یک طرح راهبردی باشد.
اگر مهدویت به خوبی تبیین شود، حرکتهای اصلاحی در سراسر جهان جان میگیرد، چنان که انقلاب اسلامی ایران به عنوان زمینه و بستری مناسب برای انقلاب بزرگ امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شکل گرفت.
مهدویت در راستای مسأله امامت و در امتداد نبوت و خاتمیت است، از این رو در مرحلهای حساس از تاریخ آغاز شده و تا امروز ادامه یافته است و تا آخرین لحظة حیات دنیوی بشر نیز باقی خواهد بود. بنابراین چگونگی «امامت» از امام علی(علیه السلام) تا ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و عکسالعمل مسلمانان دربارة امامت (بطور عام) و مهدویت (بطور خاص) و نیز حوادث تاریخی در این زمینه میتواند از موضوعات مهم و حساس تاریخ اسلام به شمار آید.
مسأله مهدویت در طول تاریخ مطرح بوده است، روایات شیعه و سنی مملو از بشارات پیامبر گرامی به آمدن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. موعود باوری در طول حیات تاریخی اسلام منشأ آثار فراوان بوده است.
جالب اینجا که بسیاری از حرکتهای اصلاحی در تاریخ و عصر حاضر متأثر از اندیشه مهدویت بوده است؛ (مثل فاطمیان در مصر، مهدی سودانی در سودان و ...) حرکت اصلاحی موعود باوری آن چنان در جامعه اسلامی تأثیر شگرف گذاشت که برخی از دسیسه گران با استفاده ابزاری از واژة مهدی، و ادعای مهدویت عدهای از مردم را در جوامع اسلامی به خود مشغول کردند.
یکی از وظایف ما مسلمانان، زمینه سازی و گسترش فرهنگ مهدویت و کمک به تسریع در امر ظهور آن حضرت است. کار در بعد فرهنگی در عرصه مهدویت به چند محور نیاز دارد:
1. تبیین استراتژی انتظار
استراتژی انتظار؛ یعنی کلان نگری و به کارگیری همه نیروها و تواناییها برای تحقق ظهور حضرت. این امر تحقق نمییابد مگر اینکه در این عرصه از هر گونه برنامه منفعلانه دوری کرده و خود را به یک برنامه فعال و پرتحرک واداشته تا با سازمان دهی همه نیروها و توان موجود به اهداف مورد نظر دست یابیم. برای تحرک لازم در این زمینه باید آیندهنگری داشت؛ زیرا بدون تبیین روشن آینده نمیتوان برنامه درستی تدوین کرد.
همچنین باید از تمام ظرفیتهای موجود در جامعه استفاده کرد تا انتظار به معنای واقعی کلمه شکل بگیرد، در نتیجه راه از بیراهه شناخته شود و گرفتار انتظار منفی و ایستا نشویم.
2. آسیب شناسی
باید تلاش کرد نقاط آسیبپذیر را شناخت و سعی در حلّ این آسیبها داشت: به عنوان نمونه، نباید با طرح افراطی ملاقات با امام زمان(علیه السلام)، اساس مهدویت را در ملاقات خلاصه کرد، چرا که با عدم تحقق ملاقات، عدهای دچار یأس و نا امیدی میشوند و ... و یا به طرح یک طرفه قهر و غضب امام پرداخت.
همچنین بایستی مراقب باشیم، مفهوم انتظار، تحریف نشود و اندیشههای نادرست (مانند ظلم پذیری و ...) در جامعه حاکم نگردد.
3. دشمن شناسی
دشمن از هر حربهای استفاده می کند تا جلوی رشد تفکر مهدویت را در جامعه اسلامی بگیرد و یا آن را تحریف کند. با توجه به آنچه گفته شد (ثمرات مهدویت و ...)، اگر دشمن این کار را نکند باید تعجب کرد؛ زیرا ماهیت دشمنی همین است! باید کوشید با شناخت صحیح مباحث مهدویت، جلوی هر گونه تخریب و تحریف در آن را گرفت.
پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) مهمترین بحثی که در جامعه نوپای اسلامی مطرح شد موضوع خلافت و جانشینی رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) بود. گروهی بر اساس آراء بعضی بزرگان صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، خلافت ابوبکر را پذیرفتند و گروه دیگر معتقد شدند که جانشین پیامبر بنابر تعیین آن حضرت، امام علی(علیه السلام) است. در زمانهای بعد دسته اول به عامّه (اهل سنّت و جماعت) و گروه دوم به خاصّه (تشیع) معروف گردیدند.
نکته قابل توجه اینکه اختلاف شیعه و سنّی تنها در شخص جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نیست؛ بلکه در دیدگاه هر یک، «امام» معنی و مفهوم و جایگاه ویژهای دارد که این دو مذهب را از یکدیگر متمایز میکند.
برای روشن شدن موضوع، معنای امام و امامت را بررسی میکنیم تا تفاوتِ دیدگاهها آشکار گردد.
«امامت» در لغت به معنی پیشوایی و رهبری است و «امام» کسی است که سرپرستی یک گروه را در مسیری مشخص به عهده میگیرد. و در اصطلاحِ علم دین، امامت به گونههای مختلف تفسیر شده است.
به نظر اهل سنّت، امامت حاکمیتی دنیوی (و نه منصبی الهی) است که از رهگذر آن جامعه مسلمین سرپرستی و اداره میگردد و از آنجا که هر جمعیتی نیاز به پیشوا و بزرگی دارند جامعه مسلمین نیز، پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) باید برای خود رهبری برگزیند و چون برای این گزینش راه و رسم ویژهای در دین ترسیم نشده است، انتخاب جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) میتواند از راههای مختلف همچون رجوع به آراء اکثریت مردم یا بزرگان آنها یا وصیت خلیفه پیشین و یا حتی کودتا و غلبه نظامی باشد.
ولی شیعه که امامت را ادامه نبوّت و امام را حجّت خدا در میان خلق و واسطه فیض او به مخلوقات میداند معتقد است که «امام» تنها به تعیین الهی است که از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، پیام آور وحی، معرفی میگردد. این ایده به خاطر جایگاه رفیع و بلند امامت در تفکر شیعی است که امام را نه تنها سرپرست و مدیر جامعه مسلمین که بیان کننده احکام الهی و مفسّر قرآن کریم و راهبر راه سعادت میداند. به بیان دیگر در فرهنگ شیعه، امام، مرجع امور مردم در دو بخش دین و دنیاست نه آنگونه که اهل سنّت معتقدند که تنها وظیفه خلیفه، حکومت داری و اداره دنیای مردم باشد.
یکی از وظایف ما مسلمانان، زمینه سازی و گسترش فرهنگ مهدویت و کمک به تسریع در امر ظهور آن حضرت است. کار در بعد فرهنگی در عرصه مهدویت به چند محور نیاز دارد:
1. تبیین استراتژی انتظار
استراتژی انتظار؛ یعنی کلان نگری و به کارگیری همه نیروها و تواناییها برای تحقق ظهور حضرت. این امر تحقق نمییابد مگر اینکه در این عرصه از هر گونه برنامه منفعلانه دوری کرده و خود را به یک برنامه فعال و پرتحرک واداشته تا با سازمان دهی همه نیروها و توان موجود به اهداف مورد نظر دست یابیم. برای تحرک لازم در این زمینه باید آیندهنگری داشت؛ زیرا بدون تبیین روشن آینده نمیتوان برنامه درستی تدوین کرد.
همچنین باید از تمام ظرفیتهای موجود در جامعه استفاده کرد تا انتظار به معنای واقعی کلمه شکل بگیرد، در نتیجه راه از بیراهه شناخته شود و گرفتار انتظار منفی و ایستا نشویم.
2. آسیب شناسی
باید تلاش کرد نقاط آسیبپذیر را شناخت و سعی در حلّ این آسیبها داشت: به عنوان نمونه، نباید با طرح افراطی ملاقات با امام زمان(علیه السلام)، اساس مهدویت را در ملاقات خلاصه کرد، چرا که با عدم تحقق ملاقات، عدهای دچار یأس و نا امیدی میشوند و ... و یا به طرح یک طرفه قهر و غضب امام پرداخت.
همچنین بایستی مراقب باشیم، مفهوم انتظار، تحریف نشود و اندیشههای نادرست (مانند ظلم پذیری و ...) در جامعه حاکم نگردد.
3. دشمن شناسی
دشمن از هر حربهای استفاده می کند تا جلوی رشد تفکر مهدویت را در جامعه اسلامی بگیرد و یا آن را تحریف کند. با توجه به آنچه گفته شد (ثمرات مهدویت و ...)، اگر دشمن این کار را نکند باید تعجب کرد؛ زیرا ماهیت دشمنی همین است! باید کوشید با شناخت صحیح مباحث مهدویت، جلوی هر گونه تخریب و تحریف در آن را گرفت.
پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) مهمترین بحثی که در جامعه نوپای اسلامی مطرح شد موضوع خلافت و جانشینی رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) بود. گروهی بر اساس آراء بعضی بزرگان صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، خلافت ابوبکر را پذیرفتند و گروه دیگر معتقد شدند که جانشین پیامبر بنابر تعیین آن حضرت، امام علی(علیه السلام) است. در زمانهای بعد دسته اول به عامّه (اهل سنّت و جماعت) و گروه دوم به خاصّه (تشیع) معروف گردیدند.
نکته قابل توجه اینکه اختلاف شیعه و سنّی تنها در شخص جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نیست؛ بلکه در دیدگاه هر یک، «امام» معنی و مفهوم و جایگاه ویژهای دارد که این دو مذهب را از یکدیگر متمایز میکند.
برای روشن شدن موضوع، معنای امام و امامت را بررسی میکنیم تا تفاوتِ دیدگاهها آشکار گردد.
«امامت» در لغت به معنی پیشوایی و رهبری است و «امام» کسی است که سرپرستی یک گروه را در مسیری مشخص به عهده میگیرد. و در اصطلاحِ علم دین، امامت به گونههای مختلف تفسیر شده است.
به نظر اهل سنّت، امامت حاکمیتی دنیوی (و نه منصبی الهی) است که از رهگذر آن جامعه مسلمین سرپرستی و اداره میگردد و از آنجا که هر جمعیتی نیاز به پیشوا و بزرگی دارند جامعه مسلمین نیز، پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) باید برای خود رهبری برگزیند و چون برای این گزینش راه و رسم ویژهای در دین ترسیم نشده است، انتخاب جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) میتواند از راههای مختلف همچون رجوع به آراء اکثریت مردم یا بزرگان آنها یا وصیت خلیفه پیشین و یا حتی کودتا و غلبه نظامی باشد.
ولی شیعه که امامت را ادامه نبوّت و امام را حجّت خدا در میان خلق و واسطه فیض او به مخلوقات میداند معتقد است که «امام» تنها به تعیین الهی است که از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، پیام آور وحی، معرفی میگردد. این ایده به خاطر جایگاه رفیع و بلند امامت در تفکر شیعی است که امام را نه تنها سرپرست و مدیر جامعه مسلمین که بیان کننده احکام الهی و مفسّر قرآن کریم و راهبر راه سعادت میداند. به بیان دیگر در فرهنگ شیعه، امام، مرجع امور مردم در دو بخش دین و دنیاست نه آنگونه که اهل سنّت معتقدند که تنها وظیفه خلیفه، حکومت داری و اداره دنیای مردم باشد.
پس از روشن شدن دیدگاهها، بجاست به این سؤال پاسخ دهیم که با وجود قرآن و سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) چه نیازی به امام و رهبر دینی ـ آنگونه که شیعه معتقد است ـ وجود دارد؟
برای ضرورت وجود امام، دلیلهای فراوانی بیان شده است ولی ما تنها به یک بیان ساده، اکتفا میکنیم:
همان دلیلی که نیاز به پیامبر را بیان میکند، بیانگر نیاز مردم به «امام» نیز است. زیرا از سویی، اسلام آخرین دین و حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم) آخرین پیامبر خداست، بنابراین، اسلام باید پاسخگوی تمام نیازهای بشر تا قیامت باشد. از سوی دیگر، قرآن کریم، اصول و کلیات احکام و معارف الهی را بیان کرده است و تبیین و توضیح آن به پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) واگذار شده است.4 ولی روشن است که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به عنوان رهبر مسلمین، مطابق نیازها و ظرفیت جامعه اسلامی زمان خود به بیان آیات الهی پرداخته است و لازم است برای او جانشینان لایقی باشد که همچون او متصل به دریای بیکران علم خدا باشند تا آنچه را پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، تبیین نفرموده است، بیان کنند و نیازهای جامعه مسلمین را در هر زمان، پاسخ گویند.
در روایتی که شیعه و سنّی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) نقل کردهاند آمده است:
«اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتی؛ ما اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلّوُا بَعْدی اَبَداً...5
به راستی که من دو چیز گرانبها در میان شما باقی میگذارم: قرآن و اهلبیتم، تا وقتی به این دو چنگ بزنید هرگز پس از من گمراه نخواهید شد.»
طبق این حدیث، هیچ زمانی خالی از حضور عترت پیامبر در کنار قرآن نخواهد بود.
همچنین امامان(علیهم السلام)، نگهبان میراث به جا مانده از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و نیز مبین و مفسّر حقیقی قرآن کریم هستند تا دین خدا دستخوش تحریفِ غرض ورزان و دشمنان قرار نگیرد و این سرچشمه زلال تا قیامت، پاک و پاکیزه باقی ماند.
بعلاوه «امام» به عنوان انسان کامل، الگوی جامعی در همه ابعادِ انسانی است و بشر نیاز جدّی به چنین نمونهای دارد که با دستگیری و هدایت او، آنگونه که در خور کمال انسانی اوست تربیت گردد و در پرتو راهنماییهای این مربی آسمانی از انحرافها و دامهای نفس سرکش خود و شیطانهای بیرونی محفوظ بماند.
از مطالب بالا روشن شد که نیاز مردم به امام یک نیاز حیاتی است و برخی از وظایف امام به شرح زیر است:
ـ رهبری و اداره امور جامعه (تشکیل حکومت)
ـ حفظ دین و آئین پیامبر از تحریف و بیان صحیح قرآن؛
ـ تزکیه نفوس و هدایت معنوی مردم؛6
-------------------------------------
4. قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام9 فرموده است: «ما ذِکر ]قرآن[ را بر تو فرستادیم تا آنچه را بر مردم نازل شده است براى ایشان بیان کنى»؛ سوره نحل، آیه 44.
5. بحارالانوار، ج 2، ص 100.
6.
گفتنى است که «تشکیل حکومت» توسط امام معصوم وابسته به زمینهها و شرایط
آن است ولى سایر وظایف، حتى در زمان غیبت، انجام مى گیرد اگرچه در زمان
ظهور امام و حضور آشکارش در میان مردم، ملموس و عینى است. نکته دیگر اینکه
آنچه در این بخش گفته شد نیاز مردم به امام در حیات معنوى آنهاست و اما
نیازِ مجموعه عالم به «وجود امام» در بحث «فوائد امام غایب» خواهد آمد.
جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) که ضامن تداوم حیات دین و نیز پاسخگوی نیازهای بشر است شخصیت ممتازی است که به تناسب جایگاه والای پیشوایی و رهبری، ویژگیهایی دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
تقوا و پرهیزگاری و برخورداری از ملکه عصمت به گونهای که کوچکترین گناهی از او سر نمیزند.
علم و دانش که از علم پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) سرچشمه گرفته است و متصل به علم الهی است. بنابراین پاسخگوی همه در تمام زمینههای مادی و معنوی، دینی و دنیوی است.
آراستگی به فضائل و سجایای اخلاقی در بالاترین درجات؛
توان اداره جامعه بشری و مدیریت صحیح آن بر اساس آموزههای دینی؛
با توجه به صفات یاد شده برای امام، بدیهی است که انتخاب چنین فردی از توان و دانش مردم بیرون است و تنها خداوند است که به سبب علم بی نهایت خود میتواند پیشوایان و جانشینان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را برگزیند. بنابراین از مهمترین ویژگیهای امام، منصوب بودن او از سوی خداست.
با توجه به اهمیت این ویژگی ها، به اختصار درباره هر یک توضیح میدهیم:
امام که سمت پیشوایی و رهبری مردم را به عهده دارد؛ لازم است دین را در تمامی زوایای خود بشناسد و به قوانین آن آگاهی کامل داشته باشد و نیز با دانستن تفسیر آیات قرآن و احاطه کامل به سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به تبیین معارف دین پرداخته و به همه سؤالات مردم در موضوعات مختلف پاسخ دهد و آنها را به بهترین شیوه راهنمایی کند. بدیهی است که چنین مرجع علمی میتواند مورد اعتماد و تکیه گاه تودهها قرار گیرد و چنین پشتوانه علمی تنها به واسطه اتّصال به علم الهی میتواند وجود داشته باشد به همین دلیل است که شیعه معتقد است علم امامان و جانشینان واقعی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) برگرفته از علم بیکران خدایی است.
امام علی(علیه السلام) درباره علامتهای امام بر حق میفرماید:
«امام آگاه ترین فرد است به حلال و حرام خدا و احکام گوناگون و اوامر و نواهی او و هر آنچه مردم نیازمند هستند.»7
---------------------------------------------------------
7. میزان الحکمة، ج 1، ح 861.
یکی از صفات مهم امام و شرایط اساسی امامت، «عصمت» است و آن ملکهای است که از علم به حقایق و ارادهای قوی به وجود میآید و امام به سبب برخورداری از این دو، از ارتکاب هر گناه و خطایی خودداری میکند. امام هم در شناخت و تبیین معارف دینی و هم در عمل به آنها و هم در تشخیص مصالح و مفاسد جامعه اسلامی، معصوم از لغزش میباشد.
برای عصمت امام، دلائل عقلی و نقلی (از قرآن و روایات)، وجود دارد. مهمترین دلیلهای عقلی عبارتند از:
الف. حفظ دین و راه و رسم دینداری، در گرو عصمت امام است. چون امام مسئولیت حفظ دین از تحریف و هدایت دینی مردم را به عهده دارد و نه تنها سخن او که رفتار او و تأیید و عدم تأییدش نسبت به عمل دیگران، در رفتار جامعه تأثیر میگذارد. پس باید در فهم دین و عمل به آن از هر لغزشی محفوظ باشد تا پیروان خود را به گونه صحیح، هدایت کند.
ب. یکی از دلائل نیاز جامعه به امام این است که مردم در شناخت دین و اجرای آن، مصون از خطا نیستند. حال اگر پیشوای مردم نیز چنین باشد، چگونه میتواند مورد اعتماد کامل آنها قرار گیرد؟! به بیان دیگر اگر امام معصوم نباشد، مردم در پیروی از او و انجام همه دستوراتش، دچار تردید خواهند شد8.
آیاتی از قرآن نیز بر لزوم عصمت امام دلالت دارد که یکی از آنها آیه 124 سوره بقره است. در این آیه شریفه آمده است که پس از مقام نبوت، خداوند مقام والای امامت را نیز به حضرت ابراهیم(علیه السلام) عطا فرمود. آنگاه حضرت ابراهیم از خداوند درخواست کرد که مقام امامت را در نسل او نیز قرار دهد.
خداوند فرمود:
«عهد من (امامت) به ستمکاران و ظالمان نمیرسد». یعنی منصب امامت مخصوص آن دسته از ذرّیه ابراهیم(علیه السلام) است که ظالم نباشند.
حال با توجه به اینکه قرآن کریم، شرک به خدا را ظلم بزرگ دانسته و نیز هر گونه تجاوز از دستورات الهی (= گناه) را ظلم به نفس شمرده است، هر کس در برههای از زندگی خود، مرتکب گناهی شده، مصداق ظالم بوده و شایسته مقام امامت نخواهد بود.
به بیان دیگر، بدون شک حضرت ابراهیم(علیه السلام) «امامت» را برای آن دسته از ذریّه خود که در تمام عمر گناه کار بوده و یا در آغاز نیکوکار بوده و سپس بدکار شده اند، درخواست نکرده است. بنابراین دو دسته باقی میماند:
1. آنان که در آغاز، گناه کار بوده و سپس توبه کرده و نیکوکار شدهاند.
2. آنها که هیچگاه مرتکب گناهی نشدهاند.
خداوند در کلام خود، دسته اول را استثنا کرده است. نتیجه اینکه مقام «امامت» تنها به دسته دوم اختصاص دارد.
---------------------------------------------------
8. به علاوه اگر امام مصون از خطا نباشد باید به دنبال امام دیگرى بود تا نیاز مردم را پاسخ دهد و اگر او نیز محفوظ از خطا نباشد امام دیگرى لازم است و این رشته همچنان تا بى نهایت ادامه خواهد یافت و چنین امرى از نظر فلسفى باطل است.
از آن جا که انسان، موجودی اجتماعی است و اجتماع بر روح و روان و رفتار او تأثیر فراوانی دارد لازم است برای تربیت صحیح و رشد او به سوی قرب الهی، زمینههای اجتماعی مناسب پدید آید و این در سایه تشکیل یک حکومت الهی، ممکن خواهد بود. بنابراین امام و پیشوای مردم باید توان اداره امور جامعه را دارا بوده و با استفاده از تعالیم قرآن و سنّت نبوی(صلی الله علیه و آله وسلم) و بهره گیری از عناصر کار آمد، حکومتی اسلامی را پی ریزی کند.
امام که پیشوا و راهبر جامعه است باید از همه بدیها و رذائل اخلاقی دور بوده و در مقابل، همه کمالات اخلاقی را در عالی ترین حدّ آن دارا باشد زیرا او به عنوان انسان کامل بهترین الگو برای پیروان خود به شمار میرود.
امام رضا(علیه السلام) فرمود: «برای امام(علیه السلام) نشانه هایی است: او داناترین،... پرهیزگارترین، بردبارترین، شجاع ترین، سخاوتمندترین و عابدترینِ مردم است» ( 9)
بعلاوه او در مقام جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، در پی تعلیم و تربیت انسان هاست. بنابراین خود باید پیش از همگان و بیشتر از مردمان، به اخلاق الهی آراسته باشد.
امام علی(علیه السلام) میفرماید:
کسی که ]به امر خدا[ خود را امام مردم قرار داده است بر اوست که پیش از تعلیم دیگران به تعلیم خود همّت گمارد و باید دیگران را به وسیله رفتار خود تربیت کند پیش از آنکه با گفتار تربیت کند.( 10 )
----------------------------------------------------------------------------
9. معانى الاخبار، ج 4، ص 102.
10. میزان الحکمة، باب 147، ح 850.
از دیدگاه شیعه، امام و جانشین پیامبر تنها به دستور خدا و انتخاب او انجام میگیرد و پیامبر، امام پس از خود را معرفی میکند. بنابراین هیچ فرد یا گروهی حق دخالت در این امر را ندارند.
ضرورت نصب امام از سوی خداوند دلیل هایی دارد از جمله:
الف. به فرموده قرآن، حاکم مطلق بر همه چیز خداوند است و همه باید تنها از او اطاعت کنند. بدیهی است این حاکمیت میتواند از سوی خداوند به هر کسی ـ مطابق شایستگی و مصلحت ـ داده شود. بنابراین، همان گونه که پیامبر به وسیله خدا انتخاب میگردد، امام نیز به تعیین الهی، بر مردم ولایت مییابد.
ب. پیش از این برای امام، ویژگیهایی را از قبیل عصمت و علم و... بیان کردیم. روشن است که یافتن و شناختن کسی که دارای این صفات ـ آن هم در عالی ترین درجه ـ باشد تنها به وسیله خداوند که دانای به آشکار و نهان انسانهاست، امکان پذیر است. همان گونه که خداوند در قرآن کریم به ابراهیم میفرماید: من تو را به مقام امامتِ مردم قرار دادم.( 11 )
------------------------------------
11. سوره بقره، آیه 124.
در پایان این گفتار مناسب است که بخشی از بیانِ زیبای پیشوای هشتم، حضرت رضا(علیه السلام) را که درباره مقام امام و ویژگیهای اوست بیاوریم:
«آنها ]که در امر امامت اختلاف کردند و گمان کردند که امامت امری انتخابی است نادانی کردند... مگر مردم، مقام و منزلت امامت در میان امت را میدانند تا روا باشد که به اختیار و انتخاب ایشان واگذار شود؟!
همانا امامت، قدرش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عالیتر و مکانش رفیعتر و عمقش ژرفتر از آنست که مردم با عقل خود به آن برسند یا با آرای خود آن را دریابند...
همانا امامت، مقامی است که خدای عزوجل، بعد از رتبه نبوّت و خُلّت (مقام خلیل اللّهی) در مرتبه سوم به ابراهیم(علیه السلام) اختصاص داد... امامت، خلافت خدا و خلافت رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) و مقام امیرالمؤمنین(علیه السلام) و میراث حسن و حسین(علیهما السلام) است. به راستی که امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است... کامل شدن نماز، روزه، حج و جهاد و... نیز حفظ مرزها به سبب امام و پذیرفتن ولایت است.
امام، حلال خدا را حلال و حرام او را حرام میکند و مطابق حکم واقعی پروردگار، حکم میکند و حدود الهی را به پا میدارد و از دین خدا حمایت کرده و با حکمت و موعظه نیکو و دلیل رسا به راه پروردگار دعوت میکند.
امام مانند خورشید طلوع کننده است که نورش عالم را فرا میگیرد و خودش در افق است به گونهای که دستها و دیدگان به او نرسد. امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره راهنما در شدت تاریکیها و در راههای شهرها و کویرها و در گرداب دریاها و نجات دهنده از انواع فتنهها و نادانی ها است...
امام انیس همراه و پدر مهربان و برادر تنی و مادر نیکوکار به فرزند کوچک و پناهگاه بندگان در مصیبتهای بزرگ است. امام کسی است که از گناهان پاک و از عیبها بر کنار است. او به دانش مخصوص و به خویشتن داری و حلم نشانه دار است... امام، یگانه روزگار خویش است و کسی به (ساحت) او نزدیک نمیشود و هیچ دانشمندی با او برابر نمیگردد. نه کسی جای او را میگیرد و نه برای او مثل و مانندی یافت میشود... پس کیست که بتواند امام را بشناسد و یا انتخاب امام برای او ممکن باشد؟! هیهات هیهات! ( 12 ) در اینجا خردها گم گشته و عقلها سرگردان و حیران گردیده است. در اینجا[ دیدهها بینور، بزرگان کوچک؛ حکیمان متحیّر... و سخن دانان درماندهاند از اینکه بتوانند یکی از شوؤن یا فضیلتهای امام را توصیف کنند و آنان همگی به عجز و ناتوانی اعتراف میکنند!!...» ( 13 )
-------------------------------------------------------------
12. این کلمه در عربی به معنی دور شمردن و بعید دانستن یک کار استفاده میشود.
13. کافى، ج 1، باب 15، ح 1، ص 255.